سئوال - آيا شما برای روابط با كشورهای منطقه خليج فارس ارجحيتی
قائل بوديد؟
دكتر
بختيار - بنده معتقدم كه ممالك خليج فارس
هيچگاه دشمن ما نه ميتوانند بشوند و نه حقيقتاً هستند. از اين جهت با
اين ممالك داشتن روابط حسنه كاملاً ميسر و برای طرفين بسيار مطلوب است.
جمعيت تمام ممالك خليج فارس از كويت تا عمان اگر اشتباه نكنم، از دو
ميليون كمتر است و نصف اينها از ممالك خارج از حوزه خليج فارس هستند كه
عده كثيری هم مخصوصاً در كويت و در بحرين ايرانی هستند، يعنی ايرانی
الاصل هستند. البته من نمی خواهم از اين موضوع سوء استفاده بكنم. ولی
چرا ما با اين ممالك سرستيز داشته باشيم؟ چرا با اين ممالك بخواهيم
وارد جدال بشويم؟ چرا بخواهيم به اين ممالك كه در هر حال تهديدی برای
امنيت ايران نيستند بچشم دشمن نگاه كنيم؟ از اين جهت است كه به اين
ممالك مثل تمام ممالك همجوار من بچشم دوست و بعنوان طرف معامله نگاه
ميكردم، كه ميتوانستيم متقابلاً بهم كمك بكنيم. بدون اينكه بگوئيم ما
شيعه هستيم شما سنی هستيد ما چنينيم، شما چنانيد ما رژيم سلطنتی يا
رژيم جمهوری داريم شما رژيم چنين يا چنان داريد.
سئوال - آقای دكتر بختيار، بسياری از نمايندگان مجلس كه چگونگی وكيل
شدنشان و وابستگی شان به رژيم شاه برای همه معلوم است، بدستور خمينی
استعفا دادند و قصد داشتند كه مجلس را از اكثريت بياندازند و پايه های
حكومت را كه مبتنی بر قانون اساسی بود سست كنند نظرتان در اين مورد
چيست؟
دكتر
بختيار - اين متأسفانه واقعيت است. اولاً
اينها وكيل مردم نبودند و اين را بنده قبلاً هم عرض كردم. ولی بهمان
دلائلی كه گفتم بی مجلسی را صلاح نميدانستم، و تا آنجائيكه ميشد با
اينها مماشات كردم. البته اگر ميخواستند حرفهای خارج از منطق بزنند
امكان انحلال هم بر طبق قانون اساسی بود و انتخابات آزاد هم، اگر كه
آنقدر مملكت آشفته نبود شايد خيلی زودتر انتخابات را شروع ميكردم. ولی
در آن شرايط ميسر نبود.
اين
آقايان كه ايمان ندارند و ايمانشان همان مقام و پول و منصبی است كه
رژيم سابق به آنها داده بود، شروع كردند به تماس با خمينی و ايادی
خمينی برای اينكه مرا در تنگنا بگذارند. اينها تصميم گرفته بودند كه
استعفا بدهند و امروز از همين افراد هستند كه خودشان را رهبر يك قسمتی
از اوپوزيسيون ميشناسند و معتقدند كه ناجی آينده ايران خواهند
بود. اينها جزء اشخاصی بودند كه با وجود
تمام تمتعی كه از رژيم شاه داشتند شروع كردند به تماس با خمينی و ايادی
او و فريادها بر عليه ظلم شاه زدند و دادها بر عليه اجحافات ساواك كه
موكل واقعيشان بود، زدند. البته اينها تحت فشار قرار گرفته بودند ولی
خيلی ها شان شخصاً ميخواستند خوش رقصی بكنند بيش از آنجه از آنها
ميخواستند. قصد داشتند مرا در تنگنا بگذارند و به امام بگويند، ای
امام، تو فرمودی ما هم اطاعت كرديم. ما نوكريم، در هر حال بايد نوكر
يك كسی بود. ما نوكر ملت كه نبوده ايم نوكر ساواك بوده ايم، حالا نوكر
شما هستيم. وقتی اين را من شنيدم و خبر شدم چند نفر از اين باصطلاح
وكلاء استعفا داده اند، يك روز در سالن بزرگ نخست وزيری آقايان را خيلی
محترمانه دعوت كردم و در حدود هشتاد، نود نفرشان، و در هر حال اكثريت
شان آمدند. در همان روزهای سخت در برابرشان گفتم اگر به تهديد يا تحبيب
و بهر دليل و بهر تقدير تا نفر آخر استعفا بدهيد خيال نكنيد كه من
استعفا ميدهم. شما استعفا ميدهيد، يا ميترسيد يا ميخواهيد متمتع شويد
از رژيم آينده، ولی من در اينجا خواهم ماند و هيچ مانعی ندارد كه شورای
سلطنت بر طبق قانون اساسی، وقتی كه مجلس از اكثريت افتاد، يا همه
استعفا داديد. انتخابات را اعلام كند. بعد از سه ماه ديگر انتخابات را
بمرحله اجرا ميگذاريم تا ببينم چه كسانی انتخاب ميشوند. تمام اين
آقايان از آنروز حساب كار خودشان را كردند. و بعد هم گفتم شما چرا
مردانه عمل نميكنيد. من فردا ميآيم مجلس، آنجا شما مرا در اقليت
بگذاريد. هم خوش خدمتی تان را كرده ايد و هم من ديگر نخست وزير نيستم.
اينكار را البته جرأت نكردند بكنند. بايد اينرا هم بگويم كه فشارها
تنها روی وكلا نبود، روی وزرای كابينه هم بود.
سئوال - موضوع فشار روی وزيران هم در آن ايام زياد مورد بحث بود
وظاهراً وزيران را به وزارتخانه ها راه نمی دادند؟
دكتر
بختيار - اين موضوع واقعيت ندارد. تمام وزراء
حتی اگر چند كارمند بيشتر حاضر نبودند، به وزارت خانه ميرفتند. ولی تحت
فشار بودند. فشار دوستانه، خواهش و تمنا يا تهديد ميكردند كه استعفا
بدهند. اين موضوع وقتی بگوش من رسيد يكروز در هيئت دولت قبل از اينكه
جلسه شروع بشود. من بلند شدم به آقايان گفتم شما آزاديد اگر بخواهيد
همين الساعه استعفای همه تان را می پذيرم ، هر كدام ميخواهيد استعفا
بدهيد، استعفا بدهيد. ولی فكر نكنيد كه من استعفا ميدهم. دولت را نخست
وزير تشكيل ميدهد. شما ميتوانيد برويد. من سعی ميكنم كه دولت ديگری
تشكيل بدهم. اگر هم تشكيل ندادم ميتوانم بر طبق قانون خودم تمام
قسمتهائی كه شما داشتيد بگردن بگيرم با يك مدير كل، با يك معاون كار
وزارتخانه ها را ميگردانم. حالا اينجاست كه هر كدام مردانه بايد بگوييد
ميمانيد يا ميرويد. شما با من همكاری بكنيد يا نكنيد من در نمی مانم.
بدانيد كه خطر زياد است وشانس موفقيت هم كم است ولی يك وقت مرد در
زندگيش بايد تصميم بگيرد. حالا هركدام مايل هستيد بمانيد و هر كدام
مايل نيستيد برويد. از شما آقای وزير، كه روبروی من نشسته ايد خواهش
ميكنم اول شما صحبت بكنيد. بتدريج هر چهارده نفر اين آقايان بلند شدند
و واقعاً با يك شرافت و با يك احساساتی كه هيجوقت فراموش نميكنم، گفتند
كه ميمانند. يك نفر از اينها حاضر نشد استعفا بدهد. گفتند هر چه سرنوشت
شماست سرنوشت ما هم همان است. البته يكی از اعضاء كابينه قبلاً استعفا
داده بود و آن بدلايل ديگری بود و متأسفم كه بگويم همان شخص و تنها
همان شخص الان در زندان خمينی ست و ساير وزرای من، خدا را شكر،
آزادند، در ايران يا در خارج از ايران آزادند و آن يك نفر كه تحت فشار
خانوادگی استعفا داد در زندان خمينی است.
سئوال - آقای بختيار، مخالفين ميگويند كه وقتی خمينی بازرگان را
بعنوان نخست وزير تعيين كرد شما واكنش موثری نشان نداديد. الان بعد از
گذشت نزديك به سه سال فكر ميكنيد كه در آن شرايط چه ميتوانستيد بكنيد
كه نكرديد؟
دكتر
بختيار - وقتی من مطلع شدم كه آقای بازرگان
از طرف آقای خمينی بعنوان نخست وزير معرفی شده صريح ترين و قاطع ترين
عكس العمل را نشان دادم.
در يك مصاحبه مطبوعاتی كه
150 خبرنگار داخلی و خارجی و راديو و تلويزيون بودند گفتم اينكار در حد
شوخی است و آقايان در خانه خودشان نشستند و آقای بازرگان و غيره را
بعنوان نخست وزير و وزير معين كردند. خوب، ما هم بصورت شوخی می پذيريم
ولی اگر كه يك نفر از اين آقايان وارد يك وزارتخانه ای بشود دستور داده
ام - همانجا توقيفش كنند. ما يك مملكت داريم و يك دولت هيچكدام هم، نه
آقای بازرگان و نه كسان ديگر جرأت نكردند به وزارتخانه ها بروند. ولی
گرفتاری من جای ديگری بود. من روی عناصری حساب ميكردم كه آنها غيرت
نداشتند. چه ميشود كرد.
