به نقل از هفته نامه ايران تريبون

 

رو در روي مردي نشسته ام كه با ر سي سال مبارزه صادقانه  را بر دوش دارد. مردي كه آرامش ‌‌‍، مهرباني و نجابت و تصميم و اراده را در هر شيار چهره او ميتوان ديد . مردي كه در حوادث خونين كشورمان دل به دريا زد و دشوار ترين وظائف را با شجاعت هر چه نمتام  تر پذيرفت. مردي كه يكه و تنها دربرابر هجوم خميني ايستاد و به او نه گفت . مردي كخ خميني و رژيم او را همواره يك صفر بزرگ و يك پرانتز سياه دانست . مردي كه متاسفانه بسيار دبر آمد و صداي او را ، صداي حق او را ديگر نشنيدند . او بود كه به مردم ايران هشدار داد كه بيگانگاني  در قالب مردان روحاني به ايران مي تازند  ، به هوش باشيد .او بود كه دين و سياسيت را از هم جدا دانست  و گفت : كه مردان ديني هرگز نمي توانند به كار سياسيت بپردازند. او بود كه هرگز در برابر هجوم اين بيگانگان ، در برابر هجوم ارتجاع سياه سر فرود نياورد و نعظيم نكرد، دست نيوسيد ، تملق نگفت  و سنگر خويش را دفاع از ميهن و دفاع از پرچم مقدس ايران و دفاع از تماميت ارضي ايران بود را ترك نكرد .

روبروي من نشسته است و صلايت يك كوه را دارد و دريائيست  آرام كه طوفاني سهمگين بر تو گذسته است . آرام و پختگي در خور يك مرد سياسي را در او ميبينم . به هر پرسش من مي انديشد و و با تفكر و تامل پاسخ مي گويد ، مردي كه تمامي عمر  خود را به ايران و ايراني انديشيده است و امروز تنها انديشه او نجات ايران از چنگال ارتجاع سياه و از چنگال خودكامگا ن است .

  • آقاي بختيار،درد غربت را چگونه تعريف ميكنيد . اين يكسال و دو ماه زندگي دور از وطن و در شرائط دشوار  و پر مخاطره چه تاثيري بر شما نهاده است ؟

درد غربت براي همه  كساني كه دور از سرزمين خويش بسرميبرند،دردي است دل آزار و جانكاه، اما من به دو دليل اين درد را كمتر احساس ميكنم . اول اينكه و بايد بگويم و خصوصا اينكه خود را آنچنان نزديك به وطن و آماده رفتن به ايران ميبينم كه بودن در اينجا را يك حالت بسيار موقتي ميدانم . يك انتظار كوتاه و چيزي  نه بيشتر . من هيچ گاه قادر به اين تصوير نيستم كه ساليان دراز در غربت بمانم و نتوانم به ايران برگردم. من انتظار ميكشم بنابر اين خود را تسليم غربت نكرده ام تا درد آن را حس كنم ، تا دچار افسردگي و دلمردگي و اندوه شوم . همگي ما به ايران باز خواهيم گشت و بودن ما در اينجا و يا هر نقطه ديگر از جهان ، حالت موقتي دارد .

دوم اينكه ، با توجه به اينهمه حوادث براستي دردناك كه در ايران ميگذرد آيا ميتوان آسوده نشست و به درد غربت انديشيد ؟  من تقريبا خود را بيرون از وطن نمي بينم و همه ذهن من متوجه اينست كه چگونه ميشود به اين همه بيساماني و تيره روزي كه براي يك ملت با فرهنگ كهنسال پيش آمده است ، پايات داد .

  • آقاي بختيار ،چرا اينهمه آرام هستيد ؟ البته آرامش و بهره گيري از عقل سليم و مهار كردن احساسات لازمه يك مرد سياسي است ، اما اينجا و آنجا ميشنويم كه ميگويند : بختيار محافظه كار است ... بختيار آرام است ...  او برخلاف خميني سر و صدا و جاروجنجال راه نمي اندازد ... بختيار چرا صداي ملتي را كه دارد زنده به گور ميشود به گوش جهانيان نميرساند ... راستي آقاي بختيار ، چرا شما بر خلاف آقاي خميني جار و جنجال راه نمي اندازيد تبايغات وسيع نميكنيد.؟

عرض كنم ، آرامش دو معني دارد .اگر مقصود از آرامش آسودگي وجدان و آرامش حركات و آرامش فكر باشد ، اين امر بجز آنچه شما به آن اشاره كرديد ، مستلزم تمدن و تربيت سياسي است كه آقاي خميني نداشته است . و از كسي كه فرهنگ سياسي ندارد و در اين مورد تربيتي نديده است نميتوان انتظار داشت كه فرياد و عربده نكشد و ناسزاگوئي نكند ، و مهمتر از همه عوام فريبي ، و بر عكس از كسي كه از تمدن و فرهنگ برخوردار است نميتوان انتظار داشت كه آخوندوار ، روضه خواني كند و سروصدا راه بيندازد . آيا از من ميتوان چنين انتظاري داشت ؟ تفاوت يك سياست مدار با  يك فرد عادي  چيست ؟

      سياست مدار كسي است كه دچار غليان احساسات نميشود و هيجان ها و پريشاني هاي خود را مهار ميكند . اين ظاهر امر است ، اما خوب كه در زندگي من دقيق شويد ميبينيد آنچه كه در طول ساليان زندگي ام كردم ، كه اقدامان مستمري نيز بود ، هرگز خالي از شجاعت نبوده است . حالا هم من يكتنه دل به دريا زده ام و يكتنه طوفان را پذيرا شده ام .

آنوقت ها هم كه اين آقاي خميني داد و قال ميكرد ، وسايل تبايغاتي جهاني را در اختيار گرفته بود ، يرنخ دست ديگران بود و ديگران ، يعتي عناصر خارجي،عرسك خيمه شب بازي را از پشت پرده به حركت در مي آوردند تصور كرده بودند كه اين مرد كرامات بسيار ميكند حالا ميبينند نشد . از اين امامزاده دروغين ، انتظار معجزه اي نميتوان داشت . گفتند كه امام تازه اي ظهور كرده است كه نان ، عدالت و آزادي را بين ملت ايران تقسيم ميكند ، حالا ميبينند آنچه اين امام تقسيم كرده ، خون ، مرگ ، گرسنگي و تيره روزيست .

اما من در همان زمان نيز اين پيش بيني را كرده بودم ، ميدانستم كه اين مرد خون و تيره بختي و بيكاري و تفرقه و دشمني را با خود به ايران خواهد آورد . ميدانستم كه اگر سياست ايران به دست مشتي روضه خوان بيفتد ، در آخر كار كشور به ورشكستگي خواهد انجاميد .  مردم ساده دل فريب خردند . آن زمان كه فرياد ميزدم ، ملت فريب اين وعده هاي دروغين را نخوريد از شدت احساسات ، نمي شنيدند . امروز همگي آنها حق را به من ميدهند . من امروز ، از اينكه ميبينم پيشبيني هايم به حقيقت پيوسته ، صميمانه انوهگين هستم ، اندوهگين به دليل آنكه ميبينم كه متاسفانه حق با من بود و درست تشخيص داده يودم كه موج آخونديسم آنهم بتحريك خارجي ، چه بلائي به سر ايران خواهد آورد .اندوهگين بجهت اينكه ميبينم ، يك ملت با فرهنگ ، يك ملت نجيب و ساده دل به نابودي كشيده شده است . من مقداري از مسئوليت هاي اين خرابي و اين فتنه را به گردن آن كساني مي اندازم كه نه تنها نادان نبودند ، بلكه از دانش ، فرهنگ و آگاهي ، بهره داشتند ،  ضعف آنها سبب قدرت  دار و دسته خميني شد . هيچ يك از اينان نتوانستند در برابر سيل خميني ، اين بهمني كه با دست غير از كوه به روي ملت ايران افتاد ، مقاومت كنند و يا  دست كم نگذارند كه ايران با آن همه سرعت زير بار اين بهمن له و نابود شود . تنها من بودم كه يك حرف را تكرار كردم : با آخوند و ملا كار مملكت سامان نميگيرد . امروز هر كس كمي انصاف و شهامت داشته باشد ، اعتراف ميكند در آن طوفان سهمگين ، من حرف خودم را زدم و اعلام خطر كردم .من خطر فتنه خميني را احساس كرده بودم .

