7 اردیبهشت ماه 1388 - 2009 April 26

 

 

 

حزب‌ ايران1332  ـ1320

 

محمد چگینی

 

مقدمه

 

تشكيل گروه‌ و جمعيت‌ سياسي در ايران پیشينهای طولاني دارد، اما تشكيل حزب و تحزب‌گرايي به صد سال گذشته يعني انقلاب مشروطه بازمي‌گردد. احزاب در ايران دوران پر نوساني را پشت‌سر گذاشته‌ و به طور کلی از سه مكتب فكري يعني سوسياليسم، ناسيوناليسم و اسلام تغذيه شده‌اند. دوره اول از مشروطه تا كودتاي 1299 ش را دربرمي‌گيرد و دو حزب اعتداليون و عاميون برجسته‌ترين احزاب آن زمان بودند که با ظهور رضاشاه تقريباً فعاليت آنها متوقف شد. بعد از شهريور 1320 و با سقوط ديكتاتوري رضاشاه بستر و زمينه مناسبي براي دور جدید فعاليت‌هاي حزبي فراهم شد.به گونهای که از سال 1320 تا 1332 با تکثر احزاب و گروه‌هاي سياسي روبرو هستیم. احزاب در این دوره از اندیشه های سوسياليستي و ناسيوناليستي بیشترین تأثير را پذيرفته بودند .

 

حزب ايران ازجمله احزاب ملي‌گرا و سوسياليستي بود كه توسط روشنفكران و قشر تحصيلكرده تأسيس شد. حزب در دوران فعالیتش دوره‌اي پرفراز و نشيب را پشت‌سر گذاشت و در یک مقطع مهم تاریخی منشأ تحولات مهمي شد و سپس منفعل گردید و نتوانست آن‌گونه که باید در حوادث پس از کودتای 28 مرداد تأثیرگذار باشد. اعضاي حزب در دوره زمامداری مصدق به مقام وكالت و وزارت رسيدند و در موضع‌گيري‌هاي سياسي نقش مهمي ايفا كردند و در جناح‌بندي‌ها و آرايش نيروها تأثيرگذار بودند. تلاش براي استيفاي حقوق ملت ايران از نفت، ائتلاف با حزب‌توده و مشاركت در تشكيل جبهه‌ملي از مهمترين اقدامات حزب بودند. تاكنون كتاب و مقاله پژوهشي مستقلي دربارة حزب ايران بويژه دوره مورد بحث ما نگارش نيافته است، از این رو در اين تحقيق سعي شده است به دو پرسش دربارة حزب ايران پاسخ داده شود: 1ـ چرا حزب ايران به وجود آمد و ماهيت آن به چه صورتي بود؟ 2ـ حزب ايران، چه نقشي در وقايع تاريخي ايران در سال‌هاي 1320 تا1332 ايفا كرد؟

 

 

 

تشكيل حزب ايران

 

هسته اوليه «حزب ايران»‌ از «كانون مهندسين» تشكيل شده بود. دربارة تاريخ دقيق تأسيس كانون و شيوه شكل‌گيري و اهداف آن اطلاعات محدودي در دست است. در خاطرات بنیانگذاران هم تنهـا كلياتي در ايـن رابطـه آمده است. ابراهاميان مهرماه 1320 را تاريخ تشكيل آن مي‌داند، اين نظر با آنچه مهندس بازرگان ازمؤسسان مي‌گويد تا حدودی همخوانی دارد. به گفته او« كانون مهندسين در سال 1320 ازسوي رفقاي وزارت پيشه و هنر تأسيس و از ساير مهندسين هم براي عضويت در آن دعوت شد. در سال اول و دوم مهندس غلامعلي فريور به سمت رياست انتخاب شد.» با این اوصاف كانون مهندسین بعد از شهريور 1320 توسط برخی از مدیران و تحصیل کردگان در راستای مقاصد صنفی تشکیل شد. آنان به وضعيت حاكم برجامعه و تنگناهاي اقتصادي و مالي كه قشر تحصيل‌كرده با آن دست به گريبان بودند، اعتراض داشتند.