سئوال - آيا حقيقت دارد كه شما برای تشكيل يك دولت ائتلافی با دار و
دسته خمينی تلاش ميكرديد؟ ميگويند كه شما باين دليل تعداد اعضای كابينه
تان را محدود كرديد كه برای وزيران باند بازرگان هم جا بماند. آيا اين
حقيقت دارد؟
دكتر بختيار -
اين موضوع باين صورت حقيقت ندارد. واقعيت
اينست چون نظر شاه اين بود كه زودتر كابينه تشكيل بشود و با وضعيتی كه
آقای ازهاری دربيمارستان داشت، از بلاتكليفی بيرون بيآئيم. منهم سعی
كردم كه اقلاً دو سوم وزراء را تعيين بكنم و انتخاب بعضی از وزراء را
بگذارم برای بعد سرفرصت، و همين كار را هم كردم. ولی اولاً بايد عرض
كنم كه همه دوستان من، همه آشنايان من و همه افرادی كه به آنها اميد
بسته بودم حاضر به شركت در كابينه نبودند. دوست من بودند ولی شهامت
اينكار را نداشتند. بعضی هاشان همانوقت اعتراف كردند و گفتند ما دلمان
ميخواهد ولی ميترسيم. و اين خودش شهامت است كه اقلاً بگويند ما
ميترسيم. اما در اطراف مهندس بازرگان و دوستان ديگری كه ما با آنها
مبارزات مشترك داشتيم، افراد صالحی بودند، البته نه از اطرافيان خمينی،
كه مهندسان و كارشناسان خوبی بودند، اشخاصی بودند، كه ميتوانستند مورد
استفاده قرار بگيرند. هيچ مانعی نداشت كه اگر بازرگان شخصيت نشان ميداد
و هم آهنگ ميشد با من ، سازمان برنامه يا وزارت آب و برق يا از اين
وزارتخانه هايی كه جنبه فنی شان به جنبه سياسی می چربد، در اختيار
دوستان ايشان كه خود من آنها را ميشناختم و ميدانستم عناصر ملی هستند،
گذارده ميشد. ولی از طرف خمينی و دوستان خمينی هيچ وزيری را نه قبول
ميتوانستم بكنم نه آمادگی داشتم كه اشخاصی را كه نميشناختم قبول كنم.
اشكال كار جای ديگر هم بود من تصميم گرفته بودم و علت را خودتان
استنباط ميكنيد كه هر كس در آن اواخر وزير شده بود نمی بايست وزير ميشد
و اين انتخاب مرا محدود ميكرد.
من سعی كردم وقتی باين مجلس
رستاخيزی منفور منحوس وارد ميشوم، كسی ايراد نگيرد كه اين آقا مسئوليت
مشترك در فلان كابينه را داشته، از اينجهت مجبور شدم كه برای بعبضی ها
سطح را پايين بيآورم. يكی دو سه وزير شايد لياقت نداشتند كه وزير
بشوند. علاقه داشتم كه دو سه وزير كه در كابينه شريف امامی و كابينه
آموزگار وزير بودند، در كابينه خودم بيآورم. ولی بمحض اينكه چنين كاری
ميكردم همان وكلای منتخب ساواك و متنعم از كابينه های قبلی شروع به داد
و بيداد ميكردند كه ببينيد اينهائی كه بمملكت چه كردند، اينهائی كه
مملكت را به اينروز نشاندند، دوباره وزير شدند. از اينجهت بود كه بنده
آنها را نمی توانستم بياورم. يك عده ای هم ميترسيدند. فراموش ميكنند كه
من در چه شرايطی روی باصطلاح طناب خيلی خيلی باريكی بايستی تعادلم را
حفظ ميكردم. فردا انشاءالله در ايران بعد از فتنه خمينی بعد از برهم
ريختن اين بساط ننگين اگر يك آدمی باشد كه با آقای بازرگان دوست و رفيق
بوده در زندان يا در شركتش يا در كارخانجاتی كه او داشته كار ميكرده،
كار موثر به چنين آدمی دادن بنظر من گناه نيست. ما نبايستی خيال كنيم كه خودمان مدل و مقياس و معيار
بشريت و ايرانی بودن هستيم. مسئله جوانان ايران و كار را
بدستشان دادن بايد در سر لوحه برنامه دولت آينده قرار
بگيرد.
سئوال - آقای دكتر بختيار، حالا كه به طرح بعضی اتهامات مخالفان
عليه شما پرداختيم، اجازه بدهيد اين نكته را نيز مطرح كنيم تا چيزی
ناگفته نماند. ميگويند در اسنادخانه سدان سندی پيدا شده كه شركت نفت
انگليس و ايران متن نطقی را برای شما تهيه كرده تا در كنفرانس بين
المللی كار در سال 1948 در پاسخ نماينده كارگران ايران ايراد كنيد. در
اين مورد چه ميفرمائيد؟
دكتر
بختيار - با اينكه اين سئوال برای شايد صدمين
دفعه مطرح ميشود، باز خوشحالم كه يك فرصتی ميدهد كه حقايق را بشما
بگويم. وقتی كه من مبارزات خودم را بر عليه شركت سابق نفت شروع كردم،
نفت ملی نشده بود و مصدق هنوز نخست وزير نشده بود. من ميتوانم عرض كنم
كه رفتار من در آبادان و در مناطق نفت خيز به شهادت آنهائی كه هنوز
زنده هستند، آنچنان بود كه وقتی وزير وقت مرا منعزل كرد و دقيقاً بخاطر
طرفداری از همين نماينده كارگرانی كه به او اشاره شد، كارگران شركت نفت
اعتصاب كردند و برای اولين مرتبه در تاريخ ايران، يعنی بدون تحريك
توده ای ها و بدون خواسته خود انگليسی ها، مرا با مأمورين حكومت نظامی
به تهران تبعيد كردند.
گواهانی هم دارم كه در همين
فرانسه هستند و ميتوانيد از آنها سئوال كنيد. اما صندوق سدان، اينها
ساخته و پرداخته آدمی است بنام مظفر بقائی كه در اوائل كار خودش را به
دكتر مصدق چسباند به دلائلی كه بسيار بسيار ساده است حالا دستش روشده
ولی آنوقت تشخيص هدفش مشكل بود.
من مكرر در مكرر خواسته ام
كه اين نامه را يك جوانمردی بيآورد به من نشان بدهد. نامه ای كه تازه
ميگويند كسی به يك كس ديگر نوشته راجع به من، يعنی نوشته اند كه ما
ميخواهيم يا مراقبت كرده ايم كه در پاسخی كه ايشان به نماينده كارگران
شركت نفت ميدهد پاسخش چنين يا چنان باشد. نطق من در آنجا به سه زبان
فرانسه - فارسی و انگليسی موجود است شما ميتوانيد بخواهيد و ببينيد كه
برای اوبضاع 1327 تقريباً انقلابی بود و بعد كه مصدق از اين موضوع
كاملاً اطلاع داشت و ميدانست كه من در آبادان چه كردم و چگونه تبعيد
شدم با وجود تمام تحريكاتی كه اين موجود، يعنی مظفر بقائی و موجود
ديگری در همين حدود بنام حسين مكی بدلائلی، عليه من ميكردند، مرا به
معاونت وزارت كار منصوب كرد. علت خصومت اين دو نفر با من اين بود كه،
همانطور كه خمينی را از اول شناخته بودم، ماهيت اينها را هم از اول
تشخيص داده بودم و اينها كاملاً درك كرده بودند كه من در اين تشخيص
كمتر از خيلی ها اشتباه ميكنم و آنقدر زنده مانديم كه هم آنها خودشان
را معرفی كردند و هم من خودم را معرفی كردم. اين نامه كه به آن اشاره
ميكنيد تا كنون كسی جز مظفر بقائی نديده است. وقتی كه بقائی در محضر
دكتر مصدق چنين چيزی را گفت دكتر مصدق باو گفت: آقا، مدركت را بيآور،
ولی اگر حسن به حسين نوشته و بختيار در آنجا دخالتی نداشته اين را من
نميتوانم مدرك قرار بدهم.
نه آن نامه را ما و ديگران
ديده ايم نه اگر كه باشد، هيچ دليل همم آهنگی من با شركت ملی نفت
ميتواند باشد. يك قرينه ديگر محبت شركت نفت بمن اينست كه بنده از
آبادان كه برگشتم با آن وضعی كه عرض كردم منتظر خدمت شدم و خانه نشين.