·        به فتنه خميني اشاره كرديد ، شما اولين كسي بوديد كه از اين حادثه با عنوان فتنه خميني ياد كرديد . آيا حدس ميزديد چنين فتنه اي در ايران بپا شود ؟

اگر امروز به قول شما و بسياري از روزنامه نگاران خارجي ، آرامشي در سيما من ديده ميشود ، آرامش قبل از طوفان است و يا خاكستري است به روي آتش سوزان . زيرا به گمان من ، همه ما پس از واقعه 28 مرداد ، پيوسته در آشفتگي و تلاطم بوديم . من از اين زمان به بعد با اينكه هميشه آدمي ديناميك ، پر جنب و جوش و احساساتي بوده ام و بك لحظه آرمش نداشته ام در عين حال مهار كردن احساسات را براي هر امساني كه عقل متعادل و حتي متوسطي دارد، لازم ميدانم و اين حادثه سياه كه من آن را به گونه فتنه خميني نام ميبرم ، آشفتگي مرا بيشتر كرد . شما از من پرسيديد كه آيا من منتظر چنين فتنه اي بوديم ؟ جواب من اينست : خير ما منتظر فتنه نبوديم . ما در انتظار دگرگوني هائي در جهت خواسته هاي  مشروع و منطقي ملت بوديم . ما منتظر بدست آوردن چيزهائي بوديم كه سالها بخاطر آن جنگيده بوديم . ما دمكراسي ، آزادي ، استقلال ، توزيع عادلانه ثروت و تعميم عدالت اجتماعي ، ترقي تكنولوژي و بطوركلي ، يك ايران آزاد و آباد ميخواستيم . شعار من هميشه اين بود. اميد من هميشه اين بود .

·        شما چه ميخواستيد بكنيد آقاي بختيار ؟ اگر ميمانديد چه ميكرديد ؟

انصاف داشته باشيم و ببينيم برنامه اي كه پيش ار آمدن آقاي خميني دولت من ارائه داد ، چه بود . آيا برنامه من با اراده و خواست ملت ايران مغايرت داشت ؟ آيا در بر گيرنده تمام خواسته ها و آرزوي هاي آنان نبود ؟ من چه ارائه دادم و آقاي خميني چه كرد ؟ مگر سياست بدون ايدئولوژي هم ميشود ؟  مگر مرد سياسي بدون برنامه ، مرد سياسي است ؟ آقاي خميني نه برنامه داشت و نه ايدئولوژي . او فقط بغض و كينه به شاه داشت . آيا كينه مردي به مرد ديگر برنامه سياسي ميشود ؟ عناد و دشمني با يكنفر ، هر قدر هم گه اصولي باشد ، با سرنوشت يك ملت نبايد اشتباه گرفته شود . شاه بايد برود زيرا آقاي خميني به او كينه دارد بسيار خوب شاه برود اما بعدش چه بشود ؟ او ديگر از اينجا به بعد را  نميدانست و همان ندانستن او ملت ايران را دچار تيره روزي كرد . مرد سياسي بايد صاحب يك انديشه سياسي و اصول عقيدتي  باشد .آقاي خميني فقط يك كينه سياه داشت . همين و ديگر هيچ.  البته من بارها گفته بودم كه چه خواهم كرد ، دولت من برنامه داشت .در دولت من آزادي احزاب در چارچوب قوانين كشور بود . منحل شدن ساواك بود .آزادي زندانيان سياسي بود .جلوگيري از فصاد و رشوه خواري بود ، پي ريزي يك اقتصاد سالم وغير وابسته بود .گسترش فرهنگ ايران بود . روابط سالم با كشور هاي ديگر و جفظ حيثيت ايران بود .برنامه من اين بود كه ديگر به كسي به گناه عقيده ، ظلم نشود ، كه او را به زير ظلم و شكنجه قرار ندهند اما برنامه آقاي خميني چه بود ؟ اگر در گذشته مرام و عقيده ها شكنجه و زندان داشت در زمان او ظلم و شكنجه صد برابر شد . نازي ها هم چنين رفتار وحشيانه اي با اسيران خود نداشتند . خطرناك تر از همه آقاي خميني امنيت را از مردم گرفت و وجشتناك تر از همه با اعدام گروه گروه افسران و درجه داران و سربازان كه اكثر قريب به اتفاق آنها  گناهي چز وطن پرستي نداشتند و همچنين تحقير مستمر نظامي ها ، مقدمات حمله يك ارتش خارجي فراهم شد . از نظر اقتصادي هم بهتر است حرفش را نزنيم كه اوضاع سخت اسفبار است . حالا اقتصاد در هم شكسته اي داريم كه بيش از گذشته وابسطه شده است . اين غارتگران ديگر چيزي براي ما نگذاشته اند ، از هر كجا كه عبور كنند ، علف زير پروپايشان خشك ميشود . فرهنگ و مليت ايراني به كلي فراموش شده است . در سراسر دنيا  اعتبار و حيثيتي براي ايراني باقي نمانده است .

·        اما ادعاي آقاي خميني اين بود كه انقلاب كرده است و انقلاب او نيز انقلاب اسلامي است و جمهوري اسلامي او كه ثمره اين انقلاب است به تمام نابساماني ها خاتمه خواهد داد .نظر شما چيست ؟

 شما اسم اين فتنه را انقلاب ميگذاريد ؟انقلاب اسلامي اصولا واژه پوچي است . محتوي ندارد . معني ندارد .به اين به اصطلاح جمهوري اسلامي كه به قول شما ثمره است . برنامه اصلي آن رفتن به قهقرا است . بازگشت به عصر حجر است .ببينيد نظر اين صادر كنندگان انقلاب درباره زنها ، عدالت ، درباره  تكنولوژي و در باره روابط آدمها با يكديگر چيست . كوردلي ، نفهمي و فقر فرهنگي را آشكارا در لابلاي آن ميتوانيد ببينيد . اين جمهوري اسلامي ، فرهنگ نميخواهد ، تمدن نميخواهد ، عدالتش دست و پا بريدن و سنگسار كردن و پاي ديوار نگاه داشتن و به مسلسل بستن افراد بيگناه است . كارش دزدي و  چپاول اموال مردم است اين كساني كه با دلقك بازي هاي خود طرفداران حقوق بشر در سراسر دنيا را رنگ كرده بودند ، امروز تمام اصول حقوق بشر را زير پا گذاشته اند و از سر و روي آنها خون ميريزد .ببينيد به كجا رسيده ايم . يك مملكتي بود  كه در ظلم

بود ، فساد بود و بي عدالتي بود . اما در عين حال كشوري بود با سازمان هايي كه ميشد به آنها رسيدگي كرد ، ميشد با يك برنامه درست فساد را از آن دور كرد . ميشد به آن سر و صورت داد ، اما ديديم كه نه تنها قدمي درراه پيشرفت اين سازمان ها برداشته نشد و نه تنها  فساد از بين نرفت ، بلكه ستزمان ها از هم پاشيده شدند و فساد همه جا را فرا گرفت . مردم گروه گروه از كار بيكار شدند . به عنوان جمله معترضه بگويم كه من از صميم قلب متاسفم از اين روش دول غرب كه اكنون با دولت ايران رابطه دارند . كدام دولت ؟ مگر دولتي وجود دارد ؟ اين چه دولتي است كه رئيس جمهورش اعتراف ميكند كه نخست وزير من آدم ابله اي است ، اما من او را منصوب ميكنم ، چون مجبورم . يا اين چه رژيمي است كه در آن مجلس وجود دارد كه در آن به اصطلاح مجلس ، رئيس جمهور آنچنان در اقليت است كه هر كس را او پيشنهاد كند اين به اصطلاح نمايندگان نميپذيرند ؟ با مستضعف و مستكبر و انقلاب اسلامي و زنده باد و مرده باد جوانان بيگناه را با وعده هاي دروغين شهادت به خاك و خون كشيدند كه كار انجام نميشود .

