‍[بازگشت به صفحه اول]

 

 

 






قطعنامه پايانی

نشست شورای عمومی دفتر تحكيم وحدت

* اگر مردم در انتخابات خرداد 76 اصلاح نظام توسط افرادي برآمده از درون چارچوب نظام را مي‌خواستند، در اين انتخابات(نهم اسفند) اعلام نمودند كه نسبت به موفقيت اين تلاش‌ها ترديدي جدي پيدا كرده‌اند
* سخن از ناكارآمدي جبهه دوم خرداد مبتني بر اين واقعيت است كه استراتژي "خود اصلاحي" نظام با بن بست روبرو است و البته اين تنها به ضعف هاي اصلاح طلبان بر نمي گردد بلكه تن ندادن هسته هاي سخت قدرت به روند اصلاحات نيز از عوامل جدي اين بن بست محسوب مي گردد
* خروج از جبهه دوم خرداد نه به معني انصراف از روند تحول طلبي است و نه ناديده گرفتن تلاش‌هاي صادقانه بسياري از اعضاي جبهه دوم خرداد
* كساني كه امروزه با دفاع از تئوري هاي پوسيده سلطنت طلبي سعي مي كنند مجدداً خود را مطرح نمايند آب در هاون مي كوبند نارضايتي مردم از شرايط موجود در جامعه به ناديده گرفتن دوران سياه پهلوي منجر نخواهد شد

 

دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۸۱

متن كامل قطعنامه پاياني نشست شوراي عمومي دفتر تحكيم وحدت (دانشگاه الزهراء – ۸ و ۹ اسفند ماه) به شرح زير مي باشد:
در همان ساعت هايي كه اعضاي انجمن هاي اسلامي دانشجويان دانشگاه هاي سراسر كشور در دانشگاه الزهراء گرد آمده بودند و پيرامون مهم ترين تحولات جامعه دانشگاهي در ماه هاي اخير گفتگو مي كردند و به ارزيابي شرايط سياسي – اجتماعي كشور مشغول بودند و ضرورت و موانع شكل گيري جبهه فراگير دموكراسي خواهي را ارزيابي مي نمودند، مردم كشورمان در انتخابات شوراها با عدم حضور در پاي صندوق هاي راي يكبار ديگر بسياري از معادلات سياسي جامعه را دگرگون كردند. اين اقدام مردم بي شك از اهميت بسياري برخوردار است و جغرافياي سياسي كشور را در آينده نزديك دچار دگرگوني هاي اساسي مي نمايد، همزماني انتخابات شوراها و تصميم اعضاي انجمن هاي اسلامي دانشجويان براي خروج از جبهه دوم خرداد و بستر سازي براي تشكيل جبهه فراگير دموكراسي خواهي سبب شد كه اين طرح با توجه بسيار بيشتري از سوي محافل سياسي مورد بررسي قرار گيرد.
در اين راستا اعضاي شوراي عمومي دفتر تحكيم وحدت مواضع و نظرات خود را در قالب قطعنامه پاياني اين نشست به شرح زير اعلام مي دارد:

انتخابات شوراها
انتخابات شوراها بي شك در تحولات آينده جامعه ايران يك نقطه عطف جدي تلقي مي گردد. تصميم جامعه ايراني براي تمامي جناح هاي سياسي كشور پيامهاي مهمي در برداشت و هر فرد و جرياني كه گوش خود را بر صداي بلند مردم ببندد قطعاً در آينده بيش از اين از تحولات جامعه عقب مي‌ماند و چه بسا به كلي از معادلات حذف گردد.

