بختیار: روحانیت
در ایران به
همه چیز کار
دارد جز معنویت
و مذهب شاپور
بختیار
امروز صبح در
مجلس سنا
حضور یافت و
در سخنانی
گفت که اغلب
مخالفین
مایل به مذاکره
در حدود
قانون و
چیزهای
معقول
نیستند و برنامه
مشخص هم
ندارند. وی از اینکه
«در یک رژه
چهارصد،
پانصد هزار
نفری یا یک
میلیون نفری
یک پرچم
ایران بود که
آن را هم
دستور دادند
پایین
بیاورند،
ابراز تأسف
کرد.» نخست
وزیر ایران
گفت: «اینکه
چگونه
مخالفین ما
استقلال و
آزادی و
دموکراسی را
در این مملکت
میخواهند
مستقر
بکنند، بحثی
است جداگانه
چون خود
مخالفین هم
دقیقاً نمیدانند،
فعلاً به
شعار و داد و
فریاد قناعت
میکنند. وقتی
ما به
روزنامهای
آزادی دادیم
و گفتیم
مشروطیت
یعنی آزادی مطبوعات،
همین
روزنامه جز
انتشار
اکاذیب کاری
انجام نمیدهد.
وقتی به یکی
از مسئولین
مراجعه میشود
میگویند
آقا ما آزاد
نیستیم. ساواک
آخوندی و
ساواک
کمونیستها
بر آنان فشار
میآورند. اینجا
مقداری
شهامت میخواهد.
اینجا باید
گفت نه این
دیکتاتوری و
نه آن
دیکتاتوری. این
است وضعیت
آزادی و خواب
دموکراسی که
برای ما میبینند.» شاپور
بختیار از
روحانیون
نیز انتقاد
کرده و گفت: «در
این مملکت
روحانیت همه
کاره هستند
جز معنویت و
مذهب، با
معنویات و
مذهب کاری
ندارند، ولی
دایماً در
حال میتینگ
هستند و کار
سیاستمداران
را میکنند. اینها
افرادی
هستند که پرمدعا
هستند تا
وقتی که جلوی
آنها ایستادگی
نمیشود. وقتی
که ایستادگی
شد، البته
توأم با
منطق، این
منطق را هم
قبول خواهند
کرد.» وی در
پایان گفت که
رأی ملت در یک
محیط آرام و آزاد
و با تعقل با
روشی که کار
مشکلی هم
نیست، میتواند
یک حکومت را
جانشین
حکومت دیگری
بکند و من
برای این راه
همیشه حاضر
هستم، ولی
وقتی که صحبت
از تشنج و
صحبت از پای
در آوردن
مملکت از نظر
اقتصادی و
سیاسی و
اجتماعی باشد،
این
ایستادگی
ادامه خواهد
داشت و آن کسی
موفق خواهد
شد که یک ربع
ساعت بیشتر
از دیگری
مقاومت بکند...» متن
سخنرانی
نخست وزیر شاپور
بختیار در
آخرین روز نخست
وزیریاش
گفت: اغلب
مخالفین، نه
همه آنها،
البته مایل
به مذاکره در
حدود قانون و
چیزهای
معقول
نیستند و چون
برنامه مشخص
هم ندارند،
لاجرم به
جنجال و
اغتشاش و
تشنج در سطح
مملکت از ماهها
پیش شروع
کردهاند که
وقتی که تمام
خواستههای
آنها
برآورده شود
بر طبق همین
قوانین که
تقدیم مجلس
شده، باز
تقاضای
دیگری دارند
که اغلب به
صورت ناقص
ولی با این
فکر که پس از
اینکه دولت
این تقاضاها
را اجرا کرد،
با وجود این
به این
اغتشاشات
ادامه بدهند. من نمیخواهم
عرض کنم که
تمام مردم
برنامه
براندازی مملکت
ما را دارند،
ولی میتوانم
ناراحت باشم
که در رژه
چهارصد،
پانصد هزار نفری
یا یک میلیون
نفری یک پرچم
ایران بود که آن
را هم دستور
دادند
بیاورند
پایین و از
این مسیر
خارج کنند. این
گزارشی بود
که برای من
بسیار
دردناک بود و
امیدوارم که
دیگر شاهد
چنین چیزی در
این مملکت
نباشم. حالا
جای پرچم سه
رنگ ما چه
خواهد بود؟
چگونه
استقلال و آزادی
و دموکراسی
را مخالفین
ما در این
مملکت میخواهند
مستقر
بکنند، آن
بحثی است
جداگانه و چون
خود مخالفین هم
دقیقاً نمیدانند،
فعلاً به
شعار و داد و
فریاد قناعت
میکنند. وقتی که
شما در یک
روزنامه
کثیرالانتشار
که ۲۵ سال
تمام تحت
کنترل ساواک
و سانسور و
همه قسم فشار
بود وقتی ما
به چنین
روزنامهای
آزادی دادیم
و گفتیم
مشروطیت
یعنی آزادی مطبوعات،
همین
روزنامه جز
انتشار
اکاذیب کاری
انجام نمیدهد. وقتی به
یکی از
مسئولین
مراجعه میشود
میگویند
آقا ما آزاد
نیستیم. ساواک
آخوندی و
ساواک
کمونیستها
بر آنان فشار
میآورند. من
گفتم آزادی
را برای چه میخواهید.