·        آقاي بختيار ، وقتي به ايران برگرديد ، با اينهمه خرابي چه خواهيد كرد ؟ با اينهمه آشوب و نابساماني چه خواهيد كرد ؟ ميگويند كه هم اكنون بيشتر از 600000 اسلحه در دست مردم است .ميگويند ايران پر از عوامل خارجي مخرب است . با آنها چه خواهيد كرد ؟

از اين گرفتاري ها آگاهم  بعد از اينكه خميني مذهب را  ........... تفسير كرد و سياست را با دين آميخت و اين همه تيره روزي براي ملت ايران ببار آورد ، بدون شك اداره كردن چنين كشور پر تلاطمي آسان نيست . اما من هم مرد كارهاي آسان نيستم اما ميدانم كه كار اول من جداكردن مذهب از سياست خواهد بود .

·        آقاي بختيار ، ميگويد كه رژيم خميني نتوانسته كه اسلام راستين را در ايران پياده كند . آيا اينطور است ؟

حرف اصلي من اين است كه اصولا معتقد به داخل مردن مذهب در امور مملكتي نيستم چه اسلام راستيم و چه اسلام دروغين آقاي خميني . من بارها گفته ام كه عقايدم را آنچه كه هست ميگويم و هر بهائي كه بايد در ازاي آن بپردازم ميپردازم. من در نهايت صراحت و صداقت سخن ميگويم و يكبار ديگر هم تكرار ميكنم : من اول انسانم ،سپس ايراني ام و در يك خانواده مسلمان زاده شده ام . مسلمانم و مسلمان خواهم ماند . اما اول براي من انسان بودن و شرف انساني مطرح است . همه ميدانند با وجود اينكه به همه اديان جهان احترام ميگذارم ، ولي ميدا نم كه مهمتر از همه يك ايراني هستم و به ايراني بودن خود افتخار ميكنم و آنچه را خميني به نام اسلام و به نام انقلاب به ايران آورده است و روشي را كه او دنبال ميكند ، نفي ميكنم .اين مرد نه از انسانيت بهره اي برده و نه از قوميت چيزي ميداند و نه از سياست سر در ميآورد . براي من آقاي خميني از هر نظر يك صفر بزرگ است .

·        چرا در چنان روزهاي بحراني، پست نخست وزيري را پذيرفتيد كه امروز به شما آخرين نخست وزير شاه بگويند ؟ميدانستيد كه با آتش بازي ميكنيد ؟ ميدانستيد كه دشوار ترين وظيفه را بعهده ميگيريد ؟ ميدانستيد ، نه؟

ميدانستم ، عرض كنم ، دو راه بيشتر نبود . پذيرفتن يا نپذيرفتن . به اطراف خود نگاه كردم كسي را نديدم كه در آن روزها ي دشوار بتواند به خميني بگويد "نه". من اين شجاعت را در خود ميديدم . از سويي بشدت نگران سرنوشت ايران بودم من هنوز اطمينان دارم كه اگر به من فرصت داده شده بود ، اگر گذاشته بودند دو سه ماهي خدمت كنم ، آقاي خميني از پا در ميآمد . اگر همان زماني كه مثلا آقاي شريف امامي يا آقاي ازهاري را مامور اين كار كردند من آمده بودم ، شايد مسير كشور چيز ديگري ميشد . چگونه مشود تصور كرد كه من خطر آن روزهاي پر آشوب را حس نميكردم ؟ يك كشتي در يك درياي  پر تلاطم به من سپرده شده بود. ميدانستم كه كشتي در شرف غرق شدم است . با اينهمه هميشه معتقد بوده ام كه مرد سياسي بايستي فداكاري كند نبايستي به اين جسم جاكي خود بينديشد . وطن بايد براي او برتر از هر انديشه اي باشد . من ميدانستم كه ممكن است كشته شوم ، اصولا زندگي يك مرد در برابر نجات يك ملت چه اهميتي ميتواند داشته باشد ؟ يك مرد سياسي ، چون سربازيست كه تفنگ او ايمان اوست . خدا را شكر ميكنم كه اكنون زنده هستم و هنوز فرصت دارم در يك گوشه دنيا به وطنم خدمت كنم .

·        اين گوشه دنيا كه از آن سخن ميگوئيد ، خاك فرانسه است ، فرانسه اي كه بخاطر بدست آوردن آزادي ، رنجهاي بيشمار را پذيرا شد ه است .فرانسه اي كه ميگويند پناهگاه تبعيديان و مردان سياسي و رزمندگان جهان است . اما چگونه است كه در چنين گشوري كه به آقاي خميني آن همه آزادي ميدادند ، شما وقتي ميخواهيد در مورد حوادث اخير ايران گفتگو تلوزيوني داشته باشيد ممانعت ميكنند ؟

آيا دولت فرانسه با شما مخالف است ؟

دولت فرانسه مثل هر دولت ديگر به منافع خويش مي انديشد. اما من نميدانم فرانسه كه اكنون براستي منافع بسيار ناچيزي در ايران دارد و با رژيم خميني درگيري هاي بسيار پيدا كرده است و ميداند اين رژيم به هيچ قانون و قاعده اي پايبند نيست چرا باز دست به عصا راه ميرود ؟ نمي فهمم كه آيا فرانسه ميتواند در آلمان، در آمريكا ، در سوئد و يا در هر كجاي ديگر كسي را پيدا كند كه سرش به تنش بيارزد و داراي يك حداقل تعقل و فرهنگ باشد  و از رژيم خميني طرفداري كند ؟  تصور نكنيد كه همه كس هميشه حقايق را ميگويد .مثلا همين روزنامه معروف را در نظر بگيريد كه هميشه به بيطرفي شهرت داشته است . اما اكنون با مطالعه مقالات و گزارش هاي آن در باره  ايران  براي شما اين تصور پيش نميآيد كه اين روزنامه بني صدر نامه شده است ؟ آيا بني صدر واقعا يك قهرمان ملي است ؟ مردي كه به اصطلاح رئيس جمهور يك مملكت است و ميگويد كه ار سه ماه پيش استعفايم را خدمت امام فرستاده ام كه هر وقت دلش خواست مرا بيرون كند ؟ نخير ، با اين سياه بازي ها يك كشور را نميتوان اداره كرد . من يكنفر ، امام نميشناسم  مدتهاست كه ديگر امامي ظهور نكرده است .حرف من اين است كه يا ايشان با راي يازده مليون نفر انتخاب شده است كه اگر انتخاب شده بود ، امروز قدرتي داشت .  يا فقط با يك راي انتخاب شده است ، راي آقاي خميني . آقاي خميني هم آدمي نيست كه استعفا سرش بشود ، او هر وقت بخواهد ، آدمها را بيرون ميكند . نزيه را ديديد ،بازرگان را ديديد ،  مدني را ديديد كه خميني با آنها چه كرد ؟ اما اينكه فرانسه با من رفتار خوشي دارد يا نه ................

·        خصوصا گفته هاي آقاي فرانسوا پونسه وزير امور خارجه فرانسه اخيرا گفته است كه رژيم فعلي ايران يك رژيم شارلاتان است كه گروگان ميگيرد و قوانين دنيا را زير پا ميگذارد و اخاذي ميكند .

بله ، ولي به نظر شما بعد از يكسال دير نيست ؟ شانتاژ كردن اين گروه غارتگر از روز نخست آشكار بود . تمام مراجع بين المللي نيز آنها را محكوم كردند . حتي كار اين آقاي كارتر در اوايل بد نبود كه به دادگاه هاي بين المللي مراجعه كرد . او كه از نظر اخلاقي هر دري را ميزد ميبايست بعدا قاطع عمل ميكرد . ميتوانست به شوري بگويد من نه ميخواهم به ايران قشون بكشم و نه قصد ديگري دارم . خود شما هم كه عمل گروگانكيري را محكوم ميكنيد ، پس بيايد خودتان اين گروگان هاي را تحويل بگيريد پس بياوريد يك جايي تحويل من بدهيد ، يا خود آنها را تحويل بگيرم . يا خود شما  اين گروگانها را در پاكستان يا مثلا عراق يا خود شوروي بمن تحويل بدهيد . اما ضعف سياست آمريكا نتوانست به كارها سرو صورتي بدهد و نتيجه اش را ديديد ...