از نظر ما دو عامل عمده سبب شد كه مردم در انتخابات شوراها مشاركت نكنند.
الف) بي اعتبار بودن راي مردم: ايرانيان در انتخابات متعدد گذشته از دوم خرداد 76 تا انتخابات رياست جمهوري 80 به وضوح خواست خود را براي اصلاح ساختار قدرت از سوي بخش تحول طلب نظام ابراز نمودند و حاضر شدند بسياري از اشكالات و نارسايي هاي جدي موجود در قانون اساسي و قوانين جاري كشور را ناديده بگيرند و عليرغم دو مرحله اي بودن انتخابات و نظارت هاي تنگ نظرانه شوراي نگهبان از ابزار انتخابات به عنوان بيان نظرات خود و راهكاري براي اصلاح ساختار نظام استفاده نمايند. اما اتفافات ساليان اخير بر همگان ثابت نمود كه نهادهاي منبعث از راي مردم جايگاه چندان محكمي در ساختار كنوني قدرت و در نظر رهبري و حاكمان ندارند و هرگاه بخواهند اندكي از حد و مرزهاي تعيين شده توسط نهادهاي انتصابي فراتر روند راه آنها به كلي مسدود خواهد شد.
از سوي ديگر مجموعه نظام به هيچ روي حاضر به پذيرش هيچ نيرويي بيرون از خود، حتي در بخش هاي حاشيه اي قدرت نيز نيست. سخنان رهبري در مخالفت با تائيد صلاحيت اعضاي نهضت آزادي ايران در انتخابات شوراها از سوي نهادي انتخابي مانند مجلس نشان داد كه حتي حزبي مانند نهضت آزادي ايران كه حداكثر تلاش خود را براي پذيرفتني جلوه دادن سياست هايش براي نظام انجام داده است، نمي تواند در مدار تصميم گيري هاي بسيار خرد مانند مديريت ترافيك _ جمع آوري زباله شهري و ... حضور داشته باشد و حتي براي ورود در اين سطح از تصميم گيري هاي نظام حاضر نيست قضاوت و انتخاب را بر عهده خود مردم بگذارد. و حتي اگر مردم نيز برخلاف نظر مسولان طراز اول نظام به فردي راي دهند راي آنان هيچ اعتباري نخواهد داشت، بي شك سخنان رهبري در اين خصوص ضربه اي جدي به جمهوريت نظام و در حكم توهيني به راي و نظر جمهور ملت تلقي خواهد شد و نتيجه آن جز تضعيف دموكراسي و تقويت ديكتاتوري نخواهد بود. طبيعي است زماني كه مردم به وضوح مي بينند حاكميت براي نتيجه راي آنان هيچ اعتباري قائل نيست و تنها علاقه مند به استفاده از رقم بالاي حاضرين در انتخابات براي تزئين وجهه بين‌المللي خود و خرج كردن راي مردم به سر ميز مذاكره با قدرت هاي بيروني است و به هر صورت چه مردم راي دهند و چه رأي ندهند، حاكمان روشها و سياستهاي غلط خود را دنبال مي كند و حضور و عدم حضور ملت براي تصميم گيري در سرنوشت كشور بلاثر است؛ حاضر به شركت در چنين روند عروسك وار نخواهند بود.
ب) عملكرد ضعيف شوراها: شوراهاي اسلامي شهر بويژه در شهرهاي بزرگ كارنامه چندان قابل قبولي در دوره اول فعاليت خود بر جاي نگذاشتند و به هيچ وجه نتوانستند مديريت شهري موفقي ارائه نمايند تا حداقل كاركرد اجتماعي شوراها انگيزه‌اي براي حضور مردم در انتخاب عليرغم بن بست هاي سياسي موجود فراهم آيد و اين ناكامي سبب شد كه كاركرد شوراها به رقابت هاي سياسي و شخصي روزمره محدود گردد و كاركرد اجتماعي شوراها به كلي در سايه قرار گيرد. در حالي كه اگر شوراها مي توانست فراتر از رخدادهاي سياسي روزمره و منافع فردي اعضاي آن با بحران هاي جدي اجتماعي رويارو شود، كاركرد اجتماعي و شهري شوراها انگيزه حداقلي براي بخش از مردم براي حضور در انتخابات فراهم مي كرد.
اما انتخابات شوراها براي تمامي گروه ها و محافل سياسي درون جامعه پيامهاي مهمي به همراه داشت:

الف) مجموعه حاكميت: طبيعي است كه اگر انتخابات در شهرها و روستاهاي كوچك را كه كنش مردم بيشتر بر اساس انگيزه هاي قومي قبيله اي هدايت مي شود را كنار بگذاريم ميزان مشاركت كيفي مردم در انتخابات چيزي كمتر از 20% واجدين شرايط بوده است و اين براي مجموعه حاكميت كه همواره آراء به صندوق ريخته شده را راي به كل نظام تلقي نموده است و در دوم خرداد 76 نيز با همين توجه سعي كرد صداي مردم را ناديده بگيرد يك زنگ خطر جدي است.
عدم مشاركت بيش از %85 مردم در انتخابات هيچ معنايي جز نارضايتي از شرايط موجود ندارد. اگر مردم در انتخابات خرداد 76 اصلاح نظام توسط افرادي برآمده از درون چارچوب نظام را مي‌خواستند، در اين انتخابات اعلام نمودند كه نسبت به موفقيت اين تلاش ها ترديدي جدي پيدا كرده اند و اين ياس مسلماً يك زنگ خطر جدي براي مجموعه نظام تلقي مي گردد.

ب) اقتدارطلبان: پيام جدي ديگر اين انتخابات به اقتدار طلباني كه هيچ زبان ديگري جز زبان زور براي سخن گفتن با مردم نمي شناسند نيز بسيار جدي بود نخست آنكه آنان بايد بدانند كه هيچ مشروعيتي كه در بين مردم ندارند مردم همچنان اين جناح در مقابل خود احساس مي كند و اگر در دوم خرداد 76 باروي آوردن به رقيب آنان "نه بزرگ" خود را به اقتدار گرايان گفتند در اين انتخابات با عدم مشاركت در انتخابات اين "نه" را به همانان فرياد زدند و البته اين "نه" بسيار قاطع تر از گذشته بود هر چند كه اين روزها كيهان نشينان سعي مي كنند آراي درخشان 5/2 درصدي آبادگران را پيروزي اصول گرايان تلقي نمايند اما بعيد است كه حتي خودشان نيز اين تحليل‌هاي مزورانه را باور نماييد آنچه مسلم است مجموعه عملكرد اينان مردم را به كلي از اصلاح ساختار قدرت از درون نظام مايوس نموده است و همين امر زمينه ساز "قهر ملي" 9 اسفند ماه گرديده است بي شك اگر اين روند ادامه پيدا كند و سياست هاي سركوب گرانه اقتدار طلبان نيروهاي داخلي را تضعيف نمايد نگاه و مردم به آن سوي مرزهاي چرخد و معناي اين چرخش را بي شك شما بهتر از ما مي دانيد.

ج) اصلاح‌طلبان: مردم بيش از پنج سال فرصت طلايي در اختيار جريان دوم خرداد براي دستيابي به حداقل از دموكراسي كه وعده كرده بودند قرارداد، اما امروز با كمال تاسف از توانايي اين جريان به شدت مايوس شده است. حال چه اين ناتواني مربوط به ضعف عملكرد و عدم همراهي با خواست ملت با تكرار شعارهاي تاريخ مصرف گذشته باشد و خواه مربوط به قدرت و قوت موانع و سدهاي پيش روي ايشان در هر حال نتيجه نشستن در جايگاه اعتماد و ملت و عدم توانايي در پاسخگويي به خواست و اراده ملت براي اصلاح جدي و اساسي امور بوده است و در صورتي كه در مدت كوتاه باقي مانده بويژه با در نظر گرفتن شرايط حساس كشور و منطقه جريان دوم خرداد با بازنگري جدي در اهداف، برنامه ها، استراتژي ها و تاكتيك هاي خود حضور جدي‌تر در صحنه نداشته باشد افكار عمومي جامعه ايران به كلي از آنان عبور خواهد كرد.

