National Movement of the
Iranian Resistance
NAMIR
Founded by
Chapour Bachtiar
بیانیه
نهضت
مقاومت ملی
ایران
به
مناسبت ۶ اوت
۲۰۱۹
بیست
و هشتمین
سالگرد
قتل
دکتر شاپور
بختیار و
سروش کتیبه
به
دستور حُکام
تبهکار
جمهوری
اسلامی
تجلیل
از بختیار
وظیفه همه ی
نیروهای ملی
روز
ششم اوت
۱۹۹۱،
کماندوهای
فرستاده شده
از سوی
دستگاه
رهبری و
حکومتی
جمهوری
اسلامی، دکتر
شاپور
بختیار، آخرین
نخست وزیر
نظام مشروطه
ی ایران،
ادامه دهنده
ی ثابت قدم
راه مصدق
بزرگ،
نخستین،
اصولی ترین
و
استوارترین
مخالف نظام
جمهوری
اسلامی، بنیانگذار
و رهبر نهضت
مقاومت ملی
ایران و
دستیار
وفادارش
سروش کتیبه
را کشتند.
در اوضاع
پر آشوب و
نابسامان
کنونی که
رژیم توتالیتر
جمهوری
اسلامی در
نتیجه ی چهل
سال تسلط
نکبت بار خود
بر ملت ایجاد
کرده تا جایی
که کشور را به
پرتگاه
نابودی سوق
داده است، و
نیز با ماجراجویی
های نظامی در
خلیج فارس که
حضور نیروهای
خارجی در
منطقه را
بدنبال
آورده
تمامیت ارضی
کشور را بشدت
به خطر
انداخته؛ و
در حالیکه تاکنون،
علی رغم همه ی
تلاش ها،
اتحاد اصیل
نیروهای
اپوزیسیون
ملی و
دموکرات در
جهت سازمان
دادن
مبارزات
مدنی و تبدیل
آن به جنبش وسیع
مردمی به
نتیجه ی
مؤثری
نرسیده،
نهضت مقاومت
ملی ایران
ضمن ابراز
نگرانیِ
عمیق خود نسبت
به آینده ی
ملت و میهن،
به مناسبت
این روز سرنوشت
ساز،
بزرگداشتِ
شاپور
بختیار و
ادای احترام
نسبت به تلاش
های مستمر و
خستگی ناپذیر
وی در راه
تحقق آزادی
ملت
واستقلال
ایران را
وظیفه ی خود
میداند و مراتب
قدرشناسی
خود نسبت به
دستیار
وفادار او
سروش کتیبه
ابراز می
دارد.
جمهوری
اسلامی با
قتل شاپور
بختیار
اصولی ترین،
سرسخت ترین و
مؤثر ترین
مخالف خود را
از میان
برداشت، با
این تصور
باطل که اگر
فریاد بختیار
علیه حاکمیت
ضد ایرانیِ
آخوندی
خاموش شود و آوای
رسای مرغ
طوفان بگوش
جوانان
ایرانی
نرسد، تاثیر
عمیق و روز
افزون راه و
رسم مبارزات
اصولی وی با
رژیم
توتالیتر
دینی بر
جامعه نیز از
میان خواهد
رفت.
شاپور
بختیار در
کتاب «یکرنگی»
و در «مبانی
اندیشههای
سیاسی و
برنامههای
اجرائی
شاپور
بختیار» مبارزات
گذشته ی خود،
و خواست ها و
برنامه ی سیاسی
خویش را
معرفی کرده
است. بعلاوه،
گنجینهای
از بیانیهها،
مصاحبهها و
سخنرانیها
از
بنیانگذار
نهضت مقاومت
ملی ایران
بجا مانده
است که در هر
گوشه اش میتوان
شاپور بختیار
را، آنچنان
که بود، یافت
و شناخت.
ما نیز در
مدت ۲۸ سال
گذشته به
منظور آگاهی
رساندن به
نسل هایی که
بعد از دیماه
۱۳۵۷ پا به عرصه
وجود گذاشته
اند در مورد روحیه،
خصوصیات و
سوابق دکتر
شاپور
بختیار
بسیار گفته
ایم و نوشته
ایم و، اکنون
که خوشبختانه
طیفِ بزرگِ
طرفداران
بختیار هر
روز وسیعتر
میشود، کماکان
به این امر
ادامه
خواهیم داد.
دکتر
بختیار پس از
به پایان
رسانیدن
تحصیلات در
بیروت و
پاریس و اخذ
مدرک دکترا
در رشته های
حقوق و علوم
سیاسی، در
سال ۱۳۲۵ به
میهن بازگشت.