·        يعني ضعف سياست آمريكا ، ايران را به اين تيره روزي كشاند ؟

بله، آنچه مسلم است اين است كه آمريكا در آخرين هفته هاي حكومت من تصميم گرفته بود مذهب و خميني را وارد ايران كند ، كه اين كار را كرد . بعد هم هر جور تملق كه فكر كنيد به آقاي خميني گفتند . آنها حتي در برابر بني صدر ، مديحه سرائي كردند ، اما بعد متوجه شدند كه اين بزرگوار را هيج بخاري نيست . حالا خودشان گرفتار شده اند .حالا به حساسيت منطقه پي برده اند كه بايستي ثباتي داشته باشد . حالا ميبينند كه مذهب آقاي خميني منطقه حساس خليج فارس را به آشوب كشيده است . با اين همه باز هم ، آمريكا و اروپا سعي ميكنندبه خميني بگويند مطيع باش . ميگذاريم سر جايت باشي . صلح و صفائي در منطقه ايجاد كن و بمان . آنها هستند كه به خميني كمك ميكنند وگرنه مدتها بود كه رژيم خميني از پا افتاده بود . ولي همگي اينها اشتباه ميكنند . خميني و دارد و دسته اش قادر به آرام كردن اين منطقه نيستند . بعدا آمدند محاصره اقتصادي كردند . اما پشت پرده نقش بند حوادث چه نقش هايي ميزنند ؟ و چه نقشه هايي براي تراست ها ، صاحبان صنايع ، موج بيكاري در غرب و بازار يابي در منطقه كشيده شده است ، فقط دست اندر كاران ميدانند .

·        يعني جنگ بازار تازه اي را ايجاد كرده است و كار براي بيكاران در غرب ؟

مسلما ، چون ما در جنگ ايران و عراق اگر هيچ از دست نداده باشيم ، سي ميليارد دلار از دست داده ايم .اين خود بازاري است براي ممالك ذينفع و در اين ميان تنها ايران و عراق هستند كه زيان ميبينند.

·        يعني برنده اي در اين جنگ وجود ندارد ؟

از برنده جنگ چيزي نميدانم ولي ميتوانم بازندگان واقعي را بگويم ايران و عراق . حالا به من آزادي بيان ندهند . مطبوعات با من در بيفتند . جانب اين قهرمانان پنبه اي رژيم خميني را بگيرند ، آفتاب كه هميشه در پس ابر باقي نميماند .

·        در باره كار نخست وزير فعلي ايران ، يعني رجايي و اينكه پاي لختش را روي ميز سازمان ملل متحد  گذاشت چه مي انديشيد آيا كار او عمل خروشچوف را بياد نميآورد ؟

اين بخت برگشتگان حتي مقلدين خوبي هم نيستند . اول اينكه خروشچف اين كار را نكرده بود ، بلكه كفشش را در آورده و روي ميز زده بود و ديگر اينكه چنين پاي كثيف و متعفني را نشان داد ، تازه مگر خروشچف كار درستي كرده بود ؟ بگذريم كه خروشچف هزارو يك صفت خوب داشت كه اين مقلد حقير هيچ كدام آنها را ندارد . من براي خروشچف احترام بسيار قائلم . او مرد قابل ستايشي بود . او با ساير سران شوروي تفاوت بسيار داشت . او بود كه درهاي بسته را گشود و كوشيد كه به كمونيزم چهره اي باز و انساني بدهد . او بود كه ارو كمنيزم يا كمنيزم اروپايي را تشويق كرد . همه اين بازي ها براي توجيه عمل گروگانگيري است . متاسفم كه دول جهان اين حقه بازي ها ، اين جاسوس گرفتن ها ، اين چشم بندي ها و اين سالوي و ريا را مي پذيرند و باز احساس ناتواني ميكنند و قدمي بر نميدارند . ديپلمات در هر جاي دنيا مصونيت دارد . حالا رژيم خميني با اين دلقك بازي ها ميخواهد سر مردم را گرم نگهدارد و رژيمش را نجات دهد ؟ اما همه كس را همسشه نميتوان فريب داد .

·        منظورتان اين است كه به نظر شما رژيم خميني نميتواند ادامه داشته باشد ؟

به شرط اينكه دائم ترور كنند ، موج وحشت دائم همه جا بپراكند ، خونهاي تازه بريزد ، اين رژيم خون تاره لازم دارد ، بمجرد اينكه خون ريخته نشود ، اين ملعون سرنگون خواهد شد .ماموريت او خونريزي در ايران است . جوانان ميميرند ؟ خون آنها به زمين ريخته ميشود ؟ چه اشكالي دارد ؟ مهم اين است كه مردم مرعوب شوند ، بترسند .بيمناك جان خودشان باشند .آخوندها در بهترين قصرها و خانه ها زندكي كنند ، از زمين و هوا مراقب آنها باشند ، اما جوانان مردم مثل برگ خزان بزمين بريزند تا به قول آقاي خميني در آن دنيا به بهشت بروند .قاعدتا بايد حق شان هم باشد چون هم اكنون در همين دنيا ، سي و شش مليون نفر ايراني در آتش جهنمي سوزان ، دارند هلاك ميشوند .

·        آيا حمله عراق به ايران باعث شد كه از سرنگوني رژيم خميني جلوگيري شود ؟

من معتقدم كه عراق نمي بايستي حمله كند . ايراني ها وطن پرست هستند . هر ايراني وطنش را چون جان دوست دارد و در مقابل تهاجم خارجي عكس العمل نشان مبدهد . اما بايستي كه به آقاي خميني فهماند كه افراد مملكت اگر ميجنگند براي دفاع از شما نيست ، براي دفاع از ايران است . اما تو كه ايران را دوست نداري ، تو كه امت اسلامي برايت اهميت دارد نه ملت ايران ، در ايران چه ميكني ؟ تو در اين سرزمين خود بيگانه اي ديگر هستي كه به زور سرزمين ما راتصرف كرده اي . برو جايي كه امت اسلام است .

·        چرا گفتند كه در اين جنگ شما جانب عراق را گرفته ايد ؟

ببينيد ، بگذاريد يكبار از زبان خود اين جنايت كاران استفاده كنم و بقول خودشان بگويم كه اين اجتهاد در برابر نص است . من اعلاميه دادم ، زير آن را نيز امضاء كردم . من مردي نيستم كه از گفته خويش برگردم . باز هم ميگويم . من بين صدام و خميني صدام را انتخاب ميكنم ، اما در برابر ايران و عراق اصلا  وارد بحث نميشويم ، طبعا ايران وطن من است و من ايران را برتر از هر جا ميدانم . ولي در جنگ بين صدام و خميني ، گناه از آقاي خميني است . زيرا اوست كه پيوسته خواسته است اون انقلاب دروغين را صادر كند . او خواسته است جنگ شيعه و سني راه بيندازد . سالها بود شيعه و سني در ايران و در هر كجاي جهان زندگي آرامي داشتند و اختلافي در كار نبود . حتي اين بني صدر نيز ميگفت انقلاب اسلاميمان را بايد به خارج صادر كنيم . شما اگر ببينيد كه همسايه تان خانه تان را مورد تهديد دائمي قرار داده اقدام نميكنيد ؟  اگر كسي بخواهد زندگي شما را به آتش بكشد ، ميگذاريد تا هر چه دلش خواست بكند ؟ وقتي شما ميخواهيد امنيت و آرامش و رژيم كشوري را به هم بريزيد ، طبيعي است كه او عكس العمل نشان ميدهد . نتيجه اش ميشود جنگ ايران و عراق . در اين جنگ هم نه آقاي احمد نور چشمي شهيد ميشود و نه آقاي بني صدر . بلكه جمعي از جوانان بيگناه ما و نيروي انساني ما و جوانان ما در اين گيرو دار كشته ميشوند .