 

فن‌سالاران ايراني برای شناسایی خود به جامعه و مشخص‌کردن خط سیر و حرکتشان نخستين مرامنامة کانون را در 18 فروردين 1322 (پيش از شروع اعتصاب) تدوين، تصويب و منتشر ساختند . در مادة اول اين مرامنامة نه ماده‌اي هدف از تشكيل كانون الف: هدايت كار طبق اصول فني و علمي، ب: كوشش و فداكاري در بهبود وضع معنوي و مادي صنف مهندسان، كشاورز و كارگر، ج: تأمين وحدت و همكاري بين مهندسان، د: توسعه و تشويق كارهاي فني و علمي مفيد در ايران، اعلام شد. براساس ماده ششم اساسنامه ادارة كانون به يك هيئت مركزي مركب از پانزده نفر از اعضاي رسمي كانون واگذار شد كه براي مدت يك‌سال انتخاب مي‌شدند. (كوهستاني‌نژاد، صص5ـ4) با توجه به ماده دوم آنان تنها به دنبال اهداف صنف خود نبودند، بلکه میخواستند با دفاع از حقوق کشاورز و کارگر پایگاه خود را توسعه دهند.

 

به‌تدریج و با توجه به شرايط حاكم بر كشور، اعضای کانون تازه تاسیس تصميم گرفتند نيازهايي بيش از نياز صنفي مطرح كنند، از اين‌رو سازماندهي بزرگترين اعتصاب مهندسين و طبقة تحصيلكردة ايران در آغاز دهة 1320 را برعهده گرفتند. جريان از این قرار بود که در ارديبهشت 1322 عدهای از مدیران در اعتراض به نحوة استخدام مهندسان و سپردن كار به افراد غیرمتخصص و كارشكني صاحب‌منصبان نسل قديم در دستگاه‌های دولتي اعتصابی بر پا کردند. اين اقدام در آن موقع يعني زمان جنگ جهاني دوم بسيار موردتوجه واقع شد، زیرا مهندسانی كه در خدمت دولت بودند در اعتصاب شركت كردند و درنتيجه اموردولتي مختل گرديد. این اعتراض گسترده موجب تحرک دیگر نهادها نیز شد . وزارت كشاورزي، دانشكده فني دانشگاه تهران، دانشكده حقوق و كارمندان وزارت راه هم در حمايت از كانون، اعتصاب كردند.

 

از آنجایی‌که اعتصاب با استقبال عمومي روشنفكران و قشر تحصيل‌رده روبه‌رو شد، فن‌سالاران جوان از اين فرصت نهايت بهره را بردند تا خواسته‌هایی فراتر از نیاز صنفی را دنبال كنند. انتخابات مجلس چهاردهم بستر مناسبی برای رسیدن به این خواسته فراهم كرد و از این تاریخ به بعد منافع آنها با سیاست پیوند خورد و وارد عرصة سياست شدند. كانون در آستانة انتخابات برنامه خاصی نداشت و در تونل پر پیچ‌وخم سیاست آن روز ایران سر در گم بود و در حالی که از بی‌هدفی رنج میبرد به دو جناح تقسيم شد، جناح تندرو به حزب‌توده پيوست، اما اعضاي ميانه‌رو پس از انتخابات، حزب ايران را تشكيل دادند. (ابراهاميان، ص 232) با شروع انتخابات در خرداد 1322 كانون فهرست نامزدهاي انتخاباتي خود را اعلام كرد. آنها‌ به موفقیتی دور از انتظار دست یافتند و موفق شدند پنج نماينده (دكتر عبدالله معظمي، فريور، رضازاده شفق، دكتر معاون و دكتر عبدالحميد زنگنه) را راهي مجلس كنند. پیروزی در صحنه سیاسی ایران که به سیاست قومی و طایفه‌ای معروف بود برای گروهی که هنوز جایگاه مستحکمی نداشتند کامیابی بزرگی به‌شمار مي‌‌آمد، به همین‌رو اعضاي كانون تصميم گرفتند حزبي تشكيل دهند تا با سازماندهي منسجم‌تر بتوانند نتايج بهتري بگيرند.

