نشریۀ اینترنتی نهضت مقاومت ملی ایران

N A M I R

‏پنجشنبه‏، 2012‏/08‏/30

21

 

 

سخنرانی آقای مهندس حمید ذوالنور

 

پیش از هر چیز لازم می دانم که به استحضار هموطنان گرامی که در اینجا حضور دارند برسانم که جناب آقای مشیری که همه ساله در این مراسمِ گرامی داشت حضور می داشته اند امروز بعلت کسالت حضور نخواهند یافت و به این جانب تکلیف فرموده اند که بجای ایشان مراتب سپاس خود را به خانمها و آقایان ابلاغ نمایم.

غیبت آقای شریفی به دلیل مسافرت اجباری است که برای ایشان پیش آمده است .

***

امروز بخاطر بزرگداشت یکی از بزرگمردان ایران زمین در اینجا گرد آمده ایم که برای نجات کشورش و مردمی که سیل وار روبه سقوط در ورطه هولناکی که بعدا «جمهوری اسلامی» نام گرفت درحرکت بودند، با شجاعت و فارغ از سرزنشهای بعضی از دوستان و بدون ترس و بیم از دشمنان قد علم کرد و با تمام قوا کوشید تا راه به قدرت رسیدن آقای خمینی را سد نماید و از پرداختن بهای جان نیز در این راه نهراسید.

 

کنفسیوس در کتاب «جُنگ» که گفتگوی حکیم  با شاگردانش را شرح می دهد، به این پرسش یکی از شاگردان که: « فضیلت و برتری یک انسان نسبت به دیگران درچیست؟» جواب می دهد که :

اول و پیش از همه «عشق و ایمان» است که می تواند با قدرتی که از آن نشأت می گیرد و هیچوقت از او جدا نخواهد شد کوه را از پیش پا بردارد. با عشق وایمان است که دل واپسی ها از او جداست  زیرا در سایه ی آنها شخص درلحظه های شتاب و خطر نیز به  راه خود پایبند است.

دوم خرد است که راهنمای او در زندگیست و مانع گمراهی وی می شود.

سوم دلیریست که در سایه ی آن شخص در راه مقصود از ترس رهاست و هر خطری را بجان می خرد.

 

عشق و ایمان بختیار براساس آنچه خود گفته است و زندگی سیاسی او هم همین را گواهی می دهد انگیزه و پاشنه ی اصلی تمام کوشش های اجتماعی اوست .

برسنگ مزار وی نیزاین بیت شعر از حافظ نوشته شده است:

 

روز نخست چون دم رندی زدیم و عشق

شرط آن بود که جز ره این شیوه نسپریم

 

درحقیقت، عشقِ به "ایران" وخوشبختی وسعادت هر«انسان ایرانی» و سپس «انسان» بطور اعم، انگیزه ی تمام فعالیت های او بوده است.

او در دوران جوانی و هنگامی که هنوز دانشجو بود داوطلب شرکت در جنگ جمهوری طلبان اسپانیا علیه فرانکو شد و پس از کودتای فرانکو به گروهی که به نفع جمهوری خواهان و علیه فرانکو کمر بسته بودند پیوست. هنگام جنگ آلمان نازی با فرانسه داوطلبانه به ارتش فرانسه وارد شد وسپس هنگام اشغال فرانسه به نهضت مقاومت ملی فرانسه روی آورد و به مبارزه علیه نازیسم پرداخت. درحالیکه او نه اسپانیایی بود و نه فرانسوی!

بختیار بعد از بازگشتِ به ایران به حزب ایران پیوست و درسنین سی و پنج - سی و شش سالگی در زمان دولتِ مصدق بعنوان کفیلِ وزارت نوبنیادِ کار به کابینه مصدق راه یافت و بالاًخره بعد از کودتای ۲۸ مرداد درحالیکه به او پیشنهاد وزارت کار شده بود، به همراهی دیگران دست به تشکیل نهضت مقاومت ملی برای استقرار دولت ملی زد.

بطور خلاصه اوهمیشه یک سربازِ آزادی بود و همیشه جانب حق و آزادی را گرفت.