·        آقاي بختيار ، چرا فرستنده راديوئي خود را در عراق كار گذاشتيد ؟

ميخواستيد در كجا كار بگذارم ؟ اولا با عراق پيش از اين جنگ صد درصد موافق بودم ، و معتقد بودم كه آقاي خميني عنصري است مخرب براي تمام منطقه ، حالا هم بر همين اعتقاد هستم . اكنون نيز تنها غرب است كه هنوز از آقاي خميني حمايت ميكند ، وگرنه كشور هاي منطقه با ماندن وي هيچ موافقتي ندارند .

·        آيا نهضت مقاومن ملي ايران كه شما رهبر آن هستيد ، همان هدف هاي دوگل را در جنبش مقاومت ملي فرانسه دنبال ميكند ؟

هدف من نيز مانند هدف  دوگل ، نجات دشمن از چنگال دشمن بوده و هست .بنظر من گشتاپو نسبت به  فرانسوي ها رفتار انساني تري داشت تا آقاي خميني و ياران ديوانه اش نسبت به ملت ايران .در دادگاه هاي آلمانها چه گذشت و در دادگاه هاي آخوندها چه ميگذرد ؟ اينها از حقوق و قوانين حقوقي چيزي نميدانند . سر مردم را مثل سر مرغ ميبرند . نه دادگاهي ، نه دفاعي .كسي ميتواند از مرگ نجات پيدا كند كه پول بدهد ،اين غارت گران تشنه خون و پول هستند .اعدام و حبس ابد و حبس هاي ديگر ، همه نرخ دارند . آيا شما اينها را ميدانيد ؟

·        ميگويند پس از قيام افسران جوان و مبارزه با رژيم  خميني كه آقاي خميني از آن با عنوان كودتا ياد كرد و شما را نيز عامل اصلي كودتا دانست ، جمعي از باران شما شهيد شدند . حتي از ايل بختياري چند نفري جزو اعدام شدگان بودند ، همينطور است ؟

بدنبال اين قيام افسران رشيد وطن ما ، متاسفانه ، 140 نفر را اعدام كردند و به گلوله بستند . حدود 500 نفر هم بزندان افتادند كه 25 نفر آنها بختياري بودند و از اقوام من و بعضي از آنها چندين فرزند داشتند . اينها خودشان شبكه هايي براي نجات ايران از چنگال خميني درست كرده بودند . من كه اينجا وسايل تبليغاتي در اختيار ندارم ، آنها خودشان كردند و باز هم خواهند كرد و از فدا كردن جان خود براي نجات ايران دريغي ندارند ، در اين مبارزه كرد ، ترك و عشاير و جنوبي و شمالي و شرقي و غربي ، همه با هم دست اتحاد داده اند.

·        درباره مساله كردها و عشاير چه نظري داريد و در باره نا آرامي هاي آنان چه ميگوئيد ؟ آيا اگر به ايران برگرديد به كردها خود مختاري خواهيد داد ؟

مسئله عشاير را از كردها جدا كنيد ، عشاير از گذشته دور پيوسته ستم ديده اند همگي آنها وطن پرستند و افتخار دارند كه ايراني هستند و هيچ كدامشان نميخواهند بيرون از چارچوب قوانين مملكتي زندگي كنند . در مورد كردستان مسئله حساسيت خاصي دارد ، چون قضيه مربوط به دو سوي مرز ميشود و يا حتي سه سوي مرز . من پيش از اين نظرم را درباره كردها گفته ام در چارچوب ايران ، كشور ايران و قوانين ايران به آنها آزادي فرهنگي ،زباني ، اقتصادي داده ميشود ولي كوچكترين پيشنهادي كه بوي جدائي از ايران و يا مثلا استقلال كردستان را بدهد پذيرفتني نيست ، آنها هم فكر نميكنم چنين قصد و نظري داشته باشند . خود مردم كرد هم خواستار اين مسئله نيستند . البته رفتاري مه آقاي خميني با كردها كرد ، مثل ساير كارهاي او غير انساني و ظالمانه بود .

·        آيا گمان ميكنيد كه اشتباهات خميني سرانجام ايران را به دامان كمونيزم خواهد انداخت ؟

ممكن است به نفع كمنيزم هم باشد ، اما در هر صورت به ضرر ايران است . طبعا وقتي مردم از اين سو ناراضي شدند به آن سو ميروند .

·        آيا راست است كه شما در روز 22 بهمن ماه دستور داديد كه كارخانه اسلحه سازي بمباران شود ؟

بله ، اين يكي از ايراداتي است كه به من گرفته ميشود . من اين دستور را دادم و دليلش نيز اين بود كه مخاذن اسلحه به دست يك مشت رجاله ، معتقد هم نيستم كه عمل اشتباهي كردم كافي است به آنچه بعد از آن در كشورمان روي داد نگاه كنيد متوجه بشويد كه حق با من بود .

·        آقاي بختيار ، از رژيم احتمالي آينده ايران صحبت كنيد و اينكه پس از سرنگوني رژيم خميني ، ايران داراي چه نو ع نظامي خواهد بود و آيا شما با بازگشت نظام شاهنشاهي موافقت داريد ؟ با توجه به اينكه گفته ايد قانون اساسي سال 1906 بايستي در نظر گرفته شدود . آيا تصور نميكنيد كه نظام شاهنشاهي يك رژيم خودكامه و تكرو است ؟

من معتقدم كه يك اصل در تمام ممالك مترقي جهان است كه نامش حاكميت ملي است . اگر ملت حلم است و اگر حاكميت متعلق به ملت است ، پس خود ملت بايد تايين كننده سرنوشت خويش باشد و بگويند چگونه نظامي را پذيرا ميشود . من از زمان دكتر مصدق تا كنون هرگز نظرم را در اين خصوص تغيير ندادم . آنچه براي من مهم است محتواي رژيم است ، فرم و صورت ظاهر اهميتي ندارد . پس اينكه آيا بايستي يك نظام شاهنشاهي  برقرار باشد و يا جمهوري و يا از نوع ديگر براي من مطرح نيست و فكر نميكنم براي ملت ايران هم مهم باشد . آنچه براي مردم ايران مهم است اين است كه كدام حكومت ، عدالت و آزادي را اجرا ميكند .  كدام نظام ضامن پيشرفت و خوشبختي ملت است .  من به قانون اساسي معتقدم و در عين حال معتقدم كه اگر قانون اساسي اجرا شده بود ، امروز مشكلي به نام خميني نداشتيم ، اين حقه بازان ديگر را هم  نداشتيم . ما قانون اساسي را زير پا گذاشتيم . هميشه و همه جا ، نه يك مورد ، نه دو مورد ، نه سه مورد ، نه يك سال ، نه ده سال ، نه بيست سال . مفاد قانون اساسي ما فقط بر روي كاغذ  باقي ماند . در اين مورد هم هرچه فرياد كردم به جايي نرسيد . ما هميشه ميدانستيم كه با زير پا گذاشتن قانون اساسي چه بلائي بسر ايران خواهد آمد و چه حوادث جبران ناپذيري اتفاق خواهد افتاد ، حتي در سال 56 هم آن نامه سه امضائي را تنظيم كرديم و خواستيم كه قانون اساسي اجراء شود ، من فرصت طلب نيستم . من هرگز به دونبال پوست و  مقام و پول نبودم  . من فرصت طلب نبودم  كه بروم دست آقا را ببوسم و بگويم كه با آن جمهوري اسلامي قلابي و نو ظهور موافقت دارم ، تا فردا يك چيزي هم به من برسد . نه ، من مرد اين كارها و اين  سود جوئي ها نيستم . من اصل قانون را ميخواستم كه اجرا شود ، كه اگر اجرا ميشد اين مسائل پيش نميآمد .  من چند روز پيش از اينكه جمهوري اسلامي اعلام شود ، جهت خود را روشن كردم و گفتم كه به جمهوري اسلامي راي نخواهم داد . اين جمهوري اسلامي و اين انقلاب اسلامي صادرات غربي بود و من هرگز پذيراي اين تحفه نا مبارك و شوم نشدم .  انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي  يك پرانتز سياه است و اين پرانتز سياه ، بايد از تاريخ ايران محو شود . آيا منظور من اين است كه به رژيم آريا مهري برگرديم ؟ هرگز ، هرگز  عقربه زمان به عقب باز نخواهد گشت . تمام مبارزات من  در طي سالها زندگي سياسي ام ، در جهت مخالف اين امر بوده است . اعتقاد من اين است كه اول بايد يك  دولت موقت تشكيل شود و رئوس برنامه هاي اين دولت را نيز قبلا گفته ام و ضبط كرده ام و در اختيار همگان قرار داده ام . اين امكان را ميدهد كه فرم حكومت آينده خود را انتخاب كنند . با توجه به قانون اساسي  هر چه ميخواهند به آن اضافه كنند و يا از آن كم كنند و يا تغيير دهند . اين ، اساس انديشه من است . و اينكه بحث كنيم كه آيا جمهوري بهتر است يا مشروطه سلطنتي ، به نظر من بحث بيهوده اي است . به نظر شما و همه كساني كه طرفدار آزادي و عدالت هستند ، جمهوري شيلي بهتر است يا پادشاهي سوئد ؟ اصل ، محتوي است نه شكل خارجي آن .