اين پاداشی بود كه من در مدت بيست و پنجسال از شركت نفت داشتم و بازگشت
من به كار در زمان مرحوم دكتر مصدق به پاداش خدمت صادقانه ام در اداره
كار خوزستان بود. باقی زندگی مراهم ميشناسيد. من نمی فهمم آدم سرسپرده
يك امپرياليسمی باشد و دائماً بيست و هفت سال از بهترين سنوات عمرش را
در زجر و شكنجه و زندان و ناراحتی بگذراند. ولی زمانه هر كس و هر چيز
را معرفی ميكند. اين اراجيف و اباطيلی كه مظفر بقائی و مكی نوشتند
عيناً ارزش همان فرمايشات سفير جمهوری اسلامی، شمس الدين امير علائی را
دارد كه الان نميدانم كجا پنهان شده و چه ميكند. ايشان در زمانی كه من
در اختفا بودم، گفته بود من مدرك دارم كه بختيار از سال هزار و نهصد و
شصت و دو برای سي. آي. ا. كار ميكند. يك جوانمردی همانوقت پيدا شد كه
در آن بحبوحه در روزنامه بامداد نوشت لطفاً اين مدرك را بمن بدهيد تا
من بختيار را ترور كنم.
برای اينكه باين ترتيب معلوم
ميشود اين آدم بيست و پنج سال بما دروغ گفته است و شما خودتان آقای
اميرعلائی كه ميدانستيد چنين آدمی است چرا با او همكاری كرديد. شما كه
از سال 1962 اين موضوع را ميدانستيد چرا با اين آدم همكاری كرديد.
ايشان پاسخ داد من تا چهار ماه ديگر كتابی مينويسم كه اين مدرك را نشان
ميدهم. حالا دوسال و نيم گذشته و اين كتاب نه در آمده نه از چاپش خبری
هست. بهرحال برای اينكه جوابی به اين مهملات داده باشم نكته ای را ياد
آوری ميكنم. اين ترديدی نيست كه بين مخالفين خمينی آن كسی را كه رژيم
آخوندها بيشتر از همه علاقمند است از بين ببرد من هستم يا لااقل از اهم
افرادی كه ميخواهند از بين ببرند - يكی من هستم و در مدت سه سال
باصطلاح افشاگريهائی كه از سفارت آمريكا، از ساواك، از دربار، از نخست
وزيری آنقدر مدرك حالا راست يا دروغ، حتی برای بازرگان و امثال او در
آوردند، نتوانستند با اين دستگاه با تمام عرض و طول، يك مدرك راجع به
من پيدا كنند و يقين بدانيد خيلی هم كوشش كرده اند.
فقط يك مدرك پيدا كردند كه
من بعنوانن نخست وزير به وزير خارجه دستور داده ام كه گذرنامه اردشير
زاهدی را باو بدهيد كه شرش را بكند و از اينجا برود. كه آنهم باز حرمت
به قانون بود. اردشير زاهدی هر كه هست يك ايرانی است و حق دارد به
ايران بيايد و برود. اگر جرمی كرده بايد برود دادگاه تكليفش معلوم
بشود. پس وقتی كه خمينی و دار و دسته اش با تمام اراجيف و اباطيل با
تمام قانون شكنی ها و با تمام پرونده سازی ها نتوانستند چيزی به من
ببندند. اين بنظر من جواب تمام آن مزخرفات بقائی و مكی و امير علائی و
اين موجودات را ميدهد.
همانطوری كه در برنامه دولت
بطور مشروح بيان داشتم، اينجانب در بحرانی ترين دقايق حيات كشور قبول
مسئوليت اداره آنرا نمودم و بر عكس دولت های پيشين محور فعاليت خود را
بر اساس حكومتی دمكراتيك كه در آن كليه افراد كشور آزادانه بتوانند
ابراز عقيده نموده و در امور مربوط به خود و هم ميهنانشان فعاليت داشته
باشند استوار نمودم.
تمام حقوق و سنت های بر باد
رفته مشروطيت را زنده كردم و در مدت 10 روز زمام داری با وجود شرايط
بسيار دشوار، آنچه را كه مترقی ترين احزاب سياسی بتوانند ارائه دهند،
من توانستم به ملت ايران تقديم نمايم. آنچه را كه بايد به عرضتان
برسانم اينست كه ملت ايران در يك پرتگاه بود و نبود قرار گرفته و نتيجه
25 سال اختناق و فساد خشم شما هم ميهنان عزيز را بر انگيخته است. در
اين سالهای سرنوشت ساز بايد با منطق و خونسردی به آينده كشور توجه كنيد
و كينه توزی و خودخواهی را كنار بگذاريد. وقت آن است كه ملت ايران ثابت
كند كه استحقاق آزادی و دمكراسی را دارد، وقت آن است كه ما به جهانيان
بفهمانيم كه كشور ما می تواند يك كشور آزاد، مستقل و دمكرات
باشد.
ما نبايد به حقوق مردمی كه
با ما اختلاف عقيده و اختلاف سليقه دارند تجاوز نمائيم. ما نبايد كاری
انجام دهيم كه افراد اين آب و خاك در مقابل يكديگر قرار گيرند، ما
نبايد كاری بكنيم كه خدای نخواسته زمزمه های شومی از بعضی نقاط كشور به
گوش برسد. من با اتكاء به قانون و به عنوان يك نخست وزير مسئول از تمام
اختيارات و امكانات خود برای جلوگيری از هرج و مرج و تجاوز به حقوق
مردم عمل خواهم كرد. در عين حال به شما اطمينان می دهم كه در اسرع وقت
متجاوزين به حقوق ملت مجازات خواهند شد. از شما می خواهم كه همانطور كه
آيات عظام، اننقام شخصی و تخريب را محكوم نموده اند شما نيز به عنوان
ايرانيانی پاك نهاد و روشندل گوش به تحريكات عناصر مشكوك فرا ندهيد و
همواره به فكر آينده خود و فرزندان خود باشيد. بسيار طبيعی به نظر می
رسد كه تحول يك جامعه با نظام استبدادی به يك جامعه مترقی و دمكرات
بدون برخورد ميسر نخواهد بود. ولی مابه اندازه كافی قربانی داده ايم.
جوانان بيش از حد از خود گذشتگی نموده اند ولی افرادی كه پيشاپيش اين
دگرگونی بنيادی راه گزاف گوئی و خودستائی را گرفته اند اغلب از نمك
پروردگان همين دستگاه مخوف می باشند كه من 25 سال عمرم در مقابل آن
ايستادم و با آن مبارزه نمودم. همه روزه مردم را به كوچه و بازار كشيدن
و دانشجويان و دانش آموزان را از درس و مدرسه منع كردن و كارگران را از
توليد باز داشتن و با ايجاد خوف و تهديد مردم را مرعوب نمودن بر خلاف
دين، بر خلاف اخلاق و بر خلاف مصالح كشور است.
من به عنوان يك نخست وزير
مسئول به قوای انتظامی كشور دستور داده ام كه عناصر مخرب و آن هائی كه
در سر هوای تضعيف يا تجزيه خاك عزيز ايران را می پرورانند بر طبق
موازين قانونی دستگير و به دادگاه صالحه بفرستند. اطمينان كامل دارم كه
مردم با ايمان و وطن دوست كشور منطق مرا در اين روزهای حساس درك نموده
از همكاری با قوای انتظامی كشور كه حافظ و حامی قانون هستند، دريغ
نخواهند نمود. در هر صورت من در انجام وظايف نخست وزيری كه ثبات و
موجوديت كشور را تضمين می نمايد لحظه ای به خود ترديد راه نخواهم داد و
من به عنوان يك ايرانی مبارز كه وطن خود را در خطر يافته قبول مسئوليت
نمودم. باشد كه دعای خير شما وگذشت زمان مرا از بوته امتحان رو سفيد و
سر بلند بيرون آورد.
شاپور بختيار
ظهر روز 26/ دی
ماه / 1357
پيشگاه اعليحضرت همايون
شاهنشاهي
فزايندگی تنگناها و
نابسامانيهای سياسی، اجتماعی و اقتصادی كشور چنان دورنمای خطرناكی را
در برابر ديدگان هر ايرانی قرار داده كه امضاء كنندگان زير، بنا بر
وظيفه ملی و دينی در برابر خدا و خلق خدا با توجه به اينكه در مقامات
پارلمانی و قضايی و دولتی كشور كسی را كه صاحب تشخيص و تصميم بوده،
مسئوليت و مأموريتی غير از پيروی از "منويات ملوكانه" داشته باشد نمی
شناسيم و در حالی كه تمام امور مملكت از طريق صدور فرمان ها انجام می
شود و انتخاب نمايندگان ملت و انشاء قوانين و تأسيس حزب و حتی انقلاب
در كف اقتدار شخص اعليحضرت قرار دارد كه همه اختيارات و افتخارها و
بنابراين مسئوليتها را منحصر و متوجه به خود فرموده اند، اين مشروحه
را عليرغم خطرات سنگين تقديم حضور می نماييم.
