پراکنده
گویی های این پایان هفته را به جانباختگان، زنان، جوانان،
کارگران، کنشگران مدنی، فعالان حقوق بشر، دانش اموزان،
دانشجویان، ارتشیان، کارمندان، آموزگاران، فرهنگیان، کشاورزان،
روستانشینان، دانشگاهیان، بازرگانان و همه رزمندگان راه آزادی
و عدالت اجتماعی تقدیم می کنم.
۱- حق حرف
زدن و وظیفه گوش دادن جداناپذیرند. گوش دادن از منابع قدرت
است. اگر نتوانیم از این منبع قدرت سنجیده استفاده کنیم بازنده
هستیم. رهبرانی که گوش دادن را نیاموخته اند رهبرانی خطرناک،
زیبانبار ، ناکارآمد و ویرانگرند.
۲- قدرت
تنها در گوش دادن به انچه گفته می شود، محدود نمی شود بلکه
انچه هم که گفته نمیشود را در بر می گیرد. رهبرانی که ناگفته
های شهروندان را گوش نمی دادند گفته های توام با فریاد و خشم
آنها را هم گوش نمی دهند. تنها چاره در برابر این رهبران تسلیم
ناپذیری و سرنگون کردن شان است.
۳- رهبر
باید نگاه انسانی داشته باشد. رهبری که فاقد چنین ویژگی است
شایسته رهبری نیست و هر چه زودتر باید کنار رود و یا اینکه با
طوفان خشم شهروندان مواجه شود و سرنگون شود.
۴- یک رهبر
واقع بین به شهروندان اعتبار می بخشد. اگر رهبری نتواند و یا
نخواهد چنین کند دلسردی و نومیدی بر جامعه حاکم می شود و مسیر
رشد شهروندان و پیشرفت جامعه متوقف و مسدود. با رهبرانی که
عامل پسرفت جامعه و ایستایی شما شهروندان و نه پویایی تان می
شوند مماشات نکنید.
۵- یک رهبر
مطلوب اهداف بلند مدت مثبت دارد و با مشخص کردن مسیر به
شهروندان اعتماد بنفس می دهد تا عوامل تغییرات و تحولات مثبت
شوند. رهبرانی که چشم انداز ندارند و افق دید شان محدود است
بقای شان در راس هرم قدرت توهین به شهروندان جامعه است.
۶- رهبر
باید آینده نگر باشد و برای آینده جامعه اش بیندیشد و رهبرانی
را پرورش دهد که شایستگی و توانایی رهبری جامعه را در آینده با
شرایط متفاوت داشته باشند. رهبرانی که در انجام چنین مسیولیت
خطیری بارها شکست خورده اند باید هر چه سریعتر از اریکه قدرت
کنار گذاشته شوند.
۷- رهبرانی
که منتخب شهروندان نباشند باید به هر شیوه ای که میسر است
وادار به ترک قدرت شوند. بقای هر رهبر غیر منتخب در قدرت هم
توهین به شهروندان و هم خطرناک و زیانبار برای جامعه است و در
واقع چنین فردی نباید هرگز فرصت کسب قدرت را پیدا می کرد.
۸- رهبر
موظف است بطور مدام بیاموزد. رهبرانی که از یادگیری مستمر طفره
می روند و از یادگیری دیگران ترس و وحشت دارند، و با سیاستهای
ویرانگر و ابلهانه مانع کسب دانش شهروندان در امور کشورداری و
روابط بین المللی، اقتصادی، و اجتماعی می شوند هدفی جز پسرفت
جامعه ندارند. حضور چنین باصطلاح رهبران در عرصه سیاست می
تواند زیانهای جبران ناپذیر به جامعه و نسلهای آینده وارد
کند. شهروندان با حرکات جمعی و سازمان یافته موظفند چنین
رهبرانی را از صحنه قدرت دور کنند.
۹- رهبری که
از حضور در مجامع و کنفرانس های بین المللی خودداری می کند، از
روبرو شدن با روزنامه نگاران و رسانه ها هراس دارد، از سفر به
کشورهای دیگر و دیدار با سران و مقامات بلندپایه دوری می جوید
نمی توان از چنین رهبری انتظار تصمیم گیری سنجیده و سازنده
داشت، و باید پذیرفت که این رهبران دچار انجماد فکری شده اند و
هر چه سریع تر باید به برکناری شان اقدام کرد تا رشد و پیشرفت
جوامع بیش از این متوقف نشود.
۱۰- دوران
فرمانروایی رهبران غیر منتخب، پاسخگو نبودن، خودکامه، نادیده
انگاشتن شهروندان و نظرات و خواسته های آنان مدتیست بسر آمده و
انسان مدرن حضور چنین رهبرانی را در جامعه توهین به خود می
داند و با همه توان و امکانات خود در محو چنین رهبرانی مبارزه
می کند و تا رسیدن به هدف آرام نمی گیرد.
۱۱- رهبران
بزرگ و موفق از ایده های سازنده، نو، و انسانی استقبال می کنند
و نوآوری را برای پیشرفت و رشد لازم می دانند. رهبرانی که به
ایده های ۱۵۰۰ سال پیش چسبیده اند محکوم به فنا هستند و بر
شهروندان است که پیش از اینکه چنین رهبرانی جامعه ای را به
نابودی کامل بکشند در فنای این رهبران تلاش صد چندان کنند.
