سهشنبه
هفدهم بهمن ۱۳۵۷ برابر ششم فوریه ۱۹۷۹
میلادی تصویب لوایح انحلال ساواک و محاکمه وزرا و سخنرانی
بختیار در مجلس امیر شاهی: حتی یک نفر نیست از
بختیار دفاع کند؟ تصویب
لوایح انحلال ساواک و محاکمه وزرا و سخنرانی بختیار در مجلس در جلسه علنی امروز مجلس که با حضور نخست وزیر
تشکیل شد، لوایح انحلال ساواک و محاکمه و مجازات مقامهای
مسئول گذشته کشور و چهار لایحه دیگر دولت به تصویب رسید.
دکتر شاپور بختیار نیز در این جلسه با سخنانی به آیت
الله خمینی حمله کرد. روزنامه اطلاعات با سانسور نام آیتالله
خمینی از سخنان نخستوزیر، بخشهایی از آن را در
صفحه دوم خود آورد: «ساعت ۹ و نیم زنگ
جلسه به صدا در آمد...آنگاه دکتر جواد سعید رییس مجلس طی
سخنانی گفت، بازگشت آیتالله خمینی مرجع عالیقدر
تشیع را به خاک وطن از طرف خود و عموم نمایندگان خوش آمد گفته از
درگاه قادر متعال مسئلت مینماییم که تشریف فرمایی
ایشان برای ملت و مملکت توام با صلح و صفا باشد. ما عمیقا
معتقد هستیم که باید از طریق مذاکرات و به طور مسالمت آمیز
مملکت از این بن بست خارج شود تا خدای نا کرده از هر گونه درگیری
و برخورد که کاملا برای ملت و مملکت نتایج بسیار اسف اوری
خواهد داشت جلوگیری شود.» در جلسه امروز لایحه محاکمه نخست وزیران
و وزیرا و طرز تشکیل هیئت منصفه و نیز لایحه
انحلال سازمان اطلاعات و امنیت کشور ـ ساواک ـ به تصویب رسید.
آنگاه شاپور بختیار نخست وزیر پشت تریبون قرار گرفت و گفت:
«... روش دولت در مقابل هر قانونشکنی معلوم است. قانونشکن دیروز،
ساواک و دیکتاتوری بود. از این قانونشکنیها نباید
به سوی قانونشکنی جدید و اشخاصی که به جان و ناموس
مردم تعدی میکنند برویم. وقتی صحبت از قانون اساسی میکنیم،
صحبت از اجرای دقیق آن است و این قانون اساسی مفت به
دست مردم نیامده است. اگر امروز شهید دادیم، ٧٢
سال پیش نیز شهدایی داشتیم. اگر این مسایل
را امروز مطرح میکنم برای این است که بعضیها هر روز
به مصلحت روز رنگ عوض میکنند.» در این هنگام نخستوزیر به تناقضگوییهایی
اشاره کرد و قسمتی از نامهها و سخنانی از سالهای گذشته را
خواند. بعضی از این نامهها خطاب به نخست وزیر وقت اسدالله
اعلم بود. بختیار در سخنان خود گفت: «از اینکه هر روز برای
خودش دولتی تعیین میکند تا زمانی که شوخی
و حرف است، حرفی نیست ولی وقتی وارد عمل شوند عمل را با
عمل جبران میکنیم....» قدرتنمایی با هلیکوپتر و هواپیما امروز چهل فروند هلیکوپتر و تعدادی جت
فانتوم بر فراز آسمان تهران، به یک مانور هوایی نظامی
دست زدند. روزنامه اطلاعات امروز با نوشتن این مطلب افزود: «هنوز هیچ
اطلاعی از علت این مانور در دست نیست، ولی آگاهان
معتقدند که نیروی هوایی با این عمل، قصد قدرتنمایی
داشته است.