در زمانی مبادرت به چنين
اقدامی می شود كه مملكت از هر طرف در لبه های پرتگاه قرار گرفته، همه
جريانها به بن بست كشيده، نيازمنديهای عمومی بخصوص خوار و بار و مسكن
با قيمتهای تصاعدی بی نظير دچار نايابی گشته، كشاورزی و دامداری رو به
نيستی گذارده، صنايع نوپای ملی و نيروهای انسانی در بحران و تزلزل
افتاده، تراز بازرگانی كشور و نابرابری صادرات و واردات وحشت آور
گرديده، نفت اين ميراث گرانبهای خدا دادی به شدت تبذير شده، برنامه های
عنوان شده اصلاح و انقلاب ناكام مانده و از همه بدتر ناديده گرفتن حقوق
انسانی و آزاديهای فردی و اجتماعی و نقض اصول قانون اساسی همراه با
خشونتهای پليسی به حداكثر رسيده و رواج فساد و فحشاء و تملق، فضيلت
بشری و اخلاق ملی را به تباهی كشانده است.
حاصل تمام اين اوضاع توأم با
وعده ها و ادعاهای پايان ناپذير و گزافه گوئيها و تبليغات و تحميل جشن
ها و تظاهرات، نارضائی و نوميدی عمومی و ترك وطن و خروج سرمايه ها و
عصيان نسل جوان شده كه عاشقانه داوطلب زندان و شكنجه و مرگ می گردند و
دست به كارهايی می زنند كه دستگاه حاكمه آن را خرابكاری و خيانت و خود
آنها فداكاری و شرافت می نامند.
اين همه ناهنجاری در وضع
زندگی ملی را ناگزير بايد مربوط به طرز مديريت مملكت دانست، مديريتی كه
بر خلاف نص صريح قانون اساسی و اعلاميه جهانی حقوق بشر جنبه فردی و
استبدادی در آرايش نظام شاهنشاهی پيدا كرده است. در حالی كه "نظام
شاهنشاهی" خود برداشتی كلی از نهاد اجتماعی حكومت در پهنه تاريخ ايران
می باشد كه با انقلاب مشروطيت دارای تعريف قانونی گرديده و در قانون
اساسی و متمم آن حدود "حقوق سلطنت" بدون كوچكترين ابهامی تعيين و قوای
مملكت ناشی از ملت و شخص پادشاه از مسئوليت مبری شناخته شده است. در
روزگار كنونی و موقعيت جغرافيايی حساس كشور ما اداره امور چنان پيچيده
گرديده كه توفيق در آن تنها با استمداد از همكاری صميمانه تمام نيروهای
مردم در محيطی آزاد و قانونی و با احترام به شخصيت انسانها امكان پذير
می شود.
اين مشروحه سرگشاده به مقامی
تقديم می گردد كه چند سال پيش در دانشگاه هاروارد فرموده
اند:
"نتيجه تجاوز به آزاديهای
فردی و عدم توجه به احتياجات روحی انسانها ايجاد سرخوردگی است و افراد
سرخورده راه منفی پيش می گيرند تا ارتباط خود را با همه مقررات و سنن
اجتماعی قطع كنند و تنها وسيله رفع اين سرخوردگيها احترام به شخصيت و
آزادی افراد و ايمان به اين حقيقت هاست كه انسانها برده دولت نيستند و
بلكه دولت خدمتگزار افراد مملكت است". و نيز به تازگی در مشهد مقدس
اعلام فرموده اند "رفع عيب به وسيله هفت تير نمی شود و بلكه به وسيله
جهاد اجتماعی می توان عليه فساد مبارزه كرد".
بنابراين تنها راه بازگشت و
رشد ايمان وشخصيت فردی و همكاری ملی و خلاصی از تنگناها و دشواريهائی
كه آينده ايران را تهديد می كند، ترك حكومت استبدادی، تمكين مطلق به
اصول مشروطيت، احياء حقوق ملت، احترام واقعی به قانون اساسی و اعلاميه
جهانی حقوق بشر، انصراف از حزب واحد، آزادی مطبوعات و اجتماعات، آزادی
زندانيان و تبعيد شدگان سياسی و استقرار حكومتی است كه متكی بر اكثريت
نمايندگان منتخب از طرف ملت باشد و خود را بر طبق قانون اساسی مسئول
اداره مملكت بداند.
بيست و دوم خرداد
1356
دكتر كريم سنجابی دكتر شاپور
بختيار داريوش فروهر
اعلاميه زير پس از آخرين
ديدار از حضرت آيت الله العظمی خمينی مرجع عاليقدر شيعيان جهان و توديع
از معظم له از طرف آقای دكتر كريم سنجابی رهبر جبهه ملی ايران صادر
گرديده است. متن اين اعلاميه قبل از صدور مورد موافقت حضرت آيت الله
العظمی خمينی قرار گرفته است.
بسمه تعالی - يك شنبه چهارم
ذيحجه 1398 مطابق با چهاردهم آبانماه 1357.
1 - سلطنت كنونی ايران با
نقض مداوم قوانين اساسی و اعمال ظلم و ستم و ترويج فساد و تسليم در
برابر سياستهای بيگانه فاقد پايگاه قانونی و شرعی است.
2 - جنبش ملی اسلامی ايران،
با وجود بقای نظام سلطنتی غير قانونی، با هيچ تركيب حكومتی موافقت
نخواهد كرد.
3 - نظام حكومت ملی ايران
بايد بر اساس موازين اسلامی و دمكراسی و استقلال به وسيله مراجعه به
آراء عمومی تعيين گردد.
دكتر كريم
سنجابی
توضیح ناشر – همانطور که در
متن ياد آوری شده، این اعلامیه تنها امضا آقای کریم سنجابی را دارد و
آقای خمینی حتی حاضر نشده است امضاء خود را در کنار امضاء آقای سنجابی
بگذارد.
ارتش ايران وظيفه دفاع از استقلال و تماميت
كشور عزيز ايران را داشته و تا كنون در آشوب های داخلی سعی نموده است
با پشتيبانی از دولت های قانونی اين وظيفه را به نحو احسن انجام دهد.
با توجه به تحولات اخير
كشور، شورای عالی ارتش در ساعت 30 / 10 روز 22 بهمن 1357 تشكيل و
باتفاق تصميم گرفته شد كه برای جلوگيری از هرج و مرج و خون ريزی بيشتر،
بيطرفی خود را در مناقشات سياسی فعلی اعلام و به يكان های نظامی دستور
داده شد كه به پادگانهای خود مراجعت نمايند.
ارتش ايران هميشه پشتيبان
ملت شريف و نجيب و ميهن پرست ايران بوده و خواهد بود و از خواسته های
ملت شريف ايران با تمام قدرت پشتيبانی می نمايد.
امضاء كنندگان:
ارتشبد قره باغی - ارتشبد
جعفر شفقت - ارتشبد حسين فردوست - سپهبد هوشنگ حاتم - سپهبد ناصر مقدم
- سپهبد نجمی نائينی - سپهب احمد علی محققی - سپهبد بدره ای - سپهبد
ربيعی - درياسالار حبيب اللهی - سپهبد معصومی نائينی - سپهبد صانعی -
درياسالار اسدالله محسن زاده - سپهبد حسين جانبانی - سپهبد محمد
كاظمی - سرلشكر كهپر - سپهبد بخشی آذر - سپهبد خواجه نوری - سرلكشر
پرويز امينی افشار - سپهبد امير فرهنگ خلعت بری - سرلشكر فرزام - سپهبد
جلال پژمان - سرلشكر منوچهر خسروداد - سپهبد فيروزمند - سپهبد رحيمی
لاريجانی - سپهبد رحيمی - سپهبد رضا طباطبائي.
يكشنبه اول بهمن ماه 1357
هجری شمسي
مطابق 22 شهر صفر المظفر
1399 هجری قمري
پاريس - قبول رياست شورای
سلطنت ايران از طرف اينجانب فقط برای حفظ مصالح مملكت و امكان تأمين
آرامش احتمالی آن بود.
ولی شورای سلطنت بسبب مسافرت
اينجانب به پاريس كه برای نيل به هدف اصلی بود تشكيل
نگرديد.
در اين فاصله اوضاع داخلی
ايران سريعاً تغيير يافت بطوريكه برای احترام به افكار عمومی با توجه
به فتوای حضرت آيت الله العظمی خمينی دام بركاته مبنی بر غير قانونی
بودن آن شورا آن را غير قانونی دانسته كناره گيری كردم.
از خداوند و اجداد طاهرين و
ارواح مقدسه اولياء اسلام مسئلت دارم كه مملكت و ملت مسلمان ايران را
در ظل عنايات حضرت امام عصر عجل الله تعالی فرجه از هر گزندی مصون
داشته و استقلال وطن عزيز ما را محفوظ فرمايند.
محمد الحسين -
سيد جلال الدين تهرانی
نقل از روزنامه
اطلاعات شماره 3 بهمن 1357
دكتر شاپور بختيار نخست وزير
اعلام كرد فرودگاه مهرآباد امروز باز خواهد شد و هيچ ممانعتی برای
بازگشت حضرت آيت الله خمينی بعمل نخواهد آمد. اين سخنان را صبح امروز
نخست وزير در يك مصاحبه مطبوعاتی كه با حضور خبرنگاران داخلی و خارجی
برپا شده بود اظهار داشت.