 

درباره زندگی روزمره ی بختیار، مهندس احمد زیرک زاده، علیرغم مخالفتش با نخست وزیری وی، او را چنین معرفی می کند: "دکترشاپور بختیار از نقطه نظر انسانی مردی باوفا، جوانمرد وبخشنده بود. ... هیچ ندیدم که عمل پستی از او سربزند، به ضعیفی آزار برساند یا به کسی تهمت بزند. ... او بی مهابا به هرکه از او تقاضا می کرد کمک می نمود. ... من از وضع مادی تاسف آور او با خبر بودم ولی می دانستم که حتی با این وضع هم در مورد لزوم به دیگران کمکهای مالی می کرد. ... ."

اصول سیاسی بختیار در زمان دانشجویی او در اروپا با شرکت در کمیته های بین المللی  برای یاری رسانی به جمهوریخواهان مخالف فرانکو در اسپانیا و سپس با مبارزه در نهضت مقاومت ملی فرانسه شکل گرفت و از او یک دموکرات رادیکال ساخت. واز این رو برای بختیار این اصل که: تمام قوای مملکت ناشی از ملت است که از طریق نمایندگان مردم در یک انتخابات آزاد تعیین می شوند، خدشه ناپذیر وغیر قابل بحث بود.

 

"اصالت فرد" و احترام به حقوق فرد انسانی، سنگ اول بنای اعتقادات سیاسی او را تشکیل می داد و از این طریق به اصل "دموکراسی" می رسید. او برای دستیابی به دموکراسی تحزب را از واجبات می دانست.

در این باره، یعنی دوران بعد از ورودش به ایران در اواخر سال ۱۳۲۴، می نویسد :" ... می خواستم ببینم حزبی که نزدیک به افکار و عقاید خود من باشد کدام حزب است و به آن روی بیاورم." بختیار ادامه می دهد: "پس از شهریور ۱۳۲۰ وبعد از اینکه با یک آزادی نسبی، افراد در دو قطب عمده فعالیت را شروع کردند، آن افرادی که من می شناسم و می گویم سوسیال دموکراتها و ملی ها، دور حزب ایران بودند واشخاص رادیکالتر و بعضا هم بسیار وطن پرست « دور حزب توده» بودند که بعلت آموزش سیاسی دقیق که به اینها داده شده بود و زندانی که سرانشان رفته بودند و پشتیبانی که حضور شوروی به اینها می داد، رشد سریع تری پیدا کردند. ولی راجع به حزب ایران می توانم بگویم که اغلب، دارای تمایلات ملی بودند آزادی و استقلال ایران را بیش از هرچیز می خواستند. من در سال ۱۳۲۸ وارد حزب ایران شدم و بعد ازمدتی در حدود شش ماه رئیس سازمان جوانان شدم".

د راین باره، بعد از ورودش به ایران در اواخر سال ۱۳۲۴، می نویسد :" ... می خواستم ببینم حزبی که نزدیک به افکار و عقاید خود من باشد کدام حزب است و به آن روی بیاورم." بختیار ادامه می دهد: "پس از شهریور ۱۳۲۰ وبعد از اینکه با یک آزادی نسبی، افراد در دو قطب عمده فعالیت را شروع کردند، آن افرادی که من می شناسم و می گویم سوسیال دموکراتها و ملی ها، دور حزب ایران بودند واشخاص رادیکالتر و بعضا هم بسیار وطن پرست « دور حزب توده» بودند که بعلت آموزش سیاسی دقیق که به اینها داده شده بود و زندانی که سرانشان رفته بودند و پشتیبانی که حضور شوروی به اینها می داد، رشد سریع تری پیدا کردند. ولی راجع به حزب ایران می توانم بگویم که اغلب، دارای تمایلات ملی بودند آزادی و استقلال ایران را بیش از هرچیز می خواستند. من در سال ۱۳۲۸ وارد حزب ایران شدم و بعد ازمدتی در حدود شش ماه رئیس سازمان جوانان شدم".

بختیار تازمانی که بدست آدمکشان جمهوری اسلامی به قتل رسید خود را عضو حزب ایران می دانست.