از ساعت ده امروز علاوه بر هلیکوپترهای
ارتش که بر فراز آسمان تهران، به خصوص اطراف بهارستان به پرواز درآمدند، نیروی
هوایی نیز با انواع هواپیماها در آسمان تهران به مانور
پرداخت. در این پروازها، تعدادی فانتوم بمبافکن و جتهای
مسلح به مسلسل دیده شدند. فانتومها در دستههای نهتایی،
بمبافکنها در دستههای سهتایی و جتها در دستههای دهتایی
پرواز کردند. تعداد چهل هلیکوپتر نیز در آسمان تهران مشاهده شد. هلیکوپترها
دو نوع دو پروانهای و یک پروانه مجهز به راکت بودند. آمریکا حمایت از بختیار، توجه به
رفراندوم خیابانی آیتالله روزنامه اطلاعات هجدهم بهمن از قول آسوشیتد
پرس نوشت: «وزارت خارجه آمریکا که از اظهار نظر در مورد رویدادهای
ایران خودداری میورزید، از دیروز ١٧
بهمن ماه مجددا به تایید دولت بختیار و قانون اساسی ایران
دست زده است. هادینگ کارتر، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا گفته
است ما از اجرای قانون اساسی در ایران پشتیبانی میکنیم
و دولت بختیار را به رسمیت میشناسیم. ما به روابط خود
به طور رسمی با دولت بختیار ادامه خواهیم داد. دو روز پیش توماس رستون یکی از
مسئولان مطبوعاتی وزارت امور خارجه از اظهار نظر مستقیم در مورد
دولت بختیار خودداری کرده بود. او حتی در پاسخ این سوال
در که آمریکا بختیار را رییس دولت قانونی ایران
میشناسد یا نه، سکوت کرده بود و در محافل سیاسی این
ژست رستون به منزله عدم حمایت آمریکا از دولت بختیار تلقی
شد
هادینگ کارتر این عمل رستون را تقصیری
از ناحیه او ندانسته، بلکه ناشی از دستورالعملهای داده شده
دانسته است که در آنها توصیه شده بود که درباره ایران کوچکترین
اظهار نظری صورت نگیرد. هادینگ کارتر با توجه به اعلام یک دولت
انقلابی بوسیله آیت الله خمینی گفته است: آنچه که
ما باز هم به همه طرفهای درگیر در مسئله توصیه میکنیم
ایجاد محیطی است که در آن اراده ملت تجلی کند. خبر گزاری فرانسه نیز گزارش داد که
سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در تفسیر تحولات جاری ایران
گفت: «چیزی که ما خواهان آن هستیم محیطی است که
در آن خواستهای ملت ایران محترم شمرده شود.» وی گفت که ما از
راههای دیپلماتیک با همه گروهها از جمله مهدی بازرگان
که دیروز عصر از جانب آیت الله خمینی به نخستوزیری
دولت موقت برگزیده شد در تماس بودهایم، اما تصریح کرد که پس
از انتخاب بازرگان به نخست وزیری هیچگونه تماسی با وی
برقرار نشده است. هادینگ کارتر میافزاید: «ما نمیخواهیم
مسایل مربوط به ایران را تفسیر کنیم. اما حقیقت اینست
که آمریکا نمیتواند رفراندوم عظیم خیابانی ملت ایران
را نسبت به آیتالله در مدت اقامتش در پاریس و پس از بازگشت به
تهران نادیده بگیرد.» ناظران سیاسی در واشنگتن میگویند
که آمریکا هیچگونه انتقادی از بازرگان نکرده و همچنان او را یک
شخصیت میانهرو میداند. امیر
شاهی: حتی یک نفر نیست از بختیار دفاع کند؟ امروز در روزنامه آیندگان، مقاله ای به
حمایت از شاپور بختیار چاپ شد. این تنها مقالهای بود
که به حمایت از شاپور بختیار در تمام مدت نخستوزیریاش
در مطبوعات کشور به چاپ رسید. نویسنده این مقاله، روشنفکر و
نویسنده ایرانی مهشید امیر شاهی بود. وی
در این مقاله از رهبران جبهه ملی انتقاد کرد که چرا در برابر «آلوده
شدن روحانیون به سیاست» موضعگیری نمیکنند؟ وی گفت که حیرتش با سکوت روشنفکران
متعهد بیشتر میشود و نوشت که منظور وی از روشنفکران متعهد
طنز نیست، چرا که روشنفکرانی که تعهدشان طنز است، هیچ کدام
ساکت ننشستهاند و همگی بحمدالله اخیرا، طی مقالات و رسالات،
به دین مبین اسلام مشرف شدهاند. مهشید امیرشاهی افزود که
حیرت وی به سکوت روشنفکران متعهد ختم نمیشود، چرا که