۱۲- به
حافظه خود اطمینان نکنید. مشاهدات خود را تصویربرداری کنید،
یادداشت کنید، ضبط کنید و به آیندگان بسپارید. ما انسانها اغلب
فراموش می کنیم که چه رخ داد و چگونه زندگیها را نابود کرد.
ضبط و حفظ حوادث راهگشای آیندگان است تا فریب رهبران خود شیفته
و مردمفریب و نادان و بی کفایت را نخورند و با هر شیوه ممکن از
بازگشت آنان و تفکری که آنان دنبال می کردند، پیشگیری کنند.
۱۳- اگر
چیزی را می شنوید و یا می خوانید نگویید که می دانستم هر چند
که با آن آشنا باشید. دقیقتر به آن بنگرید، از زاویه دیگر
مشاهدات و خوانده ها و دانستهها و شنیده های تان را تحلیل
کنید تا تحت تاثیر اطلاعات نادرست، تبلیغات دروغین، و منحرف
کننده قرار نگیرید و بتوانید بر سرنوشت و زندگی تان کنترل
داشته باشید و از تصمیمات عجولانه و نسنجیده پرهیز کنید، و
بتوانید رهبرانی را برگزینید که شایسته آن هستید و نه اینکه هر
تبهکاری را به عنوان رهبر به شما تحمیل کنند.
۱۴- رهبران
دانا و با اعتماد بنفس با شهروندان ارتباط نزدیک برقرار می
کنند، به آنان انگیزه می بخشند، و به نظرات شهروندان توجه و در
سیاستگذاری مورد ملاحظه قرار می دهند، در حالیکه رهبرانی که به
خود اعتماد و اطمینان ندارند از شهروندان فاصله می گیرند، به
خواسته های آنان توجه ندارند، و قاتل انگیزه ها هستند.
شهروندان جامعه ای که فاقد انگیزه باشند به استقبال نابودی می
روند.
۱۵- رهبرانی
که به جنگ با مردم خود می روند و بیرحمانه سرکوب و شکنجه و
کشتار می کنند ضعیف ترین، بی لیاقت ترین، درمانده ترین، نا
آگاه ترین، بی تدبیر ترین و پر مدعا ترین رهبران هستند که
سرنوشت محتوم آنها چیزی بهتر از سرنوشت صدام حسین و معمار
قذافی نخواهد بود.
۱۶- برای
سرنگونی رهبرانی که به خواسته های برحق شما بی تفاوت اند، و در
پاسخ به خواسته های تان به هر وسیله ای برای سرکوب، شکنجه،
ارعاب، کشتار و خونریزی متوسل می شوند شما نیز حق دارید از هر
وسیله ای که در دسترس دارید استفاده کنید، و تسلیم نشوید، به
مبارزه تا پیروزی نهایی ادامه دهید. میادین مبارزه چون
خیابانها، پردیس دانشگاهها، کارخانه ها، مراکز نظامی، ادارات
دولتی و دیگر اماکن مبارزه را ترک نکنید. به یاد داشته باشید
بسیاری از کسانی که در مبارزات عقب نشینی کردند چندگامی با
پیروزی فاصله نداشتند پس این چند گام را نیز بردارید شمایی که
مسافتی طولانی را پیموده اید تا به این نقطه رسیده اند. عقب
نشینی یعنی بقای رژیم فاشیستی.
۱۷- امروز
زمان کنش علیه رهبرانی است که ۴۴ سال به خواسته های شما پاسخ
مثبت ندادند و اصلا احساس مسیولیت نکردند و خود را پاسخگوی
سیاستهای مخرب و تصمیمات ویرانگر خود نمی دانند. شما مبارزان
باید سیاستها، روشها، و رفتار تهاجمی در برابر رهبران رژیم در
پیش گیرید و اگر صحنه را دیرتر از مزدوران و عاملان رژیم ترک
کنید مطمینا به پیروزی رسیده اید.
۱۸- رهبران
دروغگو، غیر شفاف، فاقد مشروعیت و بی اعتبار قادر به جلب
اعتماد عمومی نیستند. نبود اعتماد به رهبر یعنی پایان کار او،
و بتبع آن انحلال رژیمی که او در راس آن قرار دارد.
۱۹- معیار
برای ارزیابی یک رهبر نتایج عملکرد او در دوره ای است که در
قدرت قرار دارد. آقای خامنه ای استثنایی بر این قاعده کلی
نیست. نتیجه عملکرد ۳۳ ساله او بحران های مختلفی است که ایران
امروز با آن روبروست. بنابراین، منطقی است که او را یک رهبر
شکست خورده بدانیم و به خدمتش تا دیرتر نشده خاتمه دهیم.
۲۰- اگر
بتوانید روشی پیش گیرید که به دیگران انگیزه دهید بیشتر یاد
گیرند، بیشتر در پیشرفت جامعه بکوشند، مهارتهای بیشتری کسب
کنند، دنبال ایده های نو بروند، بیشتر رویا پردازی کنند، برای
بهتر شدن خود و بهتر کردن دیگران تلاش کنند، شما یک رهبر
هستید. با توجه به این ویژگیها انانیکه امروز در ایران نام
رهبر بر خود دارند بی تردید بسی از جایگاه واقعی رهبری دور
هستند و باید جای شان را به رهبران واقعی بسپارند وگرنه برای
شهروندان یک رسالت ملی است که انها را به زباله دان تاریخ
پرتاب کنند.
برای شما و
عزیزان تان پایان هفته ای توام با تندرستی، امنیت و خبرهای
امیدبخش خواهانم.
ابراهیم بی پروا