زیرک زاده گواهی می دهد: "... از نقطه نظر سیاسی بدون شک شاپور بختیار وطن پرست و صد در صد ملی بود و خود را سوسیالیست می گفت ... درمورد مذهب نظریاتی نظیر من داشت ولی چون اخلاقی ملایم تر و نرم تر داشت در بحث ها، تندی و سماجت مرا بکار نمی برد و مشاجرات با بازرگان را همیشه با خنده و شوخی تمام می کرد".

بختیار درباره موقعی که مدیر کل اداره کار در اصفهان و آبادان بود می نویسد: "... اگر افتخاری باشد اینست که من سعی کردم که در درون کارگاهها نه داس و چکش ببینم و نه زنده باد یا جاوید شاه. محیط کار باید سالم، آرام و دموکراتیک باشد". همچنین بختیار درباره نقش سندیکاها می نویسد: "... من همیشه معتقد بودم و حال هم هستم که اعضای سندیکا می توانند عضو احزاب مختلف باشند. اینها می توانند کاتولیک باشند، پروتستان، و مسلمان باشند. من معتقد به این هستم که اتحادیه ی (کارگری) به مصرف این می رسد که سطح زندگی کارگر را مرفه کند."

در نتیجه ی همین ویژگی های بختیار بود که او در سن ۳۶ سالگی مسئولیت کفالت وزارت کار را در کابینه مصدق پس از سی تیر عهده دار شد و تا ۲۸ مرداد به این سمت باقی ماند و با سقوط مصدق، از این سمت خود کناره گرفت.

 

با وجود خویشی با ملکه ثریا و اصرار و ابرام سپهبد زاهدی، از قبول سمت وزارت کار خود داری می کند واین شروع دوران زندانها و محرومیت های اجتماعی و سیاسی است که تا سالهای ۱۳۵۵- ۱۳۵۶ ادامه دارد.

و وقتی به هر دلیل، شاه نخست وزیری یکی از اعضاء جبهه ملی را پذیرفت، آقای دکتر سنجابی با اعلامیه ی سه ماده ای مشهور، در برابر آقای خمینی متعهد بودند و قبول نخست وزیری را منوط به اجازه ایشان می دانستند. آقای فروهر هم که در پاریس مانده بودند، با پرواز انقلاب به همراهی آقای خمینی به ایران مراجعت کردند. از سه نفر شخصیت های منتسب به جبهه ی ملی که طی نامه سرگشاده ای از شاه تقاضای اجرای قانون اساسی کرده بودند، او بر سر پیمان خویش پایدار مانده بود و در واقع این بختیار بود که شرایط خود را به شاه قبولانده و ازمواضع خود سر سوزنی واپس ننشسته بود.

بدین ترتیب با زمامداری بختیار پرانتزی که با کودتای ۲۸ مرداد گشوده شده بود بسته می گردد و بار دیگر فرصتی برای استقرار دموکراسی بوجود می آید که اگر ادامه می یافت با دگرگونی هایی که در صحنه سیاسی جهان در حال تکوین بود شاید یکی از امکانات استثنایی پدیدار می گردید که ایران فارغ از های و هوی مذهبی و دینی و خالی از مناقشات سنی و شیعی، که الزاما فتنه انگیز و کینه آفرین است، می توانست در عرصه ی داخلی برای استقرار دموکراسی و در عرصه ی منطقه ای و جهانی برای آشتی و دوستی با تمام کشورهای منطقه نقش مهمی ایفا نماید.

هرچند دکتر بختیار امروز درمیان ما نیست اما شعارهای سیاسی او در پهنه سرزمین ایران طنین انداز گردیده است و نام دکتر بختیار در مبارزه برای استقلال و دموکراسیِ

ایران هرگز نخواهد مرد.

 

_________________________________________________________________

مقالات منتشر شده الزاما نقطه نظر، بيانگر سياست و اهداف نشریۀ اینترنتی نهضت مقاومت ملی ایران نميباشند. حق ويرايش اخبار و مقالات ارسالی برای هیئت تحریریۀ نشریه محفوظ است.