گفته
های مردی
فریبکار را بخوانید
و قضاوت کنید ۳۰
سال پیش
در چنین روزی خمینی:
هیچ
احساسی از
بازگشت به
ایران ندارم «به چه حقی
ملت پنجاه
سال پیش،
سرنوشت ملت بعد
را معین میکند؟» خمینی:
«... به چه حقی
ملت پنجاه
سال پیش از
این، سرنوشت
ملت بعد را
معین میکند؟...
ما فرض میکنیم
که این سلطنت
پهلوی، اول
که تأسیس شد
به اختیار
مردم بود و
مجلس موسسان
را هم به
اختیار مردم
تأسیس کردند
و این اسباب
این میشود
که بر فرض اینکه
این امر باطل
صحیح باشد،
بر این
جمعیتی که الآن
بیشترشان،
بلکه الا بعض
قلیلی از آنها
ادراک آنوقت
را نکردهاند.
چه حقی
داشتند ملت
در آنزمان
سرنوشت ما را
در این زمان
معین کنند؟
هر کس
سرنوشتش با
خودش است. مگر
پدرهای ما
ولی ما
هستند؟ این
هم یک دلیل که
سلطنت محمدرضا
سلطنت
قانونی نیست.» چهارشنبه
دوازدهم
بهمن ۱۳۵۷
برابر اول
فوریه ۱۹۷۹
میلادی خبرنامه
جبهه ملی: خورشید
از غرب به شرق
آمد در شماره
امروز «خبرنامه
جبهه ملی»، به
مناسبت ورود
آیتالله
خمینی به
کشور، تمام
صفحه اول
اختصاص به تصویر
نقاشی شده از
آیتالله
خمینی داشت،
با این عبارت: «اینک
مردی میآید
مردآسا که
قطره قطره
خون دردکشیدگان
وطن در تن او
جاری است.» و در
سرلوحه خبرنامه
نیز در یک
کادر به همین
مناسبت این
عبارت است: «تنها
همین یکبار
است که
خورشید از
غرب به شرق میآید.»
در مطلبی بعد
با عنوان «بشارت»
نیز چنین
نوشته شده
است: «اینک
مردی میآید
مرد آسا، که
قطره قطره
خون دردکشیدگان
وطن در تن او
جاری است و
چکه چکه خون شهیدان
از قلب او فرو
چکیده است. مردی
که خاطره رنج
یک ملت است و
مژده رهایی
همه ملتها
از رنج... نه یک
قدیس، نه یک
معجزه، نه یک
دست از آستین
غیب در آمده،
بلکه انسان راستین
عصر حاضر و
ابرمرد
زنده تاریخ
میآید. مردی
که همه عزم
راسخ است و
همه اراده
پولادین... مردی
چنین، دو بار
نمیآید. در
تمام طول
حیات انسان،
تنها همین یکبار
است که
خورشید از
غرب به شرق میآید،
خورشیدی که
امانت شرق
بود نزد غرب...» او
آمد روزنامه
اطلاعات
امروز با
تیتر بزرگ «امام
آمد» و با متن
بالا به
استقبال آیتالله
خمینی رفت. «انتظار
۱۵ ساله ملت
ایران،
سرانجام در
نخستین
ساعات صبح
امروز به
پایان رسید... انتظاری
که پایان آن،
شکوه طلوع
ناگهانی آفتاب
درخشان و
گرمتاب را با
خود داشت. گویی
پس از یک
زمستان
طولانی یخبندان،
یک شب سرد و
سیاه قطبی،
شبی که ظلمت
آن پانزده
سال تمام
پاییده بود،
ناگهان
آفتاب دمید،
از تیرگیهای
یاس سر بر
آورده است. ورود
زعیم عالیقدر
نهضت عظیم
ایران،
همچون طلوع
آفتابی چنین
زندگیبخش،
چشم و دل
میلیونها
ایرانی
منتظر را،
روشن ساخت.» این
روزنامه
