گزارشی از
مراسم
نوزدهمین
سالگرد قتل
دکتر شاپور
بختیار در
پاریس «بختیار،
همیشه در
تاریخ ایران
زنده میماند» ایرج
ادیبزاده نوزدهمین
سالگرد قتل
دکتر شاپور
بختیار، آخرین
نخستوزیر
نظام
سلطنتی
ایران، روز
جمعه ششم ماه
اوت، در شرایطی
در گورستان
مونپارنس
شهر پاریس برگزار
شد که در هفتهها
و ماههای
اخیر نام او،
به دلیل
آزادی یکی از
قاتلانش از زندانهای
فرانسه و
بازگشتش به
ایران، بار دیگر
در رسانههای
جهانی مطرح
شده
بود. علی
وکیلیراد،
یکی از
محکومان به
قتل شاپور
بختیار، دو روز
بعد از آزادی کلوتیلد
رایس،
شهروند
فرانسوی از
زندانهای
ایران از
زندان
فرانسه آزاد
شد و طی
استقبال
رسمی مقامهای
جمهوری
اسلامی، ۲۸
اردیبهشتماه
سال جاری
وارد تهران
شد.
شاپور
بختیار از
سال ۱۹۷۹ در
فرانسه بهصورت
پناهندهی
سیاسی زندگی
میکرد. وی از
مخالفان
نظام اسلامی
بود و در
فرانسه سازمانی
بهنام «جنبش
مقاومت ملی»* تشکیل داده
بود و میکوشید
نظر مردم
ایران را به
دموکراسی و
جدایی دین از
دولت جلب
کند. او
را از
مبارزان
نهضت مقاومت
ملی فرانسه
علیه فاشیسم
هیتلری، از
همکاران
نزدیک
دکتر
محمد مصدق،
از برجستهترین
رهبران جبههی
ملی در دوران
محمدرضا شاه
پهلوی،
سوسیال
دموکراتی
باورمند به
آزادی و
عدالت اجتماعی
و یکی از مهمترین
قربانیان تروریسم
دولتی
جمهوری
اسلامی
توصیف میکنند.
در
مراسم
یادبود
نوزدهمین
سالگرد قتل
دکتر شاپور
بختیار، چند
تن از
یاران
و همکارانش
دربارهی
شیوهی
برخورد او با
شکلهای
مختلف
استبداد و
تلاشش برای جلب
نظر مردم
ایران به
حکومت
دموکراسی
سخن گفتند. آقای
مشیری از همکاران
و نزدیکان
بختیار،
ویژگی شاپور
بختیار را
لائیک بودن
او و پایداری
در
اعتقاداتش
توصیف میکند: «بختیار
روزی نخستوزیری
ایران را
قبول کرد که
پذیرش این
مسئولیت،
شجاعت و
دلیری
فوقالعادهای
میخواست. در
آن موقعیت
هرکسی برای
این کار
آمادگی نداشت.
این شجاعت و
دلیری در
شرایطی بود
که تمام
دستگاهها
با او آماده و
موافق
نبودند. ولی
او این
شجاعت
را به خرج داد. دوم
این که حسن
تشخیصش و
آشناییاش
با لائیسیته
باعث شد که
بداند چه
خطری متوجه مملکت
میشود. در آن
روزهایی که
شاید از هزار
نفر، یک نفر
بیشتر به
این امر واقف نبود،
او وقوف کامل
به ماجرا
داشت و بر
حرفش ایستاد. سوم
پایداری در
اعتقاداتش
بود. من
اطلاع دارم
که بسیاری از
اشخاص به او
فشار میآوردند
که استعفا
دهد. استعفا
نداد و
ایستاد و
گفت، من با
حرف ناحق روبهرو
نمیشوم. بالاخره،
وقتی همه
از
ایران خارج
شدند و همه
ساکت بودند،
او یک تنه
اولین مردی
بود که
ایستاد در
مقابل
این
فتنه، در
مقابل این
فاجعه و حرفش
را زد و آخرهم
با مبارزه
مرد.»
قاتلهای
قهرمان دکتر
منوچهر رزمآرا،
وزیر بهداشت
دوران کوتاه
نخستوزیری
دکتر بختیار، از
مهمترین
چیزی که
بختیار برای
مردم ایران
میخواست
سخن میگوید: برای
مردم ایران
یک زندگی
آزاد و
سربلند میخواست
تا اختیار
زندگیشان
با خودشان باشد
و کسی برای
آنها تصمیم
نگیرد. میخواست
مردم در
زندگیشان
صاحبنظر
باشند، در پی
ترقی باشند و
در پی پیشرفت
باشند. میخواست
یک جامعهی
آزاد، سالم و
فارغ از
فساد
تا آن حدی که
ممکن بود
ایجاد کند. مرکز
انقلاب
اسلامی در
مدارکی که
منتشر کرده،
در مورد قتل
دکتر شاپور بختیار
نوشته است: او
توسط افراد
ناشناس به
قتل رسیده
است. عجب
ناشناسی بود. اینها
تمامشان که
شناسایی
شدند! این
آقای وکیلیراد
که رفت
ایران
و آنگونه از
او پذیرایی
کردند و گل به
گردنش انداختند
ناشناس بود؟
آن دیگری
انیس
نقاش که
مشاور آقای
رفیقدوست
بود که
میلیاردر
شده است. اگر
نمیدانند
اینها
را
از آقای
رفسنجانی،
آقای ریشهری
و این اشخاصی
که سرویسهای
اطلاعاتی و
آدمکشی
دارند،
بپرسند.