دیپلماتهای وزارت خارجه که باید ساکت باشند پی در
پی اعلامیههای انقلابی صادر میکنند و
سیاستمداران قدیم به جای آنکه عمل کنند در محضر آقایان
روحانیون کسب فیض میکنند. وی گفت حیرتش بیشتر میشود
هنگامی که کارمندان تلویزیون که در گذشته اوامر دولتهای
پیش را با خوش رقصی اجرا میکردند، حالا برای
دولتی که فرمایش صادر نمیکند، لب ورچیدهاند و ناز
میکنند و روزنامهنگارانی که دیروز مرعوب بودند، امروز هم
متاسفانه مرعوبند... شاپور بختیار، نخست وزیر و یا از این آخرین حیرت و
حسرت غریب که یک نفر، حتا یک نفر، در این مملکت
نیست که صدا و قلمش را صریحا و مستقیما در دفاع از شاپور
بختیار بکار برد؟ مهشید امیرشاهی داستان نویس
و هنرمند ایرانی در مقالهاش نوشت: «تا امروز در مملکتم به
سیاستمداری چون شاپور بختیار بر نخورده بودم که بدانم
سیاست الزاما مغایر شرافت، صمیمیت و وطنپرستی
نیست.» وی در پایان با این جمله به مردم
ایران هشدار داد: «من صدایم را به پشتیبانی از
آقای شاپور بختیار با سربلندی هر چه تمامتر بلند میکنم،
حتا اگر این صدا در فضا تنها بماند. من از تنها ماندن هرگز هراسی به
دل راه ندادهام. ولی این بار میترسم، نه بخاطر خودم، بلکه بخاطر
آینده این ملک و سرنوشت همه آنها که دوستشان دارم.» متن کامل مقاله خانم
مهشید امیرشاهی را در مورد شاپور بختیار میخوانید: «چندی
پیش دو نفر از آشنایان که هر دو از مبارزان جبهه ملی هستند و
از شریفان این ملک، به من خبر دادند که نشریهای از
پاریس رسیده است با عنوان نامهای سرگشاده خطاب به همه
مبارزان و میخواستند بدانند که من آن را خواندهام یا نه. هنوز
این نامه به من نرسیده بود ـ دو روز دیرتر رسید ـ قرار
شد جمع شویم و آن را بخوانیم و احیانا در بارهاش صحبتی
کنیم. در جمع شلوغ نامعقولی این کار انجام شد.
من نامه را خواندم ولی بحثمان مجمل ماند. آنقدر بود که آن آقایان،
که با بیشتر مفاد نامه موافق بودند، اعتقاد داشتند که زمان نوشتن آن مطالب
هنوز فرا نرسیده است. پرسیدم چرا، گفتند آخر در این لحظات،
گفتن اینکه روحانیون صواب نیست که خود را به سیاست
آلوده کنند، خطاست. این حرف ها را دیرتر باید زد. به نظرم غیر منطقی آمد یا لااقل
من این منطق را قبول نداشتم. حرفهای نامه همه بر حق بود و من
برای زدن حرف حق زمان قایل نبودم. به علاوه تصور ما این بود
که اگر زمانی برای زدن حرف حق لازم است، چه زمانی مناسبتر از
اکنون... ولی خوب نظر دوستان جز این بود و من این اختلاف
سلیقه را به این حساب گذاشتم که آنها سیاستمدارند و من
نیستم. آنها با تیز بینی سیاسیشان نکتهها
میبینند که من با نگاه ساده لریام نمیبینم. و حالا ـ با تاسف یا شعف، نمیدانم
کدام، باید اعتراف کنم که امروز، یعنی یکی دو ماه
بعد از این مقدمه، من از سیاستمداری، دورتر از آنروز افتادهام،
چون امروز نه فقط زمان تحریر آن نشریه را زود نمیبینم،
بلکه در این حسرتم که چرا نامه سرگشاده به همه مبارزان، زودتر نشر
نیافت، و در این آرزوی عبث که کاش از نوع آن نامهها در آن
زمان بیشتر نوشته میشد. آن روز جز آن مقاله، چیزی از
این مقوله ندیدم و حالا بر حسرت، حیرت هم افزوده شده است: امروز در این حیرتم که چرا بیشتر
روشنفکران متعهد و مسئول سکوت کرده اند. متعهد و مسئول را با طنز به کار نبردم،
چون اتفاقا آنها که تعهد و مسئولیتشان طنزآمیز است هیچ کدام
ساکت ننشستهاند؛ همه به حمدالله اخیرا، طی مقالات و رسالات، به
دین مبین اسلام مشرف شدهاند و شتاب دارند که خود را در صفوف فشرده
دیگر تازه اسلام آوردهها جا کنند... شتاب از این باب که مبادا در
این دنیا عقب و بینصیب بمانند. حیرت من فقط به سکوت روشنفکران ختم نمیشود.