نوشت: «در ساعت
نه وپنج
دقیقه
بامداد
امروز، غرش هواپیمای
ایرفرانس در
آسمان تهران
و بر فراز فرودگاه
مهرآباد،
تاریخ ایران
را ورق زد. انتظار
تمام شد و همزمان
با غرش
هواپیما،
فریادهای
شادی مردم نیز
به آسمان
برخاست.» به گزارش
روزنامه
اطلاعات «در
ساعت نه و
پانزده
دقیقه، پس از
توقف هواپیما،
حاج احمد
خمینی، نخستین
کسی بود که از
هواپیما
پیاده شد. بعد
در حدود یکصد
خبرنگار و
فیلمبردار
از هواپیما
بیرون آمدند. در
ساعت نه و سی
پنج دقیقه،
امام خمینی
در حالی که
توسط
مهماندار
هواپیما و
همراهان
همراهی میشدند،
از هواپیما
خارج شدند و
فریاد الله
اکبر
حاضران،
محوطه
فرودگاه را
پر کرد.» همراهان
امام هنگام
پایین آمدن
از هواپیما (تصویر
بعضی افراد
از جمله آیتالله
منتظری در
این عکس پاک
شده است)/ عکس: اسناد
انقلاب
اسلامی آیتالله
خمینی: هیچ
احساسی از
بازگشت به
وطن ندارم روزنامه
اطلاعات
نوشت: «آیتالله
خمینی
سرانجام پس
از ۱۱۸ روز
اقامت در
فرانسه، این
کشور را به
قصد بازگشت
به کشورش ترک
کرد. حدود
ساعت دوازده
نیمه شب، آیتالله
و همراهان
دهکده نوفل
لوشاتو را به
مقصد فرودگاه
ترک کردند. پنج
هزار
ژاندارم،
پلیس و
نیروهای
مخصوص، مسیر
حرکت آیتالله
را همچون یک
رییس دولت از
نوفل لوشاتو
تا هواپیما
زیر نظر
داشتند.» در ادامه
آمده است: «در
فرودگاه،
آیتالله طی
خطابه
کوتاهی از
دولت و مردم
فرانسه به
خاطر مهماننوازی
تشکر کرد. برای
بازگشت به
ایران، از
هواپیمایی
ایرانی استفاده
نشد. بلکه بنا
به
ملاحظاتی،
یک فروند
هواپیمای ایرفرانس
به طور دربست
کرایه شد. هزینه
کامل این
پرواز را ـ
حدود چهارصد
هزار تومان ـ
چند تن از بازاریان
ملی ـ مذهبی
هوادار
انقلاب
پرداختند، که
بعدها برخی
از آنان به
گفته دکتر
یزدی، مورد
جفای انقلاب
قرار گرفتند.» همراهان
امام هنگام
پایین آمدن
از هواپیما (تصویر
اصلی) / عکس: آژانس
مگنوم هواپیمای
چارتر ایرفرانس
گنجایش بیش
از چهارصد
نفر را داشت. اما
حدود دویست
مسافر (۱۵۰
روزنامهنگار
و ۵۰ تن از
نزدیکان آیتالله)
را نپذیرفت
تا بتواند به
اندازه کافی
بنزینگیری
کند تا در
صورت عدم
فرود در
تهران به
پاریس
بازگردد. سرنشینان
هواپیما همه
مرد بودند و
به هیچیک از
زنان اجازه
سفر داده نشد. در
هواپیما، در
کنار آیتالله
خمینی، صادق
قطبزاده
نشست. آیتالله
خمینی کمی
بعد از پرواز
هواپیما، به
طبقه بالای
هواپیما
رفت، نمازش
را خواند و بعد
روی دو پتو
خوابید. بعد از
اذان صبح،
دکتر یزدی به
طبقه دوم
هواپیما
رفته و جلیقه
ضد گلوله بر
تن آیتالله
کرد. سپس آیتالله
برای خواندن
نماز بار
دیگر به قسمت
پایین
هواپیما آمد. کلیه
ایرانیان
شروع به