کار دولتی را
با سمت مدیر
کل اداره ی
کار در اصفهان
آغاز نمود و
به دلیل
موفقیتی که
در آنجا کسب
کرده بود بنا
به درخواست
وزیر و معاون
وقتِ کار از
فروردین
۱۳۲۶ تا
مهرماه ۱۳۲۸
در وزارت کار
بعنوان مدیر
کل کار
خوزستان
خدمت کرد. هنگام
مراجعت به
تهران به علت
محبوبیتی که
با دفاع
جانانه از
حقوق
گارگران
آبادان در
برابر شرکت
نفت انگلیس و
ایران در
میان آنان پیدا
کرده بود،
پالایشگاه
نفت تعطیل شد
و ششهزار
نفر کارگران
شرکت نفت به
نشانه ی
حقشناسی وی
را تا
فرودگاه
بدرقه کردند.
مقارن با
ورود به حزب
ایران در سال
۱۳۲۸، فعالیت
سیاسی شاپور
بختیار در
ایران آغاز
شد. هرچند که اعلامیه
ی ائتلاف با
حزب توده، که
با امضای اللهیار
صالح، دکتر
کریم سنجابی
و مهندس
غلامعلی
فریور
(پیشنهاد
کننده
ائتلاف)، از
طرف حزب ایران
و دکتر
فریدون
کشاورز،
ایرج
اسکندری و ضیاء
الدین
الموتی از
طرف حزب توده
در تاریخ ۹ تیرماه
۱۳۲۵ انتشار
یافته بود،
به اعتبار
حزب ایران
لطمه وارد
ساخت اما
نباید
فراموش کرد
که همین حزب
در سالهای
۱۳۲۹ به بعد
در حقیقت
ستون فقرات
جبهه ملی
ایران و فعالیت
هایی بود که
به همت مهندس
کاظم حسیبی در
رسیدگی به
حساب های
شرکت نفت
انجام می شد و
به این
مناسبت
تاریخ
همواره از وی
به خاطر خدمات
بزرگش به ملت
ایران در
سالهای نهضت
ملی تقدیر
خواهد کرد.
شاپور
بختیار شش
ماه پس از
پیوستن به
حزب ایران به
عنوان مسئول
سازمان
سازمان
جوانان و بعد ها
سمت های
مختلف در
رهبری این
حزب، تا پایه
ی دبیرکلی آن
را، یکی پس از
دیگری طی
کرد، و تا پایان
عمر در آن سمت
باقی ماند.
در دوران
شکوفایی
نهضت ملی به
رهبری مصدق،
بختیار
معاونت و سپس
کفالت وزارت
کار در
کابینه مصدق
را بعهده
داشت؛ و
بلافاصله
بعد از کودتای
۲۸ مرداد
همراه مهندس
مهدی
بازرگان از
بنیانگذارن
نهضت مقاومت
ملی بود که به
همت آیت الله
سید رضا فرید
زنجانی و در
منزل ایشان
تشکیل شد.
در سال
۱۳۳۹ و مقارن
با باز شدن
نسبی فضای
سیاسی، اعضا
و هواداران
جبهه ملی
فعالیت علنی
خود را (در
جبهه ملی دوم)
از سر گرفتند.
در آن زمان سازمان
دانشجویان
دانشگاه
تهران
وابسته به جبهه
ملی یک نیروی
اصلی در صحنه
مبارزه به
حساب می آمد و
دکتر شاپور بختیار،
رابط سازمان
با گروه
مذکور و
سرپرست آن
بود.
جبهه ملی
پس از
برگذاری
میتینگ
جلالیه در
روز ۲۸
اردیبهشت
۱۳۴۰ که
شاپور
بختیار یکی
از سخنرانان
آن بود، و
اجرای مراسم
یادبود سی
تیر ۱۳۴۰ در
ابن بابویه،
علی رغم
مخالفت شدید
علی امینی با
آن، بشدت
مورد حمله و
تحت پیگرد
نیروهای
انتظامی
دولت قرار
گرفت بطوری
که ششصد
دانشجو و
اکثر قریب به
اتفاق
رهبران آن به
زندان
افتادند و
هرچند اکثر
آنها بعد از
۴۸ ساعت آزاد
شدند اما
دکتر کریم
سنجابی، دکتر
مسعود
حجازی، دکتر
محمدعلی
خنجی، دکتر
شاپور
بختیار و چند
دانشجو تا
شهریورماه
همانسال
زندانی
بودند.
کنگره
جبهه ملی در
دیماه ۱۳۴۱
برگذار شد.
بروز اختلاف
با سازمان
جدیدالتأسیس
نهضت آزادی بر
سر چگونگی
عضویت آن در
جبهه منجر به
استعفای
جمعیِ اعضای
شورای جبهه
ملی، به
استثنای ادیب
برومند و
کاظم حسیبی و
متوقف شدن
فعالیت جبهه
ملی گردید.