·        آقاي بختيار ، آيا يك نيروي  نظامي و ارتش نيرومند و قوي پشت سر شما ايستاده است و تكيه گاه شما است ؟

اين ارتش پشت سر و هوادار كسي است كه سعادت ايران را ميخواهد . بله ، افسران و سربازان   شريف ايران  از رژيم خميني بستوه آمده اند . همين اواخر ، از اين صد و چهل نفري كه تير باران شدند حدود هشتاد نفر آن نظامي بودند . بله نيروي نظامي ايران پشت سر من و هر ايراني وطن پرست ديگر ايستاده است ، اما چگونه ، اجازه بدهيد جزء اسرار باقي بماند .

·        شما كه در اين دو سال حوادثي را كه اتفاق افتاد به خوبي پيش بيني كرده بوديد آيا ميتوانيد بگوييد كه تا يك هفته ديگر ، يك ماه ديگر ، چه حوادثي اتفاق خواهد افتاد ؟

متاسفانه اين ديگر دست ايران ، بتنهائي نيست ، قضيه مربوط به اوضاع بين المللي ميشود . مسئله نقت مطرح است . مسئله خليج فارس  مطرح است ، مسئله خاور ميانه در ميان است احتياجات شوروي به گاز و خيلي مسائل ديگر . اما آنچه مسلم است اين است كه اقامت ما دور از وطن ، زياد طولاني نخواهد بود . سرنگوني رژيم خميني  بتدريج دارد بصورت  نياز دول غرب در ميآيد زيرا با برقراري او نخواهند توانست در منطقه آرامش ايجاد كنند . ما هم به نام ايران و ايراني بايستي به مصالح كشور خودمان بينديشيم .

·        آيا راه حل بازگشت به ايران و سرنگوني  خميني ، يك راه حل نظامي نميتواند باشد ؟

راه حل نظامي به گونه نشاندن يك حكومت نظامي قزاق ، هرگز .من هرگز با حكومت قلدر و با بگير و ببند موافق نيستم . يك سال و نيم پيش هم اگر مانده بودم ، حكومت نظامي را لغو ميكردم اما اكنون با آشفتگي هاي ايران و نابساماني ها و خرابي ها و هرج و مرجي كه بر كشور حكم فرما است ، ما احتياج به يك حكومت مركزي بسيار نيرومند داريم بي آنكه آن را به حگومت قزاق تعبير كنيم طبعا اكنون نميتوانيم همان آزاديها و امكانات دو سال پيش را به مردم بدهيم ، براي يك مدت بسيار كوتاه ، بايستي قاطع عمل كنيم و در جبران خرابي ها بكوشيم .در اين مدت ، امكانات قوه مجريه در ايران بايستي بسيار باشد تا بتدريح بتواند نظمي به آشفتگي ها بدهد . اين همه بيكاري ، هرج و مرج و پريشاني  ... همه اينها را با تدبير بايستي چاره كرد . من به يك ارتش نيرومند معتقدم . يك ارتش كاملا مجهز ، اما با تفرات كمتر.

·        آقاي بختيار ، آيا راست است كه جمعي از افسران كه از ايران گريخته بودند ، با دعوت خميني ، براي جنگ با عراق به ايران برگشتند ؟ آيا راست است كه خميني به آنان امان داده ؟

آيا باور ميكنيد كه خميني به كسي امان بدهد ؟ آيا فكر ميكنيد كه اين افسران اين همه ساده دل هستند كه وعده هاي دروغين خميني را باور كنند و ندانند كه خميني بمحض آنكه به آنها احتياجي نداشته باشد تير بارانشان خواهد كرد ؟ اين رژيم برايش امت اسلامي مهم است نه ملت ايران ، نه ارتش ايران ، نه سرباز و افسر فداكار ايراني كه اگر ميجنگد براي دفاع وطن ميجنگند . دكترين خميني ، اگر بشود اسمش را دكترين گذاشت ، اسلامي است و حالت ايراني ندارد كه هيچ صد درصد ضد ايراني است . اين مرد ، با فرهنگ ايراني ، با قوميت ايران، با تاريخ ايران و با ملت ايران دشمن است .وقتي كه ايشان پرچم سرنگ ايران كه در دل هر ايراني جا دارد تغيير ميدهد ، وقتي شير و خورشيد را از آن محو ميكند و بجايش كلماتي روي آن مينويسد ، ديگر چه اهميتي به سربازان و افسران ايراني ميدهد؟ او مامور است كه اسم ايران را از صفحه روزگار محو كند .

·        چرا رژيم خميني اينهمه زنان را تحقير ميكند ؟ مگر زن در اسلام مقام شامخي ندارد ؟

دليلش واضح است ، اين آقاي خميني حالا كه كار خود را كرده ، البته كه نيازي به زنان ندارد . او فقط از حق راي زنان سود جست . خميني و آخوندها زن را ضعيفه اي  ميدانند كه جايش در مطبخ است  و فقط در مطبخ . پس چنين زني نميتواند تقشي در جامعه داشته باشد . اما من هميشه  زن ايراني را تحسين كرده ام ، زن ايراني يكي از مهربان ترين و باهوش ترين زنان جهان است و همين زنهاي ايراني بودند كه شجاعانه در برابر خميني قد عام كردند و نترسيدند . اين قد علم كردن و اين مقاومت را آقاي خميني هرگز نميبخشد . او موجود كينه توزيست. يادتان است كه شعارشان چه بود ؟  يا روسري با تو سري . آنان گمان ميكردند هر زني حجاب اسلامي نداشته باشد بي تقواست .خدارا شكر كه زنان ايراني نشان دادند كه از چه هوش فرهنگ و نجابتي برخوردارند .

·        آقاي بختيار ، ناكهان مسئله اي را بياد آوردم و آن حافظ شاعر بزرگ ماست ، گمان ميكنم هيچگاه چون امروز ، حافظ  در زندگي ايران حضور نداشته است . آيا به همين دليل است كه رژيم خميني ، حافظ را تكفير كرده است و اكنون ديگر ديوان او را نيز در كتابفروشي ها نمي فروشند ؟ ظاهرا اين روزها داشتن ديوان حافظ جرم است ؟

در اين رژيم هرچه كه با فكر و انديشه رابطه داشته باشد ، جرم است . آنها از حافظ ميترسند ، از مولوي هم ميترسند .فرهنگ ايراني براي آنها خطرناك است .به نظر آنها ملي گرايي كفر است .مگر نميخواستند كه حتي اسم ايران را تغيير دهند ؟ چرا از حافظ ميترسند ؟  زيرا حافظ شاعريست آزاده و شيفته حقيقت : او كسي است كه ميگويد :

                          گر مسلماني از اين است كه حافظ دارد

                                                          واي اگر از پس امروز بود فردائي

او از جنگ هفتادو دو ملت سخن ميگويد و معتقد است كه شحنه ها در سالوس و ريا را گشودهاند . آنها حافظ را تكفير ميكنند ، زيرا حافظ با جهل و ناداني اين كور دلان مبارزه ها كرده است ، آنان از حافظ ميترسند چون حافظ  در دل هر ايراني پاك نژاد جا دارد . آنها با تشيع خاصي كه اختراع كرده اند سرگرمند . اين تشيع ناشي از بيسوادي و جهل آقاي خميني و خاص خود اوست .ميبيتيد كه تمام دول اسلامي ، بدون استثنا اسلام آقاي خميني را نفي كرده اند تشيع خميني فقط عاملي است براي بجان هم انداختن مسلمانها .