خواندن نماز
کردند. پس از آن
به چند تن از
خبرنگاران
اجازه گرفتن
عکس داده شد. خبرنگاری
از آیتالله
پرسید: «حالا
که پس از
پانزده سال
تبعید و دوری
از وطن به
ایران برمیگردید،
چه احساسی
دارید؟ وی
پاسخ داد: «هیچ». قطبزاده،
این گفته آیتالله
را برای
خبرنگار
خارجی ترجمه
کرد. این
جواب،
تفسیرهای
زیادی را در
پی داشت. هنگامی
که هواپیما
بر فراز شهر
تهران رسید،
علیرغم
اخطار
میهمانداران،
ایرانیان
حاضر در هواپیما
فریادهای
الله اکبر سر
دادند.1 دیو
چو بیرون
رود، فرشته
درآید محمد علی
سفری درباره
استقبال از
آیتالله
خمینی نوشت: «کمیته
استقبال از
آیتالله
خمینی که
متشکل از آیتالله
مطهری، رییس
کمیته، آیتالله
مفتح،
سخنگو، فضلالله
محلاتی،
رابط
روحانیت،
صباغیان،
مسئول
برنامهریزی،
حسین شاهحسینی،
مسئول
تدارکات،
علیاصغر
تهرانچی، مسئول
انتظامات و
محمد توسلی،
مسئول
تبلیغات
است، برنامه
استقبال از
آیتالله
خمینی در
فرودگاه مهرآباد،
انتقال وی به
دانشگاه
تهران و سپس
گورستان
بهشت زهرا و
نیز حفظ
امنیت را بر
عهده داشت. این
کمیته در
رابطه با
مسایل
امنیتی با
سپهبد مقدم،
رییس ساواک،
ارتشبد قرهباغی،
رییس ستاد
ارتش و نیز
سپهید
ربیعی، فرمانده
نیروی هوایی
هماهنگی
داشت. کمیته
استقبال از
حدود هزار تن
از شخصیتهای
روحانی،
سیاسی و
اجتماعی
برای
استقبال از
آیتالله
دعوت کرده
بود. در میان
این شخصیتها
افرادی چون
کریم
سنجابی، علیاصغر
حاج سید
جوادی، آیتالله
طالقانی،
آیتالله
مطهری و
مهندس
بازرگان
دیده میشدند.
این افراد در
جایگاههای
مخصوصی قرار
گرفته بودند
تا بتوانند
به آیتالله
خمینی خیر
مقدم بگویند. اما با
خبر ورود آیتالله
خمینی به
سالن
فرودگاه،
ناگهان فشار
جمعیتی
عظیم، صف
مأموران
انتظامی را
که مقابل در
ورودی سالن
ایستاده و از
ورود کسانی
که کارت دعوت
نداشتند
جلوگیری میکرد
کنار زد و
جمعیت وارد
سالن شد، به
طوری که امکان
انجام
تشریفات پیشبینی
شده به طور
کلی از بین
رفت. در نتیجه
شخصیتهای
مهم سیاسی که
منتظر دیدن
آیتالله و
خیر مقدم
گفتن به وی
بودند پس از
ساعتها
انتظار، از
این کار باز
ماندند. بر
دیوارهای
سالن
فرودگاه
شعارهایی
چون: «دیو
چو بیرون رود
فرشته درآید»،
«ای پرچمدار
نهضت متدین
اسلام، تو
اساس
استبداد و
استعمار و
استثمار را
ویران کردی» و «ای
رهبر و مرجع
بزرگ، ای
ابراهیم
زمان که بتها
را شکستی، به
خاک گلگون
ایران خوش
آمدی» نوشته
شده بود. پس از ورود
آیتالله به
سالن
فرودگاه، یک
دانشجو به وی
خیر مقدم گفت. این
دانشجو در
نطق خود گفت: «بسم
الله الرحمن
الرحیم ـ
جاءالحق و
زهق الباطل ـ
ان الباطل
کان زهوقا
علی ان حزب
الله هم الغالبون.