از سال ۱۳۴۲
دوران سرکوب
مستمر
آزادیخواهان
و طرفداران
مصدق و گسترش
دوباره ی
فضای خفقان،
همان که از ۲۸
مرداد ۱۳۳۲
بر جامعه
مسلط شده ولی
به دلیل فشار
عواملِ خارج
از اراده ی
حکومت کودتا
که اوضاع
جهانی بر او
وارد می کرد،
بطور گذرا
تقلیل یافته
بود،
ازسرگرفته
شد.
از این
زمان تا
سالهای
میانی دهه ۵۰
دستگاه حاکمه
تا توانست
روزنه های
مبارزه
مسالمت آمیز را
بروی
نیروهای
آزادیخواه و
ملی بست و
هرگونه
امکان
برخورداری
برای
حضورشان در
عرصه ی سیاسی
را از ایشان
گرفت و در
عوض، مسجد و
منبر، یعنی
بهترین محیط
برای
تبلیغات
سیاسی و سوء
استفاده از
عواطف
اکثریت
محروم و
ستمدیده جامعه
را به روضه
خوانها و عقب
مانده ترین
عناصر قشری
سپرد.
نامه
سرگشاده به
شاه با امضای
دکتر کریم
سنجابی،
دکتر شاپور
بختیار و
داریوش
فروهر که در تاریخ
بیست و دوم
خرداد ۱۳۵۶
نوشته شده
بود و، اجتماع
دوباره
همکاران سیاسی
بختیار در
همانسال را
که به اهتمام
وی بنام اتحاد
نیروهای
جبهه ملی
سازمان
یافته بودند و
در سی تیر
۱۳۵۷ از نو با
همان عنوان
پیشین جبهه
ملی (جبهه
ملی چهارم) به
فعالیت
سیاسی ادامه
دادند باید
بعنوان
نخستین
مرحله از
فراز مجدد
جنبش وسیع
آزادیخواهی
بحساب آورد.
بخش
پایانی
مُفاد نامه
مذکور حاوی
هشدار به شخص
پادشاه است: «...
این همه
ناهنجاری در
وضع زندگی
ملی را
ناگزیر باید
مربوط به طرز
مدیریت مملکت
دانست،
مدیریتی که
بر خلاف نص
صریح قانون اساسی
و اعلامیه
جهانی حقوق
بشر جنبه
فردی و استبدادی
در آرایش
نظام
شاهنشاهی
پیدا کرده
است. در حالی
که «نظام
شاهنشاهی»
خود برداشتی
کلی از نهاد
اجتماعی
حکومت
درپهنه تاریخ
ایران می
باشد که با
انقلاب
مشروطیت دارای
تعریف
قانونی
گردیده و در
قانون اساسی
و متمم آن
حدود «حقوق
سلطنت» بدون
کوچکترین
ابهامی
تعیین و «قوای
مملکت ناشی
از ملت» و«شخص پادشاه
از مسؤولیت
مبری» شناخته
شده است.» ... «... بنابراین
تنها راه
بازگشت و رشد
ایمان و
شخصیت فردی و
همکاری ملی و
خلاصی از
تنگناها و
دشواریهایی
که آینده
ایران را
تهدید می کند
ترک حکومت
استبدادی،
تمکین مطلق
به اصول
مشروطیت، احیاء
حقوق ملت،
احترام
واقعی به قانون
اساسی و
اعلامیه
جهانی حقوق
بشر، انصراف
از حزب واحد،
آزادی
مطبوعات،
آزادی زندانیان
و تبعید
شدگان سیاسی
و استقرار
حکومتی است
که متکی بر
اکثریت
نمایندگان
منتخب از طرف
ملت باشد و
خود را بر طبق
قانون اساسی
مسؤول اداره
مملکت بداند.»
بیست و
دوم خرداد
۱٣۵۶
دکتر
کریم
سنجابی
دکتر شاپور
بختیار
داریوش
فروهر»
عکس
العمل شاه
نسبت به نامه
و نویسندگان
آن، حمله ی
اجامر
دستگاه و
باصطلاح کارگران
برآشفته به
اجتماع جبهه
ملی و ضرب و
شتم افرادی
بود که به
مناسبت عید
قربان در
کاروانسرا
سنگی گرد آمده
بودند.
با اوج
گرفتن جنبش
اعتراضی،
نیروی مذهبی
نیز، با نقشه
ی شومی که در
سر داشت و با
تکیه بر شبکه
های وسیعی که
در طول
سالهای خفقان
ایجادکرده
بود، وارد
صحنه شد و با
براه
انداختن چهلم
های پی در پی
کوشید تا
عرصه ی سیاسی
را در انحصار
خود در آورد.