د) نهضت آزادي ايران: اين جريان سياسي نيز با برخورداري از يك سابقه روشن تاريخي سعي كرد در اين انتخابات از تمامي ظرفيت هايش براي تحميل خود به قدرت و حضور در نهاد شورا به عنوان يك مجموعه حاشيه اي قدرت استفاده نمايد اما نتوانست هيچ موفقيتي بدست آورد و به نظر ما انتخابات شوراها دو پيام روشن براي اين جريان به همراه داشت:
1- نهضت آزادي جز طرح چند شعار كليشه اي و بسيار كلي و مبهم مانند: بهبود وضعيت اشتغال، بهبود وضعيت ترافيك و ... هيچ برنامه جدي متمايز از ساير نيروهاي شركت كننده در اين انتخابات ارائه نكرد. اين جريان نتوانست برنامه جدي و دست يافتني در زمينه امور شهري ارائه نمايد و هيچ استراتژي روشن سياسي براي برون رفت از شرايط موجود عرضه ننمود در حقيقت جز يك كارنامه تاريخي روشن هيچ مزيتي نسبت به ساير نيروها از خود بروز نداد و طبيعي است كه تنها اكتفا بر تاريخچه روشن نمي تواند مبناي اعتماد مردم به هيچ جرياني باشد.
2- احترام روشنفكران و دانشجويان نسبت به نهضت آزادي ايران بر اساس قرار گرفتن اين جريان در موقعيت منتقد منطقي و منصف نظام معنا پيدا مي كند. طرح استراتژي وفاق از سوي نهضت آزادي پس از بازگشت دبير كل آن به كشور و اصرار اين جريان براي ورود به معادلات درون قدرت و گفتگو با جريان هاي مختلف درون نظام و نامه نگاري هاي دبير كل اين حزب و دبير كل جمعيت موتلفه همچنان از سوي جامعه دانشگاهي با ابهامات فراواني روبروست و اين جريان تاكنون نتوانسته است توجيه مناسبي براي استراتژي نزديكي به قدرت عليرغم استراتژي سركوب گرانه اقتدار طلبان ارائه نمايند و همين امر سبب خدشه‌دار شدن اعتماد روشنفكران و دانشجويان نهضت آزادي ايران گرديده است. اعضاي نهضت مسلماً نيازمند يك بازنگري جدي سياسي – استراتژيك براي حضور مجدد در عرصه سياست مي باشند و در اين چارچوب مي توانند تضاد ميان پيشينه روشن نهضت آزادي ايران كه مديون تلاش هاي صادقانه رهبران آن مي باشد و وضعيت كنوني نهضت را در افكار عمومي از بين ببرند.
انداختن اشتباه بر گردن مردم مسلماً رويكرد مناسبي بر دليل عدم موفقيت اين جريان نمي‌باشد نهضت آزادي ايران مي توانند با تكيه بر ميراث تاريخي خود در صورت حل نارسايي هاي سياسي – استراتژيك موجود در تحولات آتي ايران ايفاء نقش نمايد اما در غير اينصورت نبايد از دانشجويان و مردم توقع داشت عليرغم احترامي كه نسبت به طالقاني _ سحابي و بازرگان قائلند چشم خود را بر ابهام ها كاستي ها و سياست هاي فعلي شوراي مركزي نهضت آزادي ايران ببندند.