ای روح خدا و
ای ابراهیم
بتشکن
اسلام... هجرت
شما از وطن
عزیز در چهارده
سال پیش، تحت
فشار و اجبار
سمبلهای
استبداد و
استعمار،
یادآور
هجرت جد
مکرمتان
رسول خدا و
یاران
بزرگوار
اوست که به
گناه
خواستاری
جامعه توحید
از شهر و دیار
خود رانده شد
و بازگشت
امروزتان
یادآور فتح
مبین و عظیم
مکه است که
سمبلهای زر
و زور و بتهای
فلزی و گوشتی
یکی پس از
دیگری از مقر
حکمرانی به
زیر آورده
شدند و حکومت
خدایی
جایگزین
حکومت
طاغوتی گردید.» در ادامهی
نطق این
دانشجو آمده
است: «ملت
ایران جان بر
کف در انتظار
فرمان رهبر
عظیم الشأن
خویش است و با
برقراری
جامعه
توحیدی، جامعهای
که در آن
انسان از قید
بندگی انسان
آزاد باشد و
در یک کلمه،
بندگی از آن
خدا و حکومت،
حکومت الهی
باشد، از پای
نخواهد نشست... بر
قرار باد
جامعه
توحیدی و
جمهوری
اسلامی به رهبری
امام خمینی.» سپس عدهای
از
دانشجویان
سرودی به نام «خمینی
ای امام» خواندند
و پس از آن آیتالله
در سخنان
کوتاهی ضمن
تشکر از
طبقات
مختلف، گفت: «پیروزی
شما الآن یک
قدم است و اینکه
خائن اصلی را
که محمدرضا
نام دارد، از
صحنه کنار
بردهاید... پیروزی
ما وقتی است
که دست تمام اجانب
کوتاه شود و
تمام ریشههای
رژیم سلطنتی
از این مرز و
بوم بیرون
برود...» در تمامی
این مدت، حاج
سید احمد
خمینی،
فرزند آیتالله
خمینی،
حالتی به شدت
نگران داشت و
گاهی نیز
گریه میکرد. سپس
آیتالله با
یک اتومبیل
شورلت بلیزر
به رانندگی محسن
رفیقدوست و
در میان
استقبال
صدها هزار
نفر، از فرودگاه
به طرف بهشت
زهرا حرکت
کرد.2 پیوند به
صدای سرود
دیو چو بیرون
رود، فرشته
درآید سروده
«خمینی ای
امام» روزنامه
اطلاعات در
صفحه سوم خود
در تاریخ چهاردم
بهمن نوشت: به
هنگام ورود
امام خمینی
در فرودگاه
مهرآباد
سرودی
خوانده شد که
سخت مورد
توجه مردم قرار
گرفت. این
روزنامه متن
این سرود را
به شرح زیر
آورده است: خمینی
ای امام،
خمینی ای
امام، خمینی
ای امام،
خمینی ای
امام ای
مجاهد، ای
مظهر شرف ای
گذشته ز جان در ره
هدف چون
نجات انسان
شعار توست مرگ
در راه حق
افتخار توست این
تویی، این
تویی پاسدار
حق خصم
اهریمنان،
دوستدار حق بود
شعار تو به
راه حق قیام ز ما
تو را درود، ز
ما تو را سلام خمینی
ای امام،
خمینی ای
امام، خمینی
ای امام،
خمینی ای
امام از فرودگاه
تا بهشت زهرا بلیزر
حامل آیتالله
خمینی در
حالی که پنج
نفر برای حفظ
جان آیتالله
روی سقف آن
نشسته بودند
در میان
جمعیت استقبال
کننده، در
ساعت یازده و
چهل دقیقه به
جلوی
دانشگاه
رسید. در
اطراف
دانشگاه
تهران، پرچمها،
شعارها و
پلاکاردهایی
از نیروهای
مختلف سیاسی
چون جبهه
ملی، سازمان
مجاهدین
خلق، سازمان
چریکهای
فدایی خلق و
حزب توده
برای گفتن
خیر مقدم به
آیتالله
نصب شده بود. آیتالله
خمینی که طبق
برنامه قبلی
قرار بود در
دانشگاه
تهران
سخنرانی
کند، با دیدن
این شعارها و
پلاکاردها، از
سخنرانی در
دانشگاه
صرفنظر کرد و
بدون توقف،
یکراست به
سوی بهشت
زهرا رفت. آیتالله
خمینی پس از
رسیدن به
بهشت زهرا از
اتومبیل
پیاده شده و
سوار یک هلیکوپتر
از نیروی
هوایی ارتش
که برای وی در
نظر گرفته
بود شد. هلیکوپتر،
آیتالله را
در نزدیکی
جایگاه
سخنرانی در
قطعه هفده
بهشت زهرا
پیاده کرد. آیتالله:
من توی دهن
این دولت میزنم آیتالله
خمینی در
نخستین
سخنرانی خود
پس از بازگشت
به ایران که
یکی از مهمترین
سخنرانیهای
زندگی وی
بود، به
تبیین اهداف
انقلاب پرداخت.