تعویض
مهره های گوش
بفرمان با
عنوان نخست
وزیر و ادامه
دادن به
رفتار خشونت
آمیز با مردم
بیگناه کوچه
و بازار نه
تنها نمی
توانست
دردهای
جامعه را که
بروشنی در
نامه بالا به
آنها اشاره
شده بود علاج
کند بلکه بر
عکس، مزید بر
علت می شد و به
آشفتگی و
هیجان
دلخواه
نیروی مذهبی
می افزود.
در چنین
وضعیتی
بالاخره
صدای انقلاب
شنیده شد و
شاه به نیروی
سیاسی ملّی
روی آورد و به
آنچه که در
بند آخر نامه
ی سران جبهه
ملی قید شده بود
تمکین کرد.
امّا در آن
موقع، این
دیگر آوای انقلاب
نبود که بگوش
می رسید بلکه
غرش طوفانِ برای
ایجاد رعب و
وحشت در جامعه
بود؛ طوفانی
که می بایست
حاکمیت ملت،
این یادگار
سترگ و گوهر
اصیل
مشروطیت را
درنوردد و
حاکمیت
شریعت را که
اعقاب شیخ
فضل الله نوری
بمدت هفتاد
سال در
انتظارش
بودند به
جامعه تحمیل
کند.
مسلماً
مردی با
روحیه،
خصوصیات و
سوابق دکتر شاپور
بختیار نمی
بایست و هم خود،
نمی توانست
جلوی جریان
ویرانگری که خمینی
زدگی با خود
آورده بود
نایستد، به
اندیشه های
سیاسی خویش
وفادار
نمانَد،
مرام حزب
ایران و اصول جبهه
ملی ایران را
در نظر نگیرد
و با صدای رسا به
خمینی «نه!»
نگوید.
برای
مردی که در
همه ی ادوار
جبهه ملی
ایران،
یعنی، سالهای
افتخار آمیز
نهضت ملی به
رهبری دکتر
مصدق، شرکت
در تأسیس
نهضت مقاومت
ملیِ بعد از
کودتای ۲۸
مرداد ۱۳۳۲،
سالهای
تحملِ پیگرد
و زندان از
سوی رژیم
کودتا، آغاز
فعالیت مجدد
جبهه ملی در
سال ۱۳۳۹ و
بالاخره
تجمع این
شخصیت ها در
سال ۱۳۵۶ به
ابتکار وی در اتحاد
نیروهای
جبهه ملی، و
در سی تیر
۱۳۵۷ از نو
باهمان
عنوان پیشین جبهه
ملی، همواره
در صف مقدم
مبارزات
برای احقاق
حقوق ملت
حضور داشت،
ماندن در
سنگر قانون
اساسی مشروطه
با تحمل
ضرباتی که از
سوی دوست و
دشمن وی را
هدف قرار می
دادند، امری
مسلم بود. و
اگر او در
اجرای کلیه ی
مواد برنامه
دولت ملی خود
موفق نشد،
امّآ با تحقق
بخشیدن به
آزادی تشکل،
آزادی بیان و
قلم، آزادی
مطبوعات،
آزادی
زندانیان
سیاسی، مظهر
آزادی و
آزادگی ملت
ایران شد.
بختیار
فرزند
شایسته
مشروطیت و
پیرو راستین مکتبِ
مصدق بزرگ
بود. از این
رو، نمی توان
مدعی
طرفداری از
بختیار شد و
مصدق را
تخطئه کرد و
کودتای ننگین
۲۸ مرداد را
قیام ملی
دانست؛ و
بالاخص، نمی
توان از مصدق
سخن گفت اما
بختیار را در
میان ندید؛ و
همچنین از
تجلیل وی به
پاس نزدیک به
نیم قرن
خدمات بزرگ و
فراموش
نشدنی او به
میهن و ملت،
از اوایل سال
۱۳۲۵ تا ۱۵
مردادماه،
غفلت ورزید.
آری،
بختیار، چهل
سال پیش در
برابر خطر
مهلکی که
حیات ملی و
هستی کشور را
تهدید می کرد
قد برافراشت،
خطر را با
صدای رسا و
توانا به ملت
ایران گوشزد
کرد و به ندای
شومی که مردم
را به رژیم
نکبت بار
جمهوری
اسلامی
فرامی خواند
قاطعانه و
دلاورانه «نه!»
گفت و از
نخستین
روزهای تسلط
حاکمیت
شریعت بر
ایران به
مبارزه علیه
آن برخاست. و
اگر تنها به
همین یک دلیل
هم باشد، به
مقام رهبر
ملی رسید.
نام
شاپور
بختیار
بعنوان مظهر
آزادی و
آزادگی و حفظ
حرمت انسانی
در تاریخ ثبت
خواهد شد.
ایران هرگز
نخواهد مرد
۱۱ مرداد ۱۳۹۸
برابر، ۲
اوت ۲۰۱۹
نهضت مقاومت
ملی ایران
|