"جبهه فراگير دمكراسي خواهي"
طرح بحث جبهه فراگير دمكراسي خواهي از سوي دفتر تحكيم وحدت در واقع تلاش براي جستجوي راهي براي برون رفت از بن بست موجود در عرصه سياسي كشور مي باشد. هم زمان با پيچيده تر شدن شرايط و فاصله گرفتن از خرداد 76 جبهه دوم خرداد ناكار آمدي خود را بيشتر آشكار نمود. اين جبهه محصول تلاقي سه جريان با سه استراتژي متمايز در نقطه اي به نام سيد محمد خاتمي در هفتمين دوره انتخابات رياست جمهوري بود.
1- استراتژي بازگشت به قدرت: جريان چپ درون نظام كه پس از پايان يافتن جنگ و در گذشت رهبر انقلاب از قدرت كنار گذارده شده بود اينك مي خواست با تكيه بر آنچه كه حقانيت تاريخي خود مي دانست به عرصه قدرت بازگردد.
2- استراتژي حفظ قدرت: جريان مصلحت گرايي كه ديگر اقتدار طلبان تمايلي به حفظ ائتلاف با آن نداشت و تصور مي كرد به تنهايي نيز مي تواند آينده را از آن خود نمايد و نيازي به ادامه ائتلاف با هم پيمانان خود ندارد سرانجام در واپسين روزهاي شروع رقابت هاي انتخاباتي خاتمي را برگزيد.
3- سومين استراتژي: استراتژي روشنفكران و دانشجوياني بود كه خواهان اصلاح وضعيت موجود و دست يابي به حداقلي از دمكراسي بودند.
اگر چه اين استراتژي بعضاً هم پوشاني هايي نيز داشته‌اند و حتي برخي از كنشگران اين سه استراتژي تغيير جايگاه هايي نيز داشته اند اما اختلاف اين سه استراتژي را مي توان در سياست‌ها و تصميم‌گيري‌هاي پس از دوم خرداد به روشني ملاحظه كرد.
اينك به نظر مي رسد همانگونه كه انتخابات شوراها نيز آشكار كرد جبهه دوم خرداد با وضعيت كنوني كارايي چنداني نخواهد داشت ادامه سير تحول طلبي نيازمند بازنگري جدي در ساختار موجود مي باشد، با توجه به اين تحليل دفتر تحكيم وحدت كه از سال گذشته هيچ نماينده اي در جبهه دوم خرداد نداشت تصميم گرفت اين موضع خود را علني كند و رسماً تصميم به خروج از جبهه دوم خرداد گرفت و اكنون تلاش خود را معطوف به بسترسازي براي شكل گيري جبهه فراگير دمكراسي خواهي مي نمايد. در مورد خروج از جبهه دوم خرداد و تشكيل جبهه فراگير دموكراسي خواهي اين نكات قابل تامل است:
1- خروج از جبهه دوم خرداد نه به معني انصراف از روند تحول طلبي است و نه ناديده گرفتن تلاش هاي صادقانه بسياري از اعضاي جبهه دوم خرداد. واقعيت اين است كه اگر از حضور "شيخ قدرتاني" كه با دستيابي به كرسي هاي قدرت "اصلاحات" مورد نظرشان پايان پذيرفته بود بگذريم اين جبهه تلاش خود را مبذول اصلاح وضعيت موجود كرد. سخن از ناكارآمدي جبهه دوم خرداد مبتني بر اين واقعيت است كه استراتژي "خود اصلاحي" نظام با بن بست روبرو است و البته اين تنها به ضعف هاي اصلاح طلبان بر نمي گردد بلكه تن ندادن هسته هاي سخت قدرت به روند اصلاحات نيز از عوامل جدي اين بن بست محسوب مي گردد و طبيعي است كه زماني كه استراتژي محوري روند اصلاحات با چالش روبرو شود تغيير و اصلاح استراتژي خواه ناخواه آرايش جديد از نيور را را نيز با خود، همراه خواهد داشت بي شك بخش از جبهه دوم خرداد كه در ساليان اخير صادقانه براي دستيابي به دمكراسي تلاش نموده است در تحولات آتي كشور نيز نقش غير قابل انكاري خواهد داشت.