شاپور بختيار
گفت:
دولت من در مدت سه هفته ای
كه روی كار آمده تمام آن برنامه هايی را كه گروه های مترقی، مذهبی،
كمونيست، جبهه ملی و ساير گروه ها می خواستند به اجرا در آورده و يا
مقدمات، اجرای آنرا فراهم كرده است، لايحه انحلال ساواك تا يك هفته
ديگر تصويب خواهد شد. زندانيان سياسی تقريباً همگی آزاد شده اند. آزادی
قلم در حدی است كه حتی در پيشرفته ترين جوامع دمكراتيك نظير آن وجود
ندارد. آزادی بيان، تظاهرات و تشكيل احزاب و گروه های سياسی داده شده
است. متأسفانه گروهی از اين آزادی ها سوء استفاده كرده اند و اينطور
وانمود ميكنند كه اين آزادی برای بعضی ها بايد وجود داشته باشد و برای
بعضی ها خير. من ديكتاتوری را به هيچ نوع و نحو تحمل نمی
كنم.
من از زمان فرانكو در راه
آزادی مبارزه كرده ام، در اروپا عليه فاشيسم جنگيده ام و در ايران با
استبداد رژيم و ديكتاتوری مبارزه كرده ام.
آزادی قلم و بيان و آزادی
زندانيان سياسی و اعمال حاكميت ملی مسئله ای بوده است كه در جبهه ملی
25 سال برای تحقق آن مبارزه كرده ايم و اين آزادی ها كه بمردم داده شده
قابل برگشت نيست و به شدت با كسانی كه بخواهند جلوی اين آزادی ها را
بگيرند، از هر طرف و دسته ای كه باشند مبارزه خواهم كرد.
دكتر بختيار سپس به ماجرای
ديروز و جمعه اشاره كرد.
وی گفت: عوامل معلوم الحالی
كه، از موفقيت های دولت در راه اعاده دموكراسی نگران شده اند، دست به
تخريب زده اند. و با توطئه ای كه اوج آن ديروز در برابر ژاندارمری ظهور
كرد، قصد دارند بخواست شوم خود كه تجزيه ايران، نابود كردن مليت ايرانی
و پرچم سه رنگ و آن چيزی است كه ما مقدسش ميدانيم و قرن ها مليت ما را
حفظ كرده است، جامه عمل بپوشانند ولی من در برابر آنها مقاومت خواهم
كرد.
دكتر بختيار سپس در پاسخ
سئوالی كه پيرامون سفر او به پاريس شد اظهار داشت:
چند روز قبل خدمت حضرت آيت
الله خمينی كه ايشان را يكی از عوامل به حركت در آوردن انقلاب با شکوه
ملتمان ميدانم، نامه ای نوشتم. در اين نامه جزئيات كل وضع موجود كشور
را بيان كردم. برای ايشان نوشتم كه آمدن ايشان در آن موقعيت خطرناك
است، چرا كه دست های توطئه گر ممكن است عليه جان ايشان توطئه ای طرح
ريزی كرده باشند، بنابراين بهتر است سفر ايشان با مقدماتی همراه باشد.
فكر ميكنم در اين كار من نهايت حسن نيت را بخرج داده باشم. بعد مقدمات
سفر به پاريس را فراهم ساختم. چرا كه گمان ميكردم در يك ديدار حضوری و
بدون واسطه بهتر بتوانيم مسائل را با يكديگر بررسی كنيم.
در آن لحظه كه من اعلام كردم
به خدمت ايشان ميرسم، حضرت آيت الله خمينی نامه مرا خوانده بودند و از
تمام جريانات اطلاع داشتند و خيلی خوشحال شدم وقتی نخستين واكنشها از
سوی اطرافيان ايشان و نيز نمايندگانشان در تهران در جهت تأييد اين
اقدام بود. اما ناگهان ديروز در يكی از روزنامه های صبح ديدم كه ايشان
ديدار با مرا مشروط به استعفای من از سمت نخست وزيری دانسته بودند.
واين در حالی بود كه من ميخواستم به عنوان يك ايرانی در برابر يك
ايرانی بنشينم، مشكلات مملكتی را حل كنم. من به عنوان نخست وزير نزد
ايشان نميرفتم كه شرط ايشان شامل من شود و از آنجا كه فعلاً اختلاف نظر
در اين زمينه بين حضبرت آيت الله خمينی و مشاورانشان وجود دارد، من
درنگ كرده ام تا بر مبنای آخرين تصميمات برنامه ام را ترتيب بدهم ولی
بايد از همينجا اعلام كنم من به هيچوجه سنگر خود را به عنوان نخست وزير
قانونی ترك نميكنم. من برای رساندن هم ميهنانم به آزادی در همين سه
هفته تلاش بسيار كرده ام و هرگز حاضر نيستم از اين آزاديها
بگذرم.
در اينجا خبر نگاری سئوال
كرد: آقای دكتر بختيار آيا واقعاً ارتش در دست شماست؟ يا شاه بر آن
فرمان ميراند؟
دكتر بختيار گفت: در يك نظام
مشروطه كه قانون اساسی در آن محترم است شاه يك مقام غير مسئول است.
فرماندهی او بر قوانين شامل همين اصل ميشود. مثلاً در انگلستان ملكه
فرمانده قواست ولی آيا تصميمات نظامی بعهده اوست ؟
خبرنگار ديگری پرسيد: با
توجه به اين مسئله آيا شما دستور تيراندازی به سوی تظاهر كنندگان را در
روزهای جمعه و يكشنبه ( ديروز ) صادر كرديد؟
دكتر بختيار گفت: شما بايد
موقعيت را تشخيص دهيد. گروهی هستند كه موفقيت های دولت در راه گسترش
آزاديها را سّد راه توطئه های خود ميدانند و بديهی است اگر دولت در جلب
اعتماد مردم و گسترش دموكراسی پيروز شود آنها شكست خواهند خورد. من
دستور تيراندازی نميدهم. ولی وقتی از داخل دانشگاه به بيرون تيراندازی
ميشود، وقتی به كاميون ارتشی حمله ميكنند، وقتی خود روی ژاندارمری را
در حالی كه گروهی نظامی در آنند آتش می زنند، سربازی را ميكشند، به
ژاندارمری حمله ميكنند، ستاد ژاندارمری را محاصره ميكنند و با مسلسل
بيگانه به ارتشی كه از سوی مراجع دينی احترام و همكاری با آن ضروری
تشخيص داده شد، تيراندازی ميكنند چه كار بايد كرد؟ شما فكر ميكنيد پليس
آمريكا و فرانسه در برابر اين اقدامات به مهاجمان گل ميدهند؟ من واقعاً
اين سئوال را از شما خبرنگاران خارجی دارم.
در اينجا خبرنگاری ضمن
مقايسه دكتر بختيار با ً كرنسكی صدر اعظم سوسياليست روسيه كه در
فاصله انقلاب مردم تا پيروزی انقلاب اكتبر زمامدار بود، سئوال كرد:
آيا شما برای نجات شاه به ميدان آمده ايد يا نجات كشور؟
دكتر بختيار گفت: وقتی
ايرانی نباشد، وقتی ملتی وجود نداشته باشد، خنده دار است اگر بخواهيم
برای حفظ يك نظام تلاش كنيم ضمن آنكه من به هيچ وجه كرنسكی
نيستم.
خبرنگار ديگری پرسيد: كم و
بيش شنيده می شود كه شما خود متمايل به جمهوری هستيد. آيا امكان دارد
كه در برابر جمهوری اسلامی پيشنهادی امام خمينی شما يك جمهوری دمكراتيك
مبتنی بر سوسيال دموكراسی در ايران برقرار كنيد ؟
دكتر بختيار: چون حاكميت
ناشی از اداره ملت است واين مردم هستند كه نوع نظام حكومتی خود را
انتخاب می كنند هرگز فرد نمی تواند برای بود يا نبود يك سيستم سياسی
اعمال نفوذ و قدرت كند. در يك دموكراسی بايد پارلمانی كه نمايندگان
واقعی ملت در آن وجود دارند نوع حكومت را تعيين كنند. ما قانون اساسی
داريم. در اين قانون اساسی حكومت ايران مشروطه سلطنتی است اگر بخواهيم
تغييری در اين قانون اساسی بدهيم بايد از راه قانون اينكار را بكنيم.
با "كوكتل مولوتف" و راه پيمايی و درگيری با ارتش نميشود تغيير داد و
يك نهاد قانونی را جايگزين آن ساخت. ترور فكری را من به هيچ نوع قبول
نمی كنم و اجازه نخواهم داد كه تصميمات فردی آينده ساز مردم ما باشد. و
تازه اين را اضافه كنم كه نخست بايد آرامش برقرار شود بعد انتخابات
آزاد انجام گيرد. آنگاه ما ميتوانيم راجع به همه مسائل بحث كنيم، مجلس
موسسانی داشته باشيم و مطمئن باشيد من نخستين كسی خواهم بود كه بر
تصميمات اين مجلس كه ناشی از اراده مردم است گردن خواهم نهاد و وقتی
كشور آزاد شد من بيش از همه شما بدنبال انجام دادن خواسته های ملتم
هستم.