 

مهندس بازرگان كه از بنيانگذاران حزب بود، اما هيچ‌گاه عضو حزب نشد، تشكيل حزب را بيش از هر چيز، حاصل ضرورت و نياز فعاليت اجتماعي وسياسي نسل جوان و تحصيلكرده مي‌داند. او هدف از تشكيل حزب ايران را چنين شرح مي‌دهد: «مؤسسين حزب ايران لازم ديده بودند فكر تجددخواهي و اقدامات اصلاحي خود را يك سطح بالاتر از فعاليت‌ها و خدمات اداري و فني يعني در سطوح وكالت و وزارت نيز توسعه دهند. متوجه و معتقد شده بودند تا مقامات سياسي و زمامداري در اختيار طبقات دانا و سالم و افراد خودشان قرار نگيرد، كار مملكت اصلاح پيدا نخواهدكرد

 

در 15 ارديبهشت 1323 حزب ايران رسماً اعلام موجوديت و مرامنامة خود را منتشر كرد. با انتشار اين خبر شخصيت‌هاي ملي وسياسي شاخصي چون اللهيار صالح، سيدباقر كاظمي و ارسلان خلعتبري به حزب پيوستند. معمولاً از صالح به‌عنوان رهبر حزب ياد مي‌كنند، او از سران بزرگ حزب شد و در موضع‌گيري‌هاي حزب در رويدادهاي پیش روی نقش مهمي ايفا كرد .

 

مؤسسان مي‌خواستند حزبي مستقل از سياست‌هاي خارجي تشكيل دهند، زیرا در مقطعي كه عده‌اي به شرق و گروه ديگر به غرب چشم دوخته بودند، خلأ يك گروه سياسي كه به ملت متكي باشد محسوس بود، از اين‌رو روشنفكران و فن‌سالاران درصدد پركردن اين خلأ برآمدند. شعار اين گروه، كار، داد و آزادي بود تا بتوانند با «فكر ايراني، به‌دست ايراني و براي ايراني» زمينه تلاش و فعاليت سياسي و اجتماعي را فراهم آورند. برگزیدن نام ایران نمایانگر این اعتقاد بانیان حزب بود. مكي مي‌گويد در جلسه‌اي كه سران حزب حضور داشتند، پيشنهاد كردم نام «ايران» را بر حزب بگذارند، اما زيرك‌زاده و بياني اشاره‌اي به پيشنهاد مكي نكرده و معتقدند نام حزب بيانگر برنامه و ايدئولوژي آن است و با توجه به ميزان آگاهي مردم، مفاهيمي مانند ليبراليسم، سوسياليسم، دموكراتيك و كلمه‌هايي همپاية اينها براي مردم نامأنوس و بيگانه بود.« بر همين اساس نام شورانگيز و مقدس «ايران» را از آن جهت برگزيديم كه نشان دهيم ما غير از مصالح كشور و ملت مقصود ديگري نداريم. » (حافظ، ص 69؛ زيرك‌زاده، ص80(

 

 

 

ماهيت حزب ايران

 

1ـ پايگاه اجتماعي

 

مؤسسان و رهبران حزب بيشتر تحصيلكردگان خارج از كشور بودند، بنابراين در تکیه گاه اول آن طبقه متوسط جديد بود. برخلاف حزب‌توده كه موفق شد در بين كارگران و كشاورزان طرفداران زيادي پيدا كند، حزب ايران پايگاه اجتماعي وسيعي نداشت. پایگاه حزب بيشتر در ميان دانشگاهيان، مهندسان، پزشكان، حقوق‌دانان و زنان تحصيلكردة جديد توسعه يافت، به‌طوركلي حزب به بورژوازي كوچك و روشنفكراني كه داراي تمايلات ملي و سوسياليستي بودند تعلق داشت و هیچ‌گاه حزب‌توده‌ها نشد. در جوامعي مانند ايران شعارهاي تبليغاتي نقش مهمي در جذب مردم دارد، براي نمونه حزب‌توده با شعارهاي برگرفته از ماركسيسم و مبارزة طبقاتي، توده‌ها را به‌سوي خود كشاند، اما حزب ايران به علت بي‌تجربگي و شايد هم پايگاه اجتماعي سران كه به بورژوازي ملي و به‌طور دقيق‌تر به قشر روشنفكر تعلق داشت در جلب توده‌ها ناتوان بود. آنان بر اين باور بودند كه در ايران طبقه‌اي وجود ندارد كه بين آن مبارزه‌اي باشد. بيشتر مردم ايران وضعيت مشابهي دارند و اقليتي كه در رأس جامعه قرار گرفته‌اند فاقد ويژگي‌هاي يك طبقه هستند. در نظر حزب ایرانی‌ها، جامعه به اقليتي استثمارگر و اكثريتي استثمارشده تقسيم شده بود. (جبهه، 23 فروردين 1325؛ ابراهاميان، ص234) محدودبودن پايگاه حزب بـه قشـري خاص موجب شده تا عده‌اي پژوهشگران آن را «باشگاه سياسي» (كاتوزيان، ص 192) و يا «گروه فشار» (سياوشي، ص 77) بدانند. پايگاه محدود اجتماعي مانع ارتباط حزب با ديگر اقشار جامعه شده بود.