وی در این
سخنرانی در
پاسخ به
ادعاهای
شاپور بختیار
که خود را
قانونی میداند،
کلیت رژیم
پهلوی را به
علت منتخب
مردم نبودن، غیر
قانونی
دانست. آیتالله
خمینی در این
سخنرانی بر «حق
تعیین
سرنوشت ملت» تأکید
کرد. وی نتیجه
حکومتهای
رضا شاه و
پسرش محمدرضا
شاه را
نابودی
اقتصاد کشور
دانست و گفت
که سالهای
طولانی همت
دولت و همه
مردم لازم
است تا
اقتصاد کشور
به حال اول
یعنی پیش از
روی کار آمدن
رضا شاه برگردد. وی افزود
که شاه،
فرهنگ عقب
افتاده و
مراکز فحشاء
درست کرده،
کشور را در
اختناق قرار
داده و پول
نفت را نیزدر
قبال اسلحههای
غیر قابل
استفاده به
آمریکا داده
است. آیتالله
خمینی در
پایان از
ارتش خواست
که به آغوش
ملت بازگردد. وی
گفت که میخواهد
که ارتشبد و
سپهبد،
مستقل و آقای
خودشان
باشند و
شایعه دار
زدن
فرماندهان
ارتش را
تکذیب کرد. آیتالله
خمینی در این
سخنرانی3 گفت: «ما
در این مدت
مصیبتها
دیدهایم. مصیبتهای
بسیار بزرگ... مصیبتهای
زنهای جوان
مرده،
مردهای
اولاد از دست
داده... خب، ما
حساب بکنیم
که این مصیبتها
برای چه به
این ملت وارد
شد؟ مگر این
ملت چه میگفت
و چه میگوید
که از آن وقتی
که صدای ملت
درآمده است
تا حالا قتل و
ظلم و غارت و
همه اینها
ادامه دارد؟» آیتالله
خمینی در
ادامه گفت: «ملت
ما یک مطلبش
این بود که
این سلطنت
پهلوی از اول
که پایهگذاری
شد، بر خلاف
قوانین بود... مجلس
موسسان که
تأسیس شد، با
سرنیزه
تأسیس شد. ملت
هیچ دخالتی
نداشت. با زور
وکلای آن را
وارد کردند
به اینکه به
رضا شاه رأی
سلطنت بدهند. پس
این سلطنت از
اول یک امر
باطلی بود،
بلکه رژیم
سلطنتی از
اول خلاف
قانون و خلاف
قواعد عقلی
است و خلاف
حقوق بشر است...» پیوند به
ویدیوی
سخنرانی آیتالله
خمینی در
بهشت زهرا «به چه
حقی ملت
پنجاه سال
پیش، سرنوشت
ملت بعد را
معین میکند؟» آیتالله
خمینی در
ادامه
سخنرانی
افزود: «... به چه
حقی ملت
پنجاه سال
پیش از این،
سرنوشت ملت
بعد را معین
میکند؟... ما
فرض میکنیم
که این سلطنت
پهلوی، اول
که تأسیس شد
به اختیار
مردم بود و
مجلس موسسان
را هم به
اختیار مردم
تأسیس کردند
و این اسباب
این میشود
که بر فرض اینکه
این امر باطل
صحیح باشد،
بر این
جمعیتی که الآن
بیشترشان،
بلکه الا بعض
قلیلی از آنها
ادراک آنوقت
را نکردهاند.
چه حقی
داشتند ملت
در آنزمان
سرنوشت ما را
در این زمان
معین کنند؟
هر کس
سرنوشتش با
خودش است. مگر
پدرهای ما
ولی ما
هستند؟ این
هم یک دلیل که
سلطنت محمدرضا
سلطنت
قانونی نیست.» ایشان در
ادامهی
سخنرانی
گفت: «...حالا میآییم
سراغ دولتهایی
که ناشی شده
از سلطنت
محمدرضا و
مجلسهایی
که ما داریم
در طول عمر
مشروطیت. مجلسی
که بدون
اطلاع مردم
است و بدون
رضایت مردم
است، این
مجلس، مجلس
غیر قانونی
است... و اما
دولتی که
ناشی میشود
از یک شاهی که
خودش و پدرش
غیر قانونی
است، خودش
علاوه بر او
غیر قانونی
است، دولتی
که از همچو
مجلس، همچو
سلطانی
انشاء بشود،