دكتر بختيار در پاسخ سئوال
يك خبرنگار پيرامون بازداشت 5 روزنامه نويس گفت آنها امروز آزاد می
شوند و بازداشت آنها ابداً ارتباطی به كار مطبوعاتی شان ندارد.
خبرنگاری گفت :با وجود آمدن
حوادث جمعه و يكشنبه از ديدگاه تظاهر كنندگان شما فرقی با دولت های
قبلی نداريد.
دكتر بختيار گفت: اينها
كسانی هستند كه نميخواهند اين آزاديها تعميم داده شود من مقهور آنها و
هو و جنجالشان نخواهم شد چرا كه اگر ميخواستم تسليم شوم 25 سال پيش
تسليم ديكتاتوری شده بودم. بگذاريد اين گروه حرف هايشان را بزنند. نخست
وزير درباره تجزيه كردستان و بلوچستان كه به دفعات زمزمه های آن شنيده
شده و از سوی دولت نيز بطور غير مستقيم عنوان شده است گفت : من به
نيروهای انتظامی و ارتش دستور داده ام با تظاهر كنندگان نهايت مدارا را
بكنند و از هر گونه روياروئی با كسانيكه برای تحقق خواست هايشان دست به
تظاهرات می زنند بپرهيزند چون خواست مردم خواست خود من بوده و
هست. اما دستور داده ام از مرز ارس تا بندرعباس و از بندرعباس تا
مرز افغانستان و در غرب كشور در قصر شيرين اگر پرچمی غير از پرچم ايران
بلند شد و كسانی صحبت از تجزيه كردند بدون نياز به دستور مجدد آنها را
از بين ببرند.
خبرنگاری پرسيد: با فرض
اينكه تظاهرات فروكش كند، مردم از خيابان ها به خانه ها يشان بروند،
دولت در برابر فشارهای اقتصادی ناشی از اعتصاب ها چه خواهد
كرد؟
دكتر بختيار پاسخ داد: دولت
من بيش از سه هفته عمر ندارد و اميدوارم اعتصاب ها به مرور پايان گيرد.
بخصوص كه من در برابر بيكاری و فلج كردن چرخ های اقتصادی مملكت به سختی
ايستادگی خواهم كرد و لازم است تأكيد كنم كسانيكه به اقتصاد مملكت و
منافع ملت لطمه می زنند جنايتكارند. آنها كاری را می كنند كه بيگانه
طالب آنست. آنها ميخواهند ما دست گدايی دراز كنيم. اما بايد بگويم من
از اين ماه به كسانيكه كار نكنند يك شاهی حقوق نمی دهم ضمن آنكه با
جلوگيری از گشاد بازيها و ريخت و پاشی كه در اين مملكت می شد می توانم
مملكت را سرپا نگاهدارم و بايد بگويم در جنگ آنكسی برنده است كه يك ربع
ساعت بيشتر مقاومت كند.
خبرنگاری پرسيد: فكر نمی
كنيد اگر تاريخ انتخابات و رفراندوم را اعلام كنيم وضع بهتر شده و مردم
آرام گيرند؟
دكتر بختيار گفت: كارها بايد
ارگانيك انجام شود. در اين مرحله من خواست های اساسی ملت را عملی می
كنم. دستگاه های سياسی مگر چه می خواستند؟ من همه را عملی می كنم و
گمان می برم كسانی كه همچنان دم از نارضائی می زنند آدم های منطقی
نيستند.
دكتر بختيار در قسمتی ديگر
از سخنان خود يكبار ديگر تأكيد كرد كه با ديكتاتوری از هر نوعش مخالف
است ولی آماده است كه هر مسئله ای را بر بنياد قانون و با بهره گيری از
اصول دمكراتيك حل كند و هر خواست ملی را به انجام رساند.
وی در پايان سخنانش در پاسخ
خبرنگاری كه سئوال كرده بود با باز شدن فرودگاه آيا امام خمينی به
ايران باز می گردند ؟ گفت:
دولت ممانعتی در اينكار بعمل
نخواهد آورد. در مورد بازگشت حضرت آيت الله العظمی خمينی همچنين اشاره
كرد كه بايد روشن شود در صورت بازگشت ايشان ما مسئول جان آيت الله
هستيم يا پيروانشان؟
نقل از روزنامه
اطلاعات دوشنبه 9 بهمن 1357
دكتر شاپور بختيار نخست وزير
امروز هنگام معرفی دولت در جلسه علنی مجلس شورای ملی اظهار داشت:
خداوندا مرا ياری ده كه در اين لحظات حساس كشورم و در اين مكان مقدس كه
فضای آن طنين انداز صدای رادمردانی از جان گذشته بوده جز خير و صلاح
مردم جز راستی و صداقت كلمه ای نگويم.
رياست محترم مجلس شورای ملی،
خانمها و آقايان، در تاريخ پرنشيب و فراز كشور كهن سال ما ايام تاريكی
وجود داشت كه اگر بديده تحقيقی بنگريم، اغلب دست آورد غلبه اجانب در
ايام تسلط موقت آنها بوده است. خطر كنونی كه موجوديت و وحدت كشور را
تهديد ميكند. اگر بظاهر از درون كشور و معلول فساد و عدم لياقت دولت
های 25 ساله اخير بوده، روز به روز روشن تر ميشود كه يك توطئه بين
المللی عظيمی برای تضعيف و خدای نخواسته تجاوز به موجوديت و حاكميت
ايران است.
قبل از حضور در اين مكان
مقدس به همگان اعلام نمودم كه اگر نخست وزير اين كشور بشوم يك نخست
وزير مسئول خواهم بود. و كليه سنن پارلمانی و آزاديهای فردی و اجتماعی
را در مّد نظر خواهم داشت. در صورتيكه نمايندگان محترم كه به اكثريت
آراء بنده را كانديدای نخست وزيری نموديد، بدولت من رأی اعتماد بدهيد،
ميتوانيد اطمينان داشته باشيد كه روح و كلام قانون اساسی، كه پيوند
ناگسستنی با مذهب اسلام دارد، همواره محترم شمرده خواهد شد. و همانطور
كه بارها بطور غير مستقيم حضور نمايندگان محترم عرض شد اينجانب خود را
متعهد و ملزم ميدانم كه هر دسيسه و هر فرد يا تشكيلاتی كه برای تجاوز
به وحدت و يگانگی ملت ايران تحميل شود با تمام قوا برای خنثی كردن آن
مرا با نيروی لايزال ايمان و پشتيبانی ملت و قدرت ارتش كه يكی از اركان
مهم ثبات و استقلال كشور است روبرو خواهد ديد. دولت اينجانب نتيجه مسلم
انقلابی كه از دو سال پيش برای رفع تجاوزات مستمر و فجايع غير قابل
توصيف كه در كشور متداول گرديده است، ميباشد - دولت اينجانب به اصول
اهداف جبهه ملی ايران همواره چشم دوخته و در راه تحقق آنها كوشش خواهد
نمود.
در اين موقع كه خزانه دولت
خالی و اكثر كارخانه های كشور تعطيل ميباشند، من از شما افراد كشور و
نمايندگان محترم تقاضا دارم كه از بذل توجه در مورد بكار انداختن
چرخهای اقتصادی كشور كه ضامن استقلال و رفاه ملت است كوتاهی نفرمائيد.
بايد بدولتی كه در شرايط بسيار دشوار كنونی و با كمال حسن نيت و با
نهايت صميميت ميخواهد بر طبق اصول و تعاليم عاليه اسلام و قانون اساسی
و اعلاميه جهانی حقوق بشر، كشور را بسوی يك رژيم مترقی و خالی از فساد
و تباهی سوق دهد حداقل فرصت را داد. اكنون با نهايت توقير برنامه كوتاه
مدت دولت را بحضور نمايندگان محترم تقديم مينمايم و برای اجتناب از
اطاله كلام برنامه تفصيلی و دراز مدت را نيز تكثير نموده و در اختيار
آقايان محترم خواهم گذارد.
رئوس برنامه های فوری دولت
:
1 - انحلال سازمان اطلاعات و
امنيت كشور و جايگزين نمودن آن با يك دستگاه اطلاعاتی در خدمت استقلال
و امنيت كشور و ملت.
2 - محاكمه سريع غارتگران و
متجاوزان به حقوق ملت يا از طريق دادگاههای موجود و يا از طريق تدوين و
ارائه قوانين مورد نياز به مجلسين جهت ايجاد دادگاههای ملی با اختيارات
خاص.
3- انتصاب يك كميسيون بی نظر
جهت رسيدگی به كارهای گذشته و سوابق خدمتی مأمورين ساواك و تحويل
خلافكاران به مقامات قضايی برای محاكمه و مجازات عمل.
4 - آزادی كليه زندانيان
سياسی - كليه كسانيكه بر خلاف اصول قانون اساسی مربوط به حقوق ملت
ايران در محاكمی كه استقرار آنها مشروعيت قانونی نداشته، محكوم شده اند
بايستی آزاد گردند.
5 - اعاده حيثيت كليه
زندانيان سياسی كه بعد از 28 مرداد 1332 تا كنون گرفتار شده
اند.