2- جريان اصلاح طلبي كه در پنج سال گذشته در كشور جريان داشته است فراز غيرقابل حذفي از مبارزات آزادي خواهانه مردم ايران مي باشد و دستاوردهاي بسيار مهمي براي جامعه ايراني به همراه داشته است. رشد آگاهي هاي مردم شفاف شدن عرصه سياست ايران _ بي اعتبار شدن تئوري هاي خودي و غير خودي و حق ويژه قائل شدن براي روحانيت و ... دستاورهاي غيرقابل چشم پوشي اين روند مي باشد. كساني كه هيچ مشاركتي در اين روند نداشته اند و بلكه از روز اول سعي در نابودي آن داشته اند امروزه با ناديده گرفتن دستاورهاي مهم اين پروسه برضعف ها و ناتواني هاي خود سرپوش مي گذارند و تلاش مي كنند از اين راه خود را اثبات نمايند، كساني كه امروزه با دفاع از تئوري هاي پوسيده سلطنت طلبي سعي مي كنند مجدداً خود را مطرح نمايند آب در هاون مي كوبند مردم ايران به هيچ وجه گذشته سياه اينان و ظلم ها و جنايت هاي آنان نسبت به مبارزان و آزادي در دوران ستم شاهي را فراموش نكرده اند نارضايتي مردم از شرايط موجود در جامعه به ناديده گرفتن دوران سياه پهلوي منجر نخواهد شد.
3- دفتر تحكيم وحدت به هيچ روي خود را متولي و بنيانگذار جبهه فراگير آزادي خواهي نمي‌داند ما حداكثر تلاش خود را مبذول خواهيم نمود كه يك جنبش فكري جديد با محوريت آزادي خواهي و دموكراسي طلبي شكل بگيرد. جريان دانشجويي وظيفه خود را فراهم آوردن بستر لازم براي نزديكي نيروهاي واقعاً وفادار به آزادي - دموكراسي و منافع ملي مي داند و معتقد است كه گرد آمدن نيروهاي وفادار به اين دو اصل امروز يك ضرورت ملي است و در اين راه، برقراري يك گفتمان انتقادي از سوي روشنفكران و جامعه دانشگاهي جهت تحليل گذشته و تدوين استراتژي آينده نقش جدي خواهد داشت.
4- به نظر مي رسد نخستين قدم جهت بسترسازي و تشكيل جبهه فراگير دموكراسي خواهي و جنبش دموكراتيك ملي، طرح سوالات كليدي جهت روشن شدن مواضع و ديدگاههاي افراد حاضر در عرصه سياسي كشور است، سوالاتي نظير:
- روشن شدن تعبير و منظور روشن افراد از مفاهيمي چون دموكراسي
- تصريح مواضع نيروهاي مختلف نسبت به مفاهيمي چون سكولاريسم به خصوص در عرصه مديريت و سياست
- روشن شدن ميزان اعتماد و التزام و پذيرش گروههاي مختلف نسبت به حقوق بشر (و مشخصاً و صراحتاً مواد مندرج در اعلاميه حقوق بشر)
- تبيين نسبت ميان دين و سياست از سوي گروهها و افراد
بي شك تمام كساني كه خواستار حضور در اين جنبش دموكراسي هستند قبل از هر چيز بايد در خصوص مسايل بالا نظر صريح و روشن خود را بيان كنند تا در آينده به دام كلي گويي ها و سوء استفاده هاي مختلف افرادي كه نه ذاتشان و نه سوابقشان و نه تفكرشان با هيچ نوع دموكراسي و مردمسالاري سازگار نيست و تنها جهت رسيدن به قدرت يا توجيه عملكردشان ظالمانه به واژه ها نيز جفا كرده و مزورانه به مصادره به مطلوب انها مي پردازند، نيفتند.
دفتر تحكيم وحدت در آينده نزديك با برگزاري سمينارهاي مختلف و ميزگردها و جلساتي در اين راستا گام برخواهد داشت.





[بازگشت به صفحه اول]