·        يادتان است كه در اواخر حكومتتان هواداران شما فرياد ميكشيدند : بختيار، بختيار سنگر تو نگهدار ، آيا توانسته ايد اين سنگر را نگه داريد ؟

گمان ميكنم ، پرچمي را كه بدستم دادند ، زمين نگذاشته ام و رها نكرده ام ، امروز خيلي ها با آقاي خميني مخالفت ميكنند ، گروه گروه ايران را ترك ميكنند و علم مخالفت با او را بر ميدارند ، چه آنها كه در دستگاه او بودند و چه آنها كه نبودند ، اما به شهادت خودتان ، يكسال و نيم پيش جزمن هيچكس با خميني مخالفت نميكرد ، هيچ كس جز من اعلاميه نميداد و با صداي خودش نوار پر نميكرد ، رسالت من چنين بود .من سنگرم را پيوسته نگاهداشتم ، چه در تهران و چه در اينجا .فكر دائمي من مبارزه با ظلم و با جهل و بازگشت به ايران است ، من هر وقط از مبارزه دست كشيدم و تن پروري كردم ، بگوئيد كه سنگرم را رها مرده ام . كار من كار ساده اي نيست ،  بقول حافظ :

      ................................................................

                                                       عاشقي شيوه رندان بلاكش باشد    

من هر كجاي دنيا باشم ، با تمام وسائلي كه در اختيار دارم به مبارزه ادامه خواهم داد ، و ميدانم كه ملت آگاه ايران پشت سر من است .

·        آقاي بختيار ، چرا يك ارگان رسمي نداريد ؟

سال پيش دوستانم اين پيشنهاد را به من كردند . در طي سي سال فعاليت سياسي ، اگر نفر اول نبودم ، هميشه نفر دوم بودم . افراد نالايقي را در جبهه خودمان ديدم ، افراد سازش كار ، افرادي كه ايران را بر باد دادند ، اما راه من پيوسته معين بود . انضباتي كه داشتنم و خط و مشي من  سبب شد كه به سبك بعضي از رجال سياسي عمل نكنم و پس از اينكه نخست وزير شدم ،حزب ساز و دبيركل ساز و    روزنامه ساز نشوم  . من معتقدم كه اكثريت مردم آگاه ايران طرفدار من هستند . هدف  من اين است كه همه گروهها با تمايلات متفاوت ، ولي نه متناقض دور هم جمع شوند ، يكپارچه شوند . تنها از راه وحدت و يكپارچگي است كه ميتوانم به ايران برگرديم .  اين حزب بازي ها و اين گروه بازي ها حاصلي ندارد . ارگان بختيار يعني چه ؟  حزب بختيار يعني چه ؟  ما يك سازمان نهضت مقاومت ملي داريم . هر كس كه ايران را دوست دارد ، هر كس كه ايران را دوست دارد ، هركس كه وطن پرست است ، بيايد و عضو اين سازمان شود . راهمان در نجات وطن يكي است ولي هر كس استقلال فكري و سياسي خود را حفظ ميكند . همه بايد دست به دست هم بدهيم و هرچه زودتر به ايران برگرديم .

·        شما را متهم ميكنند كه تكروي ميكنيد ؟

من تكروي نميكنم ، اما حرف در اين است كه وقتي مبارزه را شروع كردم ، اپوزيسيون عضو نداشت ، اسم هم نداشت ، حالا مرتبا دسته ها و گروههاي تازه بوجود ميآيند . اگر هدف بازگشت به ايران است ، پس بايد با ايدئولوژي خودشان به نهضت ما بپيوندند . اما من اين پرچم نهضت را كه در دست من است ، بدست كسي نميدهم . اين همان سنگر را رها كردن است . آرزو ميكنم كه همه كساني كه در اينجا و هر كجاي دنيا هستند همه نخالفين رژيم خميني دست اتحاد به من بدهند ، اما البته افرادي كه به علت گذشته خود مورد نفرت ملت ايران نيستند .....

·        نظرتان راجع به رهبران گروههاي مخالف ديگر چيست ؟ مثلا ارتشبت آريانا و يا آقاي اويسي ؟

آريانا سرباز خوشنام و وطن دوستي است ولي احتمال دارد كه ايشان از نظر نظامي امروز نتوانند كاري كنند .من او را ميشناسم .آدم درستي است ، وطن پرست است ونماينده يك سنخ فكر ايراني مبالغه آميز . آقاي اويسي هم يك مرد ايران دوست و با انضباط است ولي همچنان كه خود نيز گفته است بيان كننده فكر سياسي خاص نيست .

·        آيا راست است كه ميخواهيد  بزودي يك دولت موقت تشكيل بدهيد ؟ كجا و چگونه ؟

شايد در  آينده كاري شبيه به اين بكنيم اما كجا ؟ بهتر است در اينباره فعلا حرفي نزنيم .

·        آقاي بختيار ، شما سادات را چگونه مردي ميبينيد ؟

سادات مردي است مصمم ، با سلامت نفس و تا حدودي كه من توانسته ام تشخيص بدهم ، طرفدار  اعراب و برادري آنانها . هيج انديشه دور و دراز و افسانه اي نيز در سر ندارد . موقعيت زمان را تشخيص ميدهد و درست عمل ميكند .من در هر صورت  او را مرد سياسي برجسته اي تشخيص داده ام. بي آنكه مرد متظاهري باشد ، بي آنكه دائم  بخواهد  درباره او بگويند و بنويسند و تبليغ كنند ، بشدت سرگرم خدمت به كشور خويش است .

·        حالا كه نيروي نظامي عراق در خاك ايران است ، گمان ميكنيد آنها تا كجا پيش بروند ؟

 

گمان نميكنم كه عراق از اين جلوتر برود . آقاي خميني عراق را وادار به حمله به ايران كرد ، از وقتي كه وارد ايران شد ، مدام عليه عراق فتنه و آشوب براه انداخت . مزاحم امنيت آنها شد و آنها را عصباني كرد . هدف آقاي خميني اين بود كه رژيم بعثي را در عراق سرنگون كند . رژيم عربستان سعودي را متزلزل كند ، رژيم مصر را سرنگون كند و خود يك خليفه اسلامي و يك سلطان خليفه اي باشد كه همه منطقه را زير نفوذ داشته باشد . و البته با آن افكار قرون وسطائي خويش .  من ميگويم كه هيچ ايراني نميتواند با حمله نظامي عراق به ايران توافق داشته باشد ، اما بنده نگران جنگ ايران و عراق نيستم . نگران كشته ها و خرابي هائي كه به دنبال اين جنگ به وجود آمده و مسئول مستقيم آن خميني است . من تا جائي كه اطلاع دارم  ، اگر يك رژيم قابل قبول غير خميني در ايران روي كار بيايد ، عراق به سرعت خاك ايران را ترك خواهد كرد . اين نظر من در باره عراق است . كشوري چون عراق هرگز نميتواند خيالي چون داشتن ايران را داشته باشد . اما اگر آقاي خميني در ايران بماند ، اين خطر براي عراق هست كه خود سرنگون شود و در نتيجه كشور هاي عربستان ، مصر و ... دچار خطر تزلزل شوند . پس همگي آنها ناچارند علاج واقعه پيش از وقوع بكنند .