6 - پرداخت غرامت معقول از
طرف دولت بكليه كسانيكه بجرم سياسی برای مدتی بيش از يكسال متوالی در
زندان بسر برده اند و يا اينكه بجرم سياسی مورد آزار قرار گرفته و نقص
عضو پيدا نموده اند (از سال 1332 تا كنون).
7 - پرداخت غرامت متناسب از
طرف دولت به بازمانده های صغير و يا تحت كفالت كليه كسانيكه در
زندانهای باصطلاح امنيتی جان خود را از دست داده اند (از سال 1332 تا
كنون).
8 - لغو تدريجی حكومت نظامی
ضمن جلب همكاری مراجع محترم تقليد در شهرهائی كه حكومت نظامی در آنها
برقرار است.
9 - اعلام رسمی كشته شدگان
سياسی اخير بعنوان "شهدا" از طريق گذراندن قانون از مجلسين.
10 - پرداخت غرامت از طرف
دولت به خانواده "شهداء" و به آنهائيكه در مبارزات اخير دچار نقص عضو
شده اند.
11 - پايان دادن به اعتصابات
با همكاری مراجع محترم تقليد، روشنفكران صاحب رسالت، كارگران و
صنعتگران.
12 - ايجاد يك زمينه نزديك
همكاری بين دولت و عالم روحانيت بطوريكه آيات عظام ناظر بر اجرای درست
امور باشند.
13 - ترميم خرابيهای اخير و
بجريان انداختن امور روزمره كشور.
14 - بجريان انداختن امور
توليدی كشور و بهبود وضع اقتصادي.
15 - برنامه ريزی برای ايجاد
يك انتخابات آزاد در سطوح مختلف (از انجمن روستا تا انجمن شهر) و
انتخابات آزاد شهرداريها و بالاخره انتخابات مجلسين شورا و
سنا.
16 - اخراج كليه كارمندان
خارجی زائد و كارگران خارجی غير مجاز از كشور.
17 - ايجاد امنيت اجتماعی در
پناه قانون.
سياست خارجی اين دولت مبتنی
بر شناخت صحيح واقعيات داخلی و خارجی و صداقت در روابط بين المللی و
صراحت از هر جهت خواهد بود. بر اساس اين سه اصل است كه دولت تصميم قاطع
دارد حقوق و منافع ملت ايران را كه متضمن تماميت ارضی وحدت - حاكميت و
امنيت ملی است حفظ كند.
خطوط كلی سياست خارجی دولت
كه بر اصول فوق استوار خواهد بود عبارت است از:
1 - تقويت و توسعه روابط
سياسی - اقتصادی و فرهنگی با كشورهای اسلامي.
2 - حفظ و توسعه روابط با
كليه دول جهان بخصوص همسايگان بر اساس احترام متقابل - عدم مداخله در
امور يكديگر و همزيستی مسالمت آميز با توجه كامل به منافع عالی ملت
ايران.
3- با توجه به وجوه مشترك و
بستگيهای ملت ايران با ملل در حال رشد، دولت ايران به توسعه روابط با
اين كشورها كوشا خواهد بود.
4 - از آنجا كه پيشرفت
برنامه های توسعه اقتصادی و اجتماعی و مآلاً تحقق آرمانهای ملت ايران
با وجود صلح و آرامش در روابط بين المللی ملازمه دارد، دولت ايران از
هر گونه تلاش و كوششی كه در جهت رفع تشنجات بين المللی صورت پذيرد -
پشتيبانی خواهد كرد. بعبارت ديگر دولت در اختلافات و كشمكشهای بين
المللی بطور نسنجيده و بگونه ای ناپخته طرف يكی را در دعوی عليه ديگری
نخواهد گرفت. بلوط از آتش بيرون نخواهد آورد و در برابر مسائل و معضلات
خارجی موضعی را كه منطبق با منافع واقعی ملت ايران و سازگار با اصول
اعلام شده سياست ملی ايران است اتخاذ خواهد نمود.
5 - سياست دولت ايران
پشتيبانی بدون قيد و شرط از اصول منشور ملل متحد و اعلاميه جهانی حقوق
بشر و ميثاق های مربوط ميباشد و در راه اجرای اين هدف در حفظ و حمايت
از حقوق بشر و كمك به تحقق خواسته های مشروع مللی كه در راه رهائی از
قيد هرگونه استعمار يا آثار آن تلاش ميكنند اهتمام خواهد
نمود.
6 - در زمينه رفع تبعيض
نژادی و مبارزه با آپارتايد كه مجمع عمومی ملل متحد رويه رژيمهای نژاد
پرست جنوب آفريقا را بكرات محكوم كرده است، دولت ايران بدون توجه به
ملاحظات خاص اقدامات جدی بعمل خواهد آورد و به اين جهت تصميم دارد كه
بر اساس قطعنامه های مصوب مجمع عمومی و در جهت رفع ايرادات منطقی به
سياست گذشته در روابط خود با آفريقای جنوبی تجديد نظر بنيادی بعمل آورد
و منجمله فروش نفت را به افريقای جنوبی قطع خواهد نمود.
7- در مورد مسئله خاور ميانه
دولت ايران كمال همبستگی را با برادران عرب خود ابراز داشته و از آنها
بخصوص ملت فلسطين در راه تحصيل حقوق حقه خود پشتيبانی كامل بعمل خواهد
آورد و نظير افريقای جنوبی فروش نفت را به اسرائيل موقوف خواهد
ساخت.
برای اجرای اصول مذكور در
فوق دولت بايد سازمان ديپلماسی خود را كه در واقع پياده كنند ه و مجری
سياست خارجی است مورد تجديد نظر كامل و قطعی قرار دهد تا عوامل منفی و
موانعی را كه در گذشته وجود داشته مانند قانون شكنی، تبعيض، بی بند و
باری، حيف و ميل اعتبارات دولت و تسلط روابط بر ضوابط از ميان برداشته
شود. دولت من تصميم قطعی دارد كه دستگاه ديپلماسی مملكت را بطور اساسی
اصلاح و برای اجرای سياست خارجی كه اصول آن بعرض رسيد، پاكسازی و با
استفاده از تمام امكانات كه تفصيل آن از حوصله اين مختصر خارج است
تجهيز نمايد. دولت من متعهد ميشود كه در وزارت امور خارجه به قانون
شكنی و عدم رعايت مقررات اساسنامه قانونی اين سازمان خاتمه دهد و لوايح
ديگری هم برای تكميل اساسنامه مذكور همانطور كه در خود اساسنامه پيش
بينی شده در اسرع وقت برای تصويب قوه مقننه تقديم نمايد.
- تأمين آزادی فردی و
اجتماعی يعنی آزادی عقيده، آزادی بيان، آزادی قلم در چهار چوب قانون
اساسی كشور.
- اعاده حيثيت قوه قضائی و
تأمين استقلال آن.
- عدم دخالت دولت در امور
تجارت مگر بعنوان برنامه ريزی، ارشاد و كنترل.
- عدم دخالت دولت در امور
صنعت مگر صنايع نفت و گاز و مواد راديو اكتيو و نقش دولت در صنايع
بمنظور برنامه ريزی، ارشاد، كنترل و حمايت موجه.
- عدم تمركز در كليه امور
كشوری و تجديد سازمان استانداريها بمنظور آمادگی و جوابگوئی موثر به
اين برنامه.
- تأمين رفاه كارمندان دولت
از طريق متناسب ساختن حقوق نسبت به حداقل معيشت و ايجاد امكانات رفاهی
جنبی ضمن كوشش در بالا بردن بازده كاری كارمندان.
- مبارزه پيگير با فساد چه
در دستگاههای دولتی و چه در بخش خصوصي.
- برنامه ريزی، زمان بندی و
اجراء در جهت خود كفائی كشاورزی و دامپروری كشور.
- مبارزه شديد و همه جانبه
با تورم.
- اجرای موثر برنامه تأمين
اجتماعی و محدود كردن آن به برنامه های واقعی دولت.
قبل از ارائه جزئيات برنامه
كار وزارتخانه ها در دولت اينجانب نظر نمايندگان محترم را به دو تغيير
اساسی زير در دو وزارتخانه جلب مينمايم:
1 - بمنظور جلوگيری از هر
گونه دخالت ناروای دولت در امور دانشگاهها و استقلال واقعی آنها در
دولت اينجانب، وزارت علوم و آموزش عالی منحل و بجای آن اداره ای در
نخست وزيری بمنظور برنامه ريزی و هماهنگی دانشگاهها و مدارس عالی و
تأمين بودجه آنها با توجه به نيازهای آموزش عالی كشور تشكيل خواهد شد
(در اين مورد لايحه ای با نظر اساتيد محترم دانشگاهها تنظيم و تقديم
مجلسين خواهد شد).
2 - بمنظور جلوگيری از هر
گونه دوباره كاری و ضمناً لوث شدن مسئوليتها سازمان برنامه و بودجه
مورد تجديد و تقليل سازمان قرار گرفته تا آنجا كه بتواند جوابگوی
نيازهای كشور در بودجه بندی گزارش دهی و كنترل اجراء باشد نه بيشتر نه
كمتر ( در اين مورد نيز لايحه ای با همكاری كارشناسان برنامه ريزی تهيه
و تقديم مجلسين خواهد شد).
