يك مملكت يك دولت

سئوال - آقای بختيار، مخالفين ميگويند كه وقتی خمينی بازرگان را بعنوان نخست وزير تعيين كرد شما واكنش موثری نشان نداديد. الان بعد از گذشت نزديك به سه سال فكر ميكنيد كه در آن شرايط چه ميتوانستيد بكنيد كه نكرديد؟

 

دكتر بختيار - وقتی من مطلع شدم كه آقای بازرگان از طرف آقای خمينی بعنوان نخست وزير معرفی شده صريح ترين و قاطع ترين عكس العمل را نشان دادم.

 

در يك مصاحبه مطبوعاتی كه 150 خبرنگار داخلی و خارجی و راديو و تلويزيون بودند گفتم اينكار در حد شوخی است و آقايان در خانه خودشان نشستند و آقای بازرگان و غيره را بعنوان نخست وزير و وزير معين كردند. خوب، ما هم بصورت شوخی می پذيريم ولی اگر كه يك نفر از اين آقايان وارد يك وزارتخانه ای بشود دستور داده ام - همانجا توقيفش كنند. ما يك مملكت داريم و يك دولت هيچكدام هم،‌ نه آقای بازرگان و نه كسان ديگر جرأت نكردند به وزارتخانه ها بروند. ولی گرفتاری من جای ديگری بود. من روی عناصری حساب ميكردم كه آنها غيرت نداشتند. چه ميشود كرد.

 

 دولت ائتلافی

سئوال - آيا حقيقت دارد كه شما برای تشكيل يك دولت ائتلافی با دار و دسته خمينی تلاش ميكرديد؟ ميگويند كه شما باين دليل تعداد اعضای كابينه تان را محدود كرديد كه برای وزيران باند بازرگان هم جا بماند. آيا اين حقيقت دارد؟

 

دكتر بختيار - اين موضوع باين صورت حقيقت ندارد. واقعيت اينست چون نظر شاه اين بود كه زودتر كابينه تشكيل بشود و با وضعيتی كه آقای ازهاری دربيمارستان داشت، از بلاتكليفی بيرون بيآئيم. منهم سعی كردم كه اقلاً دو سوم وزراء را تعيين بكنم و انتخاب بعضی از وزراء را بگذارم برای بعد سرفرصت، و همين كار را هم كردم. ولی اولاً بايد عرض كنم كه همه دوستان من، همه آشنايان من و همه افرادی كه به آنها اميد بسته بودم حاضر به شركت در كابينه نبودند. دوست من بودند ولی شهامت اينكار را نداشتند. بعضی هاشان همانوقت اعتراف كردند و گفتند ما دلمان ميخواهد ولی ميترسيم. و اين خودش شهامت است كه اقلاً بگويند ما ميترسيم. اما در اطراف مهندس بازرگان و دوستان ديگری كه ما با آنها مبارزات مشترك داشتيم، افراد صالحی بودند، البته نه از اطرافيان خمينی، كه مهندسان و كارشناسان خوبی بودند، ‌اشخاصی بودند، كه ميتوانستند مورد استفاده قرار بگيرند. هيچ مانعی نداشت كه اگر بازرگان شخصيت نشان ميداد و هم آهنگ ميشد با من ، سازمان برنامه يا وزارت آب و برق يا از اين وزارتخانه هايی كه جنبه فنی شان به جنبه سياسی می چربد، در اختيار دوستان ايشان كه خود من آنها را ميشناختم و ميدانستم عناصر ملی هستند،‌ گذارده ميشد. ولی از طرف خمينی و دوستان خمينی هيچ وزيری را نه قبول ميتوانستم بكنم نه آمادگی داشتم كه اشخاصی را كه نميشناختم قبول كنم. اشكال كار جای ديگر هم بود من تصميم گرفته بودم و علت را خودتان استنباط ميكنيد كه هر كس در آن اواخر وزير شده بود نمی بايست وزير ميشد و اين انتخاب مرا محدود ميكرد.

 

من سعی كردم وقتی باين مجلس رستاخيزی منفور منحوس وارد ميشوم، كسی ايراد نگيرد كه اين آقا مسئوليت مشترك در فلان كابينه را داشته، از اينجهت مجبور شدم كه برای بعبضی ها سطح را پايين بيآورم. يكی دو سه وزير شايد لياقت نداشتند كه وزير بشوند. علاقه داشتم كه دو سه وزير كه در كابينه شريف امامی و كابينه آموزگار وزير بودند، در كابينه خودم بيآورم. ولی بمحض اينكه چنين كاری ميكردم همان وكلای منتخب ساواك و متنعم از كابينه های قبلی شروع به داد و بيداد ميكردند كه ببينيد اينهائی كه بمملكت چه كردند،‌ اينهائی كه مملكت را به اينروز نشاندند، دوباره وزير شدند. از اينجهت بود كه بنده آنها را نمی توانستم بياورم. يك عده ای هم ميترسيدند. فراموش ميكنند كه من در چه شرايطی روی باصطلاح طناب خيلی خيلی باريكی بايستی تعادلم را حفظ ميكردم. فردا انشاءالله در ايران بعد از فتنه خمينی بعد از برهم ريختن اين بساط ننگين اگر يك آدمی باشد كه با آقای بازرگان دوست و رفيق بوده در زندان يا در شركتش يا در كارخانجاتی كه او داشته كار ميكرده‌،‌ كار موثر به چنين آدمی دادن بنظر من گناه نيست. ما نبايستی خيال كنيم كه خودمان مدل و مقياس و معيار بشريت و ايرانی بودن هستيم. مسئله جوانان ايران و كار را بدستشان دادن بايد در سر لوحه برنامه دولت آينده قرار بگيرد.