این دولت غیر
قانونی است....» آیتالله
در ادامه
افزود: «ما میگوییم
که شما غیر
قانونی
هستید، باید
بروید. ما
اعلام میکنیم
که الآن
دولتی که به
اسم دولت
قانونی خودش
را معرفی میکند،
حتی خودش
قبول ندارد
که قانونی
است. خودش تا
چند سال پیش
از این، تا آن
وقتی که دستش
نیامده بود
این وزارت،
قبول داشت که
غیر قانونی
است. حالا چه
شده است که میگوید
من قانونی
هستم؟» «مملکت
ما را خراب
کردند،
قبرستانهای
ما را آباد
کردند» آیتالله
خمینی در بخش
دیگری از
سخنرانی گفت: «این
مجلس غیر
قانونی است. از
خود وکلا
بپرسید: آیا
شما را ملت
تعیین کرده
است؟ هر کدام
که ادعا
کردند که ملت
تعیین کرده
است، ما
دستشان را میدهیم
دست یک نفر
آدم ببرد او
را در حوزه
انتخابیش،
از مردم سوال
میکنیم که این
آقا آیا وکیل
شماست؟ شما
او را تعیین
کردهاید؟
حتماً
بدانید که
جواب آنها
منفی است.» ایشان در
ادامه افزود: «بنابراین
آیا یک ملتی
که فریاد میکند
که ما این
دولتمان،
این شاهمان،
این مجلسمان
بر خلاف
قوانین است و
حق شرعی و حق
قانونی و حق
بشری ما این
است که
سرنوشتمان
دست خودمان
باشد، آیا حق
این ملت است
که یک
قبرستان
شهید برای ما
درست بکنند؟... محمد
رضای پهلوی،
این خائن
خبیث برای
ما، رفت،
فرار کرد و
همه چیز ما را
به باد داد و مملکت
ما را خراب
کرد. قبرستانهای
ما را آباد
کرد.» «اگر
بخواهیم
اقتصاد را به
حال اول
برگردانیم سالها
طول میکشد» آیتالله
خمینی در
ادامه
درباره
وضعیت
اقتصادی کشور
گفت: «مملکت ما
را از ناحیه
اقتصاد خراب
کرد. تمام
اقتصاد ما
الآن خراب
است و از هم
ریخته است که
اگر چنانچه
بخواهیم ما
این اقتصاد
را به حال اول
برگردانیم،
سالهای
طولانی با
همت همه
مردم، نه یک
دولت این کار
را میتواند
بکند و نه یک
قشر از اقشار
مردم این کار را
میتوانند
بکنند... قضیه
اصلاحات
ارضی یک لطمهای
بر مملکت ما
وارد کرده
است که شاید
تا بیست سال
دیگر ما
نتوانیم این
را جبرانش
بکنیم...» ایشان در
ادامه افزود: «فرهنگ
ما را یک
فرهنگ عقب
افتاده نگه
داشته درست
کرده است،
فرهنگ ما را
این عقب نگه
داشته، به
طوری که الآن
جوانهای ما
تحصیلاتشان
در اینجا
تحصیلات تام
و تمام نیست و
باید بعد از
اینکه یک
مدتی در
اینجا یک
نیمه تحصیلی
کردند، آنهم
با این مصیبتها،
آنهم با این
چیزها باید
بروند در
خارج تحصیل
کنند...» آیتالله
در بخش دیگری
افزود: «... این
آدم به واسطه
نوکری که
داشته، مرکز
فحشا درست
کرده،
تلویزیونش
مرکز
فحشاست،
رادیوش و بسیارش
فحشاست،
مراکزی که اجازه
دادند برای
اینکه باز
باشد، مراکز
فحشاست... در
تهران مرکز
مشروبفروشی
بیشتر از
کتابفروشی
است، مراکز
فساد دیگر
الی
ماشاءالله
است، برای
چه؟ سینمای
ما مرکز
فحشاست، ما
با سینما
مخالف
نیستیم، ما با
مرکز فحشا
مخالفیم. ما
با رادیو
مخالف
نیستیم، ما
با فحشا مخالفیم...» «در
اختناق
هستیم، نه
مطبوعات
داریم، نه
رادیو» آیتالله
خمینی در بخش
دیگری از
سخنرانی گفت: «...