شما میگفتید
که آزاد
نیستیم. آزادی
دادیم. حالا که
آزادی دادیم
برمیگردید
و میگویید
که ما آزاد
نیستیم؟ اینجا
مقداری
شهامت میخواهد.
اینجا باید
گفت نه این
دیکتاتوری و
نه آن دیکتاتوری.
اگر شما
آزادی میخواهید،
آزادی این
است که آنچه
را منطبق با
حقیقت است چه
به ضرر دولت و
چه به نفع
دولت اقرار
بکنید و
بنویسید،
برای مردم
روشن بکنید. در یک
کنفرانس
مطبوعاتی که
با
خبرنگاران
خارجی و
داخلی داشتم
یکی از
روزنامهنگاران
ایرانی از من
پرسید: شما که
همیشه با
صراحت و
صداقت افکار
خودتان را
بیان کردید،
آیا به فلان
سوال که بعد
مطرح کرد
جواب خواهید
داد؟ من به
ایشان جواب
دادم که من
خوشحالم که
شما فرمودید
که من با
صداقت و
صراحت جواب
میدهم. آیا
ممکن است در
روزنامه
امشب
بنویسید اینها
را؟ چنین
خبری در آن
روزنامه
پیدا نشد. این
است وضعیت
آزادی و خواب
دموکراسی که
برای ما میبینند. ما به
عنوان
ایرانی، این
مخالفین را
هم به عنوان
برادر باید
نگاه کنیم. ما
نباید با
خشونت و
مخصوصاً
کشتار در
مقابل این
مردم
بایستیم. خوب
این یک امر
طبیعی است که
این تحول ۲۵
ساله بدون
تشنجاتی
امکانپذیر
نیست. ولی من
بارها گفتهام
که این تحمل و
مدارا دلیل
ضعف نیست و
همانطور که
بارها نشان
دادهام، در
آنجا که
بایستی
ایستادگی به
هر قیمتی بشود،
خواهد شد. مسأله
دیگری که
بنده لازم میدانم
حضور
سناتورهای
محترم عرض
کنم، این است که
انقلابی در
ایران شد که
خود من هم سهم
بسیار کوچکی
در آن داشتم و
از این سابقهای
که در این راه
دارم
مفتخرم، اما
انقلاب برای
انقلاب نیست. انقلاب
برای هدفی
است و برنامهای
است که میخواهند
به آن برسند. وقتی
که رسیدند
اگر باز هم
انقلاب
ادامه پیدا کرد،
این مسلماً
به صورت یک
دیکتاتوری
نمایان
خواهد شد و آن
آزادی را که
انقلاب باید
بیاورد از
بین خواهد
برد. من قبل از
اینکه آیتالله
خمینی به
ایران بیایند
در یک نطق
بسیار روشن
تذکر دادم که
هر خونی که
ریخته شود و
هر تشنجی که
در این مملکت
انجام گرفت
بدانید که من
مسئول یا
مسئولین آن
را به اسم
معرفی خواهم
کرد. هر کس
باید
مسئولیت
خودش را قبول
کند. وقتی که
کسی گفت من
رهبرم،
مسئولیت
دارد. اگر
مسئولیت
نداشته
باشد، نتیجه
پیداست که ضرر
و زیان پیش میآید... نخست
وزیر در بخش
دیگری از
آخرین
سخنانش در ایران
گفت: روزنامهها
به طور دایم و
بر خلاف
حقیقت منتشر
میشوند و
لابد شما هم
خواندهاید
که ۱۶۰ همافر
اعدام شدند و ۳۴
نفر دیگر
اعدام
خواهند شد. من
به آزادی، به
خدا، به
وجدانم،
جلوی آقایان قسم
میخورم که
یک نفر هنوز
محاکمه
نشده، چه
برسد به
اعدام. شما هر
روز میخوانید
که همافران
چه کردهاند؟
اصولاً این
لغت همافر و
این جریانات
را اشخاصی میگویند
که نمیدانند
همافر چیست و
کیست. چه آدمی
است و وظایفش
چیست. آنوقت
برای ایجاد
تزلزل در
ارکان ارتش
که ضامن استقلال
این کشور است،
ایجاد تشنج
میکنند و
ایجاد دودستگی
برای بر هم
زدن استقلال
مملکت میکنند... چنانچه
دیشب شنیدید
یک جریانی در
یکی از
پادگانها
بود... ساعت دو
بعد از نصف شب
به بنده
اطلاع دادند
که بین
همافران و
هنرجویان
برخوردی شده
است... ما روی
همان روح
دموکراسی و