·        اگر رژيم خميني روي كار بماند و ماندن هزاران ايراني خارج از وطن بدرازا بكشند براي آنها چه برنامه اي را داريد ؟

اگر خداي نخواسته اين رژيم سياه در ايران باقي بماند بايد فكري براي ايرانيان كرد . ما آنها را تقسيم خواهيم كرد به افرادي كه ميتوانند كار كنند و افرادي كه قادر به كار در خارج نيستند . بدون شك صندوق اعانه اي درست خواهيم كرد . از سرمايه ايرانيان ثروتمند استفاه خواهيم كرد تا كار براي اين گروه فراهم كنيم . از ديگران نيز كمك خواهم گرفت ، اما گمان ميكنم كه اين كار تا پايان امسال فوريت نداشته باشد. بعضي ها مثلا چون من ، سرنوشتشان اين است كه يا بروند و در وطن خود خدمت كنند و يا بروند و كشته شوند هم اكنون هزاران پزشك ، مهندس ،متخصص و متفكر در خارج از ايران بسر ميبرند . بعضي از اينها از نظر مال نيز آسوده بودند وخطري نيز آنها را تهديد نميكرد ، اما در ايران امروز امنيت نيست . شرف ، ناموس و حيثيت مردم در خطر است . اكنون كه همه اينها به خارج از ميهن  پناه آورده اند طبعا بايد به هم كمك كنند و من در صورت لزوم اين كار را سرپرستي خواهم كرد .

·        چه انتظاري از ايرانيان داريد ؟

مبارزه براي پس گرفتن ايران . مبارزه تا پاي جان ، و تكرار هميشگي شعار " استقلال ، آزادي و عدالت اجتماعي " شعار من هميشه اين بود .آزادي و استقلال كه بدست آمد ، همگي دست به دست هم خواهيم داد و خرابي ها را آباد خواهيم كرد . اول به امنيت كشور خواهم پرداخت و دوم به كشاورزي ، شرم آور است كه كشور ما از آمريكا گندم وارد ميكند . اگر فانتم مخريم اهميتي ندارد ، اما برنج و گندم خودمان را خودمان بايد تامين كنيم و ميتوانيم . ما به ارتش توجه بسيار داريم . يك ارتش ايران دوست ،مومن و مجهز ، حكومت بدون ارتش يك خيال خام است . ديديم كه وقتي ارتش ضعيف شد چه بسر ما آمد . البته ما با دولتي سر جنگ نداريم ، اما گاهي ديگران به ما حمله خواهند كرد .

·        نظر شما در باره مردان سياسي امروز ايران چيست ؟ مثلا قطب زاده، بهشتي و ديگران ؟

من جز تا حدي كه بني صدر را ميشناسم ،با ديگران آشنا نيستم . به زندگي خصوصي آنها نيز كاري ندارم . اما  ميدانم كه همگي آنها بنحوي غير قابل انكار به ايران خيانت كرده اند و ميكنند . كار اين جماعت وطن فروشي است . همه اينها بدون استثناء بايستي از صحنه زندگي اجتماعي ايران خارج بشوند . حالا كدامشان جان سالم بدر ببرند و از خشم مردم در امان بمانند ؟ نميدانم . من هميشه گفته ام باز هم تكرار ميكنم كه در كار اداره مملكت بايد از افراد متخصص و كار آمد سود جست و باز تكرار ميكنم آخوند جايش در مسجد است . وقتي خامنه اي ، منتظري و آن خائنين ديگر را ميبينيم كه تفنگ بدست مشتي لاطائل ميگويند ، به خودم ميگويم كه اين خيانت كاران از كجا آمده اند ؟ خداي من ما در ايران هرگز اين همه خائن و وطن فروش نديده بوديم .

·        چرا خميني اين همه با شما دشمن است ؟ چرا يارانش ميخواستند  شما را بكشند ؟

چون ميداند كه من حرف حق ميزنم ، چون ميداند از اول او را خوب شناخته بودم ، به شما قول ميدهم كه آنان فكر كشتن كس ديگري نيستند . مرا ميخواهد بكشند ، چون دست آنها را رو كرده ام . چون شرح خيانت هاي آنها را به همه گفته ام آن وقط كه همه اي امام اي امام ميكردند ، من فرياد زدم ،قرنهاست كه ديگر امامي نيامده است . امام اين ادعا ها را رها كن و بيا برو و بنشين  به كارهاي دينيت بپرداز . به همين سبب آنها از من ميترسند و حق هم دارند.

·        آيا فكر نميكنيد مرگ پيوسته در كمين شماست ؟

مرگ در كمين هر مرد سياسي است . بنظر من ، يك امر طبيعي است . حيات است كه استثنا است . حرارت بدن شما وقتي از 42 درجه بالا رفت ميميريد ، از سي و دو درجه هم پائين آمد ، باز هم ميميريد . پس ميبينيد كه محدوده حيات محدوده بسيار كوچكي است . يك دقيقه كه اكسيژن نرسد ، پس از آن مرگ است . نه ، من مرگ را پذيرفته ام و بخاطر عقيده ام هميشه  ميجنگم و از مرگ نميترسم .

·        بهمين دليل در آخرين روز حكومت آن همه پر دلي نشان داديد ؟

من تا زماني كه آجر ها از بالا نيفتاد و صداي مسلسل را نشنيدم ، از جا برنخواستم . بعد هم خونسردانه رفتم جلوي در نخست وزيري و با همه دست دادم و با افسران خداحافظي كردم و به آنها گفتم كه نميدانم كي باز خواهم گشت ، اما مطمئن هستم كه روزي بر ميگردم . من اهل سروصدا و هياهو نيستم . هر كسي كه سروصداي زيادي كند آدم شجائي نميتواند باشد ، شجاعت حقيقي آرامش و بردباري در برابر حوادث بزرگ اشت .

·        آقاي بختيار ، شما به عنوان يك مرد سياسي ، مردي كه پيوسته جانش در خطر است ، در ميان اين همه نگهبان ، در اين خانه دور افتاده چه ميكنيد ؟آيا خود را بگونه يك زنداني نم يبينيد كه چون مردان ديگر نميتواند از آزادي ها بهره بگيرد  ؟

من شخصا با بودن اينهمه نگهبان در اطراف خود موافق نيستم ، اما ميدانم كه دشمن در كمين است و ميدانم كه وجود من براي نهضت مقدسي كه بپا كرده ايم لازم است . من اين محدوديت ها را ميپذيرم و معتقدم كه زندگي يك مرد سياسي ، خصوصا مردي كه دور از وطن بسر ميبرد و براي نجات ميهن خويش مبارزه ميكند ، تنها متعلق به خود او نيست . زندگي او و جان او به وطنش و مصالح مملكت تعلق دارد .

من در اين خانه زندگي ساده اي دارم ، تنها هستم .نگهبانان را تقريبا نم يبينم . آنها هم مرا نمي بينند. ملاقات فراوان دارم .هر ساعت من تنظيم شده است . فكر بازگشت به وطن لحظه اي آرامم نمي گذارد . فكر من اين است كه چگومه ميتوانم نيروها را جمع كنم ، چگونه ميتوانم از نيرو هاي جوان براي نيرومند ساختن نهضت استفاده كنم ، جوانان در برنامه نهضت مقاومت ملي ما جاي والائي دارند. فرداي ايران را و آينده ايران را جوانا پر شور ما خواهند ساخت . من به آنها به نيروي آنها و به پاكدلي و شور وعشقي كه نسبت به وطن در دلهاي آنهاست ايمان دارم . همه آرزوي من و همه خواسته من برپائي ايران و برقراري پرچم ميهن ماست و تماميت ارضي آن  . من ايمان دارم كه ايران هرگز نخواهد مرد .

·        آقاي بختيار ، ميگويند كه روش شما هميشه  روش برهان خلف بوده است يعني از آنچه رژيك فعلي ايران ، سخن گفته ايد بدون آنكه خودتان بگوييد كه چه ميخواهيد بكنيد ؟

آنها كه اين حرف را ميزنند يا سوء نيت دارند يا اصولي را كه من به عنوان مبناي اداره حكومت موقت در ايران اعلام كرده ام و چاپ و منتشر هم شده است نخوانده اند . من آنچه به آن اعتقاد دارم و در دوران حكومت موقت و بعد از آن انجام خواهم داد در جزوه مباني انديشه هايم به تفصيل مورد بحث قرار داده ام .

*متشكرم آقاي دكتر كه قبول كرديد مصاحبه كنيد *