مثلا در این حیرتم که چرا اعضاء وزارت خارجه پی هم
اعلامیههای انقلابی صادر میکنند؟ این
آقایان تا زمان دولت تیمسار ازهاری هم آدمهای سر به
راه و پا به راهی بودند، شامپانی و خاویار به مزاجشان سازگار
بود... چه شده است؟ دنیای وارونهای داریم: سیاستمداران
قدیم به جای آنکه عمل کنند در محضر آقایان روحانیون کسب
فیض میکنند؛ روشنفکران به جای آنکه فیض برسانند سکوت
میکنند؛ دیپلماتها به جای آنکه سکوت کنند حرف میزنند.
از بقیه حیرتها و حسرتها چه بگویم، از کدامش بگویم؟ از اینکه گمرک چیانی که تا
دیروز در پناه دولت وقت برای رد هر بسته و هر چمدان گوش من و شما را
میبریدند و امروز ناگهان میخواهند دزد من و شما را
بگیرند؟ یا از کارمندان تلویزیون که در گذشته اوامر
دولتهای پیش را نه فقط بیچون و چرا بلکه با خوش رقصی
اجرا میکردند و حالا برای دولتی که فرمایش صادر
نمیکند لب ورچیدهاند و ناز میکنند؟ یا
از نمایندگان مجلسی که به این امید از مسند وکالت
استعفا میدهند که کرسی وکالت آیندهشان را گرم نگاه دارند؟
یا از روزنامهنگارانی که دیروز مرعوب بودند و امروز هم
متاسفانه مرعوبند؟ ... و یا از این آخرین حیرت و حسرت
غریب که یک نفر، حتا یک نفر، در این مملکت نیست
که صدا و قلمش را صریحا و مستقیما در دفاع از شاپور بختیار
بکار برد؟ همه اینها را نمیشود گفت، زیاد
مفصل است و از حوصله ـ و احتمالا سیاست فعلی ـ روزنامهها خارج. من
تا امروز به هیچ روزنامه و نشریهای مطلبی ندادهام که
حال و هوای سیاسی داشته باشد. شاید به این
دلیل که تا امروز در مملکتم به سیاستمداری چون شاپور
بختیار بر نخورده بودم که بدانم سیاست الزاما مغیر شرافت،
صمیمیت و وطن پرستی نیست. من تمام این صفات شرافت، صمیمیت و
وطن پرستی را در آقای شاپور بختیار سراغ کردهام به علاوه به
سرفرازی و آزادگی او مومنم. من ایمان دارم که اگر امروز او را
از صحنه سیاست مملکتمان برانیم خطایی کردهایم
جبرانناپذیر و نابخشودنی. من معتقدم که این مرد عزیز، این
مرد عمل، دارد فدای هیجان و غلیان عدهای و فرصتطلبیهای
عده دیگری میشود و اگر فدا شود، اسفانگیزترین
شهید حوادث اخیر خواهد بود. من صدایم را به
پشتیبانی از آقای شاپور بختیار با سربلندی هر چه
تمامتر بلند میکنم، حتا اگر این صدا در فضا تنها بماند. من از
تنها ماندن هرگز هراسی به دل راه ندادهام. ولی این بار
میترسم، نه بخاطر خودم، بلکه بخاطر آینده این ملک و سرنوشت
همه آنها که دوست شان دارم. |