آزادگی که
همیشه
مایلیم در
این مملکت
رایج باشد و
استمرار
داشته باشد،
باز فیلم
آمدن آیتالله
خمینی را
بگذارند. در یکی از
اتاقهای
خواب، یکی از
اتاقهای
ناهارخوری
بین چند نفر
از این
همافران و هنرجویان
بحثی شروع میشود
خوب تا این حد
هم قبول میشود
که حتا در یک
پادگان نظامی
هم چنین
اتفاقی
بیافتد. ولی
دامنه کار
بالا میگیرد
و بعد با
وسایلی که
کاملاً روشن
است که از
خارج تحریک
میشوند،
این موضوع به
وسیله تلفن
به افراد
معین در
اطراف آنجا و
خیابان ژاله
و قسمتهای
شرق تهران
اطلاع داده
میشود و در
عرض شاید
بیست دقیقه
چند هزار نفر
آمدند و دور
پادگان را
گرفتند و بعد
به بنده
اطلاع میدهند
که وضعیت این
است. البته
بنده هم
دستور دادم
که قوای
امدادی فوری
پادگان را
محاصره کنند
و از زد و خورد
جلوگیری
کنند و حتیالمقدور
کاری که کردهاند
همین بود و
بعد از چندین
ساعت زد و
خورد و استعمال
گاز اشکآور،
یک ملایی که
من نمیدانم
در این مملکت
روحانیت همه
کاره هستند
جز معنویت و
مذهب، با
معنویات و
مذهب کاری
ندارند، ولی
دایماً در
حال میتینگ
هستند و کار
سیاستمداران
را میکنند. یک
آخوندی
بالای یکی از
اتوبوس ها
میرود و
شروع میکند
به تحریک و
شعار دادن. این
جریان بود تا
ساعت یک و نیم
بعد از نیمه
شب. ولی وقتی
که قوای
انتظامی به
آنجا وارد میشوند،
ایشان صفحه
را عوض میکند
و شروع میکند
به اینکه
مردم آرام
باشید، شما
برادرید،
شما برابرید،
خواهش میکنم
متفرق شوید و
غیره... اینها
افرادی
هستند که پرمدعا
هستند تا
وقتی که جلوی
آنها
ایستادگی
نمیشود. وقتی
که ایستادگی
شد، البته
توأم با
منطق، این
منطق را هم
قبول خواهند
کرد... هر قدر که
این آقایان
بخواهند به
وسیله هو و جنجال،
ما را از
میدان بیرون
کنند موفق
نخواهند شد. تنها رأی
ملت در یک
محیط آرام و
آزاد و با تعقل
با روشی که
کار مشکلی هم
نیست، میتواند
یک حکومت را
جانشین
حکومت دیگری
بکند و من
برای این راه
همیشه حاضر
هستم و در این
راه مذاکره
هم میکنم و
آماده
مذاکره هم
همیشه خواهم
بود. ولی وقتی
که جمعیت از
استفاده از
انقلاب در انقلاب
و صحبت از
تشنج و صحبت
از پای در
آوردن مملکت
از نظر
اقتصادی و
سیاسی و
اجتماعی
باشد، این
ایستادگی
ادامه خواهد
داشت و آن کسی
موفق خواهد
شد که یک ربع
ساعت بیشتر
از دیگری
مقاومت بکند... هنرجویان
نیروی هوایی
پادگان
دوشان تپه در
ساعت هشت و
نیم دیشب به
تماشای فیلم
بازگشت آیتالله
خمینی به
کشور که از
تلویزیون
پخش میشد،
در خوابگاه
خود
پرداختند. آنها
با دیدن
تصویر آیتالله
خمینی هر بار
صلوات
فرستاده و
ابراز احساسات
کردند. این
ابراز
احساسات
باعث اعتراض
عدهای از
افراد گارد
جاویدان
مأمور در
نیروی هوایی
شد. این
اعتراض،
موجب درگیری
میان افراد
گارد با
هنرجویان شد. با
آغاز
درگیری،
همافران نیز
به حمایت از
هنرجویان برخاستند. عده
زیادی از
هنرجویان و
همافران نیز
از پادگان
فرار کرده و
به خانه و
ستاد آیتالله
خمینی در
مدرسه رفاه
پناهنده
شدند. در سطح
شهر شایع شد
که صدها تن از
همافران توسط
نیروهای
گارد در پادگان
دوشان تپه
اعدام شدهاند. شنبه،
بیست و یکم
بهمن ۱۳۵۷
برابر دهم
فوریه ۱۹۷۹
میلادی |