این
که دیگر ثابت
شده است؛
حداقل برای
دادگستری و
پلیس فرانسه
ثابت شده است
که اینها
چه جور فرار
کردند و
رفتند. از این
آخرین نفر
هم، وکیلیراد
را میگویم، ملاحظه
فرمودید که
هنگام
برگشتن به
خاک ایران با
چه وضعی، مثل
یک قهرمان ملی پذیرایی
کردند. جمهوری
اسلامی هرچه
بخواهد میتواند
بگوید، ولی
مسئله روشن
است که
این
قتل توسط
دستگاههای
اطلاعاتی
ایران انجام
شد. توسط
مباشری
انجام شد که
فرستاده
بودند؛ از
طریق ریشهری
و رفسنجانی و
آن گروه
مخصوص
سپاه
پاسداران که
رییسشان
محمد آزادی
بود، که حالا
یا سرلشگر یا
سرتیپ سپاه پاسداران
است. اینها
بودند که
آمدند و دکتر
بختیار را با
سروش کتیبه
به آن نحو به قتل
رساندند.
مردم،
حکومت ایران
را لرزاندهاند خانم
شهینتاج
بختیار،
همسر شاپور
بختیار، از
نکات مهم زندگی
سیاسی او میگوید: نکتهی
مهم از نظر من
این است که
بعد از اینهمه
سال که
گذشته، بعد
از سیواندی سال،
هیچ چیز
نتوانسته
پایههای
آخوندیسم را
در ایران
بلرزاند؛
مگر خود مردم
ایران. آنها
بالاخره
متوجه شدند
تا خودشان
بلند نشوند و
کاری نکنند،
هیچ کسی برایشان
کاری
نمیکند. به
نظر من اگر
دکتر الان
زنده بودند،
که همیشه در تاریخ
ایران زنده
خواهند بود، بسیار
خوشحال میشدند
که خود مردم
ایران بهخصوص
جوانان و
دانشجویان،
کسانی که در زمان
دولت
آخوندیسم بهدنیا
آمدهاند،
علیه این
رژیم بلند
شدهاند. آیا
در ۱۹ سال
اخیر، نکتهی
مهم دیگری
هست که لازم
باشد در
پیوند با پروندهی
قتل دکتر
شاپور
بختیار افشا
شود؟ چیزی
که شاید مردم
ندانند و به
همان دلیل هم
با سرعت دکتر
بختیار را از
بین بردند،
این بود که
ایشان از
مجلس اروپا
تقاضا کرده
بود، حالا که
شما عقیده
دارید
آقای
رفسنجانی
اکثریت آرا
را به حق
آورده و مردم
طرفدارش
هستند، پس
اجازه دهید
در انتخابات
آینده،
کمیتهای از
سوی سازمان
ملل یا کمیتهای
از
اروپاییان
تشکیل شود تا بتوانند
بر انتخابات
ایران نظارت
کنند.
کمیتهای
هم داشت
تشکیل میشد. خانم
سیمون وی هم
این پیشنهاد
را قبول کرده
بودند
و
داشتند
کمیتهای
تشکیل میدادند
که بر
انتخابات
آیندهی
ایران نظارت
کند. وقتی
این
مسئله پیش
آمد، آقای
رفسنجانی و
دارودستهاش
متوجه شدند
که اگر اجازه
دهند، با
دست
خودشان قالی
را از زیر پای
خودشان
کشیدهاند. آخرین
پرسشم این
است که بهعنوان
همسر دکتر
بختیار، کسی
که بههرحال سالها
با ایشان
زندگی
کردید، چه
تصویری از
شخصیت دکتر
بختیار در
ذهن خود
دارید؟ یادم
هست یکروز
یکی از وزرای
فرانسوی
آمدند منزل
ما و به همسر
من گفتند: از
ملت بزرگی
مثل ایران
تعجب میکنم.
قرنها میگذرد
تا در مملکتی
آدمی پیدا
شود که
بتواند
سرنوشت آن
مملکت را
برای بهتر
شدن تغییر
دهد. ایرانیان،
هم آدمهای
بسیار
خوشبختی
هستند و هم
آدمهایی
هستند که
قدردان
نبودهاند.
چون در طی این
پنجاه سال دو
نفر برای
بهبود اوضاع
در این مملکت
بر سر
کار
آمدند و در
صحنهی
سیاسی حاضر
شدند ولی قدر
هر دوی اینها
را ندانستند. یکی
آقای
دکتر
مصدق بودند و
دیگری هم خود
شما آقای
دکتر بختیار. این
حرفی بود که
یک
سیاستمدار
فرانسوی در
آن روز مطرح
کرد و فکر میکنم
گویاترین حرفی
است که ممکن
است آدم بتواند
در مورد دکتر
بختیار
بگوید. همین
است. مراسم
یادبود
نوزدهمین
سالگرد قتل
دکتر شاپور
بختیار، با
پخش قسمتهایی از
سخنرانیهای
او و همچنین
سرود «ای
ایران»، به
پایان رسید. * سازمان
سیاسی که
دکتر بختیار پایه
گذاری نمود
"نهضت مقاومت
ملی ایران"
است |