برنامه كار ساير وزارتخانه
ها تهيه گرديده كه به ساحت مقدس مجلس جهت اطلاع، بررسی و اعلام نظر
تقديم ميگردد.
نقل از روزنامه اطلاعات، شماره
پنجشنبه 21 ديماه 1357
محمد رضا شاه در داخل ايران
بدليل خرافه پرستی و اعتقاداتی كه بيشتر از كودكی او سرچشمه ميگرفت سخت
از روحانيون می ترسيد، هيچگاه كسی از آنها را نكشت و اگر افرادی در
زندان از اين جماعت مردند، او نهايت تلاش را ميكرد تا بنحوی رضايت
بازماندگان آنان را جلب كند. سازمان اوقاف عريض و طويل شاه دست در دست
ساواك ماهانه ميليونها ريال مقرری برای آخوندها ميفرستاد.
شاه تنها از كمونيستها وحشت
داشت و بدون دليل از مصدقی ها و بقايای جبهه ملی نفرت!
تا توانست مصدقی ها را آزرد
و مذهبی ها را پروبال داد. غافل كه روزی اتحاد مذهبی ها و كمونيست ها
اورا از پای در خواهد آورد و تلاش مصدقی ها در كمك به او نيز ثمری
نخواهد داشت چرا كه خود شاه مصدقی ها را به نيروئی درجه دو و سه تبديل
كرده بود. نسل جوان سنجابی و بختيار و صديقی را نمی شناخت ولی با
تبليغات چپ ها و كمونيست ها خيلی زود با خمينی آشنا شد.
شاه حتی بيست و پنج سال
اجازه نداده بود روزنامه ها كلمه ای از مصدق بنويسند و روزی كه روزنامه
ها نام نخستين دولتمرد ملی سی سال اخير ايران را، يعنی مصدق را چاپ
كردند، نام خمينی آنقدر بزرگ شده بود كه ديگر كسی نام مصدق را نديد. و
بيگمان در اينكار شاه بيش از همه مقصر بود.
خوانندگان يادداشتهای من
احتمالاً منتظر خواهند بود كه من چگونگی بالا گرفتن خمينی و سقوط پی در
پی دولتها را در شش ماهه آخر سلطنت شاه شرح دهم. در حاليكه به اعتقاد
من شرح ايام را آنگونه كه بوده است روزنامه ها نوشته اند و كار من نگاه
به اين رويدادها و يافتن دلايل انحراف جنبش مردم ايران و سقوط آن در
دست آخوندهاست.
بهرحال روزی كه شاه مصمم شد
از بختيار كه شاگرد مكتب مصدق و يك رجل يكدنده ولی ناآشنا برای مردم
بود بخواهند دولت را تشكيل بدهد، بختيار با وجود اخطار دوستانش، تنها
به اين دليل كه می پنداشت مردم پاس سالها زندان رفتن و زجركشيدن او را
خواهند داد نخست وزيری را پذيرفت احتمالاً در هر يك از كشورهای جهان
سوم بختيار می توانست يك زمامدار ايده آل برای مردم باشد. انسانی
آزاده، روشنفكر كه دشمن فاشيسم و استبداد بود.
حتی در روزگار جوانی همراه
دوستش مهدی بازرگان با نازيها در فرانسه و با فاشيستها در اسپانيا
جنگيده بود. آنقدر به فرانسه مسلط بود كه سفير مصر در تهران كه خود
پرورده فرهنگ فرانسه بود، به من ميگفت: از فرانسويها بهتر فرانسه حرف
ميزند. رفتارش تا حدودی شبيه به "عزيز صدقی" نخست وزير تكنوكرات ما بود
كه يك چند زمام امور را در آغاز دوره تحول ناصری به ساداتی در دست
داشت. بختيار از ايلی می آمد كه هفتاد سال پيش از اين مشروطيت ايران را
از گزند يورش استبداد پادشاه قاجار حفظ كرده بود و حالا او ميخواست
مشروطيت را در برابر يورش استبداد آيت الله خمينی حفظ كند.
پدرش و عموهايش اغلب بدست
رضا شاه پدر محمد رضا شاه اعدام شده بودند. چون رضا شاه كه بر خلاف
اغلب سرسلسله های ايرانی ايلياتی نبود، هميشه وحشت داشت كه مبادا روزی
مردی از ايلات ايران بپا خيزد و دعوی شاهی كند. دختر عمويش ثريا همسر
محبوب شاه بود كه بسبب نازائی از شاه جدا شد. و پسر عمويش تيمور بختيار
بر خلاف وی همه كاره شاه شد و با بپا كردن سازمان امنيت در واقع
سازمانی را كه شاه بيش از هر چيز بخاطر آن محكوم بود، مثل يك غده
سرطانی در پيكر ايران گسترش داد.
شاپور بختيار، كه دكترای
اقتصاد و حقوق سياسی از پاريس داشت، در دولت دكتر مصدق يكچند رئيس
اداره كار خوزستان بود، ولی بسبب درگيری با انگليسی ها و كله شقی به
تهران احضار شده بود و بعد به كفالت وزارت كار كه از مهمترين وزارت
خانه های مصدق بود انتخاب شده بود.
ميگويند مصدق در ميان گروهی
كه دور او بودند دو تن را بيش از همه دوست داشت و آنها را مثل فرزند
خود ميدانست يكی شاپور بختيار و ديگری حسين فاطمي.
يادم هست روزی كه بعد از
سقوط دكتر مصدق در مخفيگاه دكتر فاطمی با او ملاقات كردم ضمن حرفهائی
كه با هم زديم يكی هم مسئله آينده جبهه ملی و خط مصدق بود فاطمی گفت:
وضع همينطور نمی ماند من بيرون ميآيم و همراه با زيرك زاده، صديقی، و
بختيار كه خيلی رفيق نظامی دارد كاری اساسی صورت خواهيم داد. هرگز اين
آرزو به نتيجه نرسيد كه فاطمی روانه ميدان تيرباران شد و بختيار و
صديقی و زيرك زاده نيز بهترين سالهايشان را در زندان گذراندند. با آنكه
ثريا و تيمور بختيار بدفعات تلاش كردند شاپور بختيار را وادار به توبه
نامه نوشتن به شاه كنند او زير بار نرفت و بمحض آنكه از زندان آزاد شد
بار ديگر مخالفت خود را با قانون شكنی شاه ادامه داد. يكبار در زمان
نخست وزيری علی امينی كه نشانه هايی از آزادی و گسترش آن بچشم ميخورد،
بختيار و بقيه جبهه ملی ميتينگی برگزار كردند كه شاه سخت از استقبال
مردم از اين ميتينگ به وحشت افتاد و بعد از آن بود كه بار ديگز بختيار
به زندان افتاد.
كسی نمی داند در ملاقاتهای
شاه و بختيار هنگام روی كار آمدن او چه گذشته. ولی يكی از نزديكان شاه
در قاهره بمن گفت كه محمد رضا شاه از رفتاری كه با مصدق و
طرفدارانش داشته پشيمان بوده و در مذاكره خود با بختيار به او اين نكته
را گوشزد كرده است.
بهر حال با همه تلاشهای
بختيار برای فرونشاندن بحران از آنجا كه ريشه های بحران در جای ديگری
بود و مردم مسحور يقه چركها، از لباس تميز و صورت اصلاح كرده و جملات
ادبی بختيار چيزی نمی فهميدند، كار به جائی نرسيد.
روشنفكرها و طبقه متوسط هم
كه بختيار را دوست داشتند يا شهامت اظهار عقيده نداشتند و يا گمان
ميكردند كار از كار گذشته است و اقدامات آنها تأخيری در تسلط خمينی
نخواهد انداخت. حال آنكه همان روزها من در مقاله ای نوشتم اگز فرزانگان
و روشنفكران ايرانی با بختيار همدلی كنند او احتمالاً با قدرت بيشتری
جلوی خمينی ظاهر خواهد شد و خمينی چاره ای بجز سازش با او را نخواهد
داشت ولی حتی ارتش كه يگانه اميد بختيار بود نيز به توصيه آمريكائيها
بختيار را تنها گذاشت و بعد ...
آخرين جمله با عنوان
شاهنشاهی، زير اطلاعيه ای كه ارتشبد قره باغی رئيس ستاد وقت ارتش صادر
كرد نشست. قره باغی، بازرگان نخست وزير منتخب خمينی را خطاب كرد كه:
كسی را بفرستيد تا ارتش را به او تحويل دهيم، اما در واقع ارتشی بجا
نمانده بود كه به كسی تحويل داده شود.
تنها ارتش متلاشی نشده بود
بلكه همه سيستم و همه اركان دولت ايران از هم گسسته بود،و زندگی ايران
بحالت سكون در آمده بود. گوئی ناگهان ملتی مبدل به سنگ شده بود به
افسونی از جادوگری كه اين بار روح الله موسوی خمينی نام
داشت.
(از 13
مقاله هيكل مربوط به ايران منتشره از 1 اكتبر تا 11 نوامبر 1981 در
روزنامه كويتی الوطن) |