تمام نفت ما
را به غیر
دادند. به
آمریکا و غیر
از آمریکا
دادند. آنی که
به آمریکا
دادند، عوض
چه گرفتند؟
عوض اسلحه
برای پایگاه
درست کردن
برای آمریکا... یعنی
اسلحه آورد. اینجا
که ارتش ما
نمیتواند
این اسلحه را
استعمال
بکند، باید
مستشارهای
آنها باشند. این
هم از ناحیه
نفت که اگر
چند سال دیگر
خدای نخواسته
این عمر پیدا
کرده بود،
عمر سلطنتی پیدا
کرده بود،
مخازن نفت ما
را تمام کرده
بود،
زراعتمان را
هم تمام
کرده، این
ملت به کلی
ساقط شده بود
و باید عملگی
کند برای غیر...» وی
دربارهی
آزدای در
ایران افزود: «پنجاه
سال است که در
اختناق به سر
میبریم. نه
مطبوعات
داشتیم، نه
رادیو صحیح
داشتیم، نه
خطیب میتوانست
حرف بزند، نه
اهل منبر میتوانستند
حرف بزنند،
نه امام
جماعت میتوانست
آزاد کار
خودش را
ادامه دهد.» «من توی
دهن این دولت
میزنم، من
دولت تعیین
میکنم» آیتالله
خمینی در بخش
دیگری از
سخنرانی
افزود: «...الآن
هم که باز
نیمه حشاشه
او که باقی
است. نیمه
حشاشه این
اختناق هم
باقی است. ما
میگوییم که
خود آن آدم،
دولت آن آدم،
مجلس آن آدم،
تمام اینها
غیر قانونی
است و اگر
ادامه به این
بدهند، اینها
مجرمند و ما
آنها را
محاکمه میکنیم.
من دولت
تعیین میکنم،
من توی دهن
این دولت میزنم،
من دولت
تعیین میکنم.» وی در
ادامه گفت: «من
به پشتیبانی
این ملت دولت
تعیین میکنم.
من به واسطه
اینکه ملت
مرا قبول
دارد (حضار
تکبیر) این
آقا که خودش
هم خودش را
قبول ندارد. رفقایش
هم قبول
ندارند. ملت
هم قبولش
ندارد. ارتش
هم قبولش
ندارد. فقط
آمریکا از
این گروه
پشتیبانی
کرده و فرستاده
به ارتش
دستور داده و
گفته است که
باید از این
پشتیبانی
کنید. انگلیس
هم از این
پشتیبانی
کرده و گفته
است که باید
از این
پشتیبانی
کنید... میگوید
که در یک
مملکت که دو
تا دولت نمیشود.
خوب واضح است
این.» آیتالله
خمینی در
ادامهی
سخنانش
افزود :«یک
مملکت دو تا
دولت ندارد،
لکن دولت غیر
قانونی باید
برود. تو غیر
قانونی
هستی، دولتی که
ما میگوییم،
دولتی است که
متکی به آرا
ملت است، متکی
به حکم خداست. تو
باید یا خدا
را انکار کنی
یا ملت را، یا
باید سر جایش
بنشیند این
آدم و یا اینکه
به امر
آمریکا و اینها
وادار کند،
یک دستهای
از اشرار را
این ملت را
قتل عام کنند... میخواهند
دوباره ما را
برگردانند
به آن عهدی که
همه چیزمان
اختناق بشد و
همه هستی ما
به کام
آمریکا برود. ما
نخواهیم
گذاشت...» «آقای
ارتش! خیال
نکنید اگر
رها کردید،
ما شما را دار
میزنیم» آیتالله
خمینی در بخش
دیگری از
سخنانش در
رابطه با
کارمندان
ارتش گفت: «... و
من یک نصیحت
به ارتش باید
بکنیم و یک
تشکر از یکی
از ارکان
ارتش، یک
قشرهایی از
ارتش. اما آن
نصیحتی که میکنم
این است که ما
میخواهیم
شما مستقل
باشید. ماها
داریم زحمت
میکشیم... میخواهیم
که ارتش ما
مستقل باشد. آقای
ارتشبد! شما
نمیخواهید؟
شما نمیخواهید
مستقل
باشید؟ شما
میخواهید
نوکر باشید؟
من به شما
نصیحت میکنم
که بیایید در
آغوش ملت،
همان که ملت
میگوید
بگویید.» وی در
ادامه افزود: «ما
باید مستقل
باشیم. ملت میگوید
ارتش باید
مستقل باشد. ارتش
نباید زیر
فرمان
مستشارها و
اجنبی باشد. ما
برای خاطر
شما این حرف
را میزنیم. شما
هم بیایید
برای خاطر
خودتان این
حرف را بزنید،
بگویید، ما
میخواهیم
مستقل
باشیم، ما
نمیخواهیم
این مستشارها
باشند... ما میخواهیم
تو آقا باشی... خیال
نکنید که اگر
رها کردید،
ما میآییم
شما را به دار
میزنیم. این
چیزهایی است
که شماها یا
کسان دیگر
درست کردهاند...» |