 

در سال 1324 حزب ايران با حزب كوچك و ملي‌گراي ميهن ائتلاف كرد. رهبري اين حزب را دكتر كريم سنجابي برعهده داشت، با پيوستن سنجابي، پايگاه حزب در بين دانشگاهيان و همچنين ايل سنجابي در صفحات غربي كشور توسعه يافت (مهربان،ص 16)، اما در سال 1325 ائتلاف با حزب‌توده (ر.ك. صفحات بعد) به پايگاه اجتماعي حزب ضربه سنگینی وارد آورد، زيرا ايران فاقد تشكيلات كارگري بود كه بتواند پايگاه محدود خود را در بين آنها حفظ كند از این رو با تبليغات توده‌اي‌ها كم‌كم كارگران از حزب ايران جدا شدند.

 

2ـ نشريات و شعبه‌هاي شهرستاني

 

با آنکه حزب ايران تحصيلكردگان زیادی در اختیار داشت، اما در زمينه مطبوعاتي بسیار ضعيف بود و نشريه‌هاي وابسته به آن هرگز نتوانستند مانند روزنامه «باختر امروز» و «شاهد» كه بعدها ارگان جبهه‌ملي شدند در زمينة فكري و سياسي تأثيرگذار باشند. حزب در آغاز نشريه‌اي منتشر نمي‌كرد و در شهرستان‌ها هم شعبه نداشت. در اواخر سال 1323 روزنامه شفق با مديريت شمس‌الدين جزايري ارگان رسمي حزب شد. پس از ائتلاف با حزب ميهن، نشریات «نبرد امروز» و سپس «جبهه» و «جبهه آزادي» ديدگاه حزب را منعكس كردند. هنگام توقيف جبهه، روزنامه «باستان» و «ايران امروز» منتشر مي‌شد. هفته‌نامة سياسي ـ اجتماعي «جوانان ايران» (جوانان سوسياليست) ارگان شاخة جوانان حزب، در سال 1330 منتشر شد و در سال 1331 هفته‌نامة مردم ايران جايگزين آن گردید .

 

به گفتة برخي سران، ایران تا بيش از ائتلاف با حزب ميهن، در شهرستان‌ها شعبه فعال نداشت و تنها شاخة خراسان كه ابوالفضل قاسمي در آن فعاليت مي‌كرد، درخورتوجه بود، اما حزب ميهن در اغلب شهرها از جمله تبريز، اصفهان، شيراز، كرمانشاه، رشت، ملاير و كرج شعبه داشت كه پس از ائتلاف زيرنظر حزب ايران قرار گرفتند (سنجابي، ص 79؛ زيرك‌زاده، ص 104) حزب ايران با توجه به ماهيتش در جايي قابليت رشد و توسعه داشت كه روشنفكران و تحصيلكردگان حضور داشته باشند، گيلان و خراسان مناطقي بودند كه اين دو ويژگي را داشتند، از اين‌رو نسبت به ديگر نقاط فعال‌تر بودند به همين‌علت هفته‌نامة خبري نداي گيلان و نداي قائنات توسط اين دو شعبه منتشر مي‌شد .

 

 

3ـ مرامنامه و اساسنامه

 

حزب ايران بعد از اعلام موجوديت، مرامنامة خود را كه شامل سه بخش مهم بود منتشر كرد؛ اول: حزب از لحاظ سياست خارجي خواهان حسن‌تفاهم و همكاري با ساير دولت‌ها و در سياست داخلي از اصول دموكراسي حمايت مي‌كند، دوم: از جنبه اقتصادي، استقرار عدالت اجتماعي و كوشش در بهبود وضع مادي ملت از راه توسعه كشاورزي و صنعت و بهره‌برداري از جميع منابع ثروت در مملكت، سوم: از لحاظ اجتماعي؛ تهذيب اخلاق و تأمين بهداشت عمومي. (مركز اسناد انقلاب اسلامي، موضوع سند: مرامنامة حزب ايران، كد 10804؛ طيراني، ص 84(

از سال 1323 تا 1327 حزب فاقد يك اساسنامة مشخص بود و تشكيلات سازماني حزب بر مبناي فعاليت هستة تشكيل‌دهنده اداره مي‌شد. پس از وقايع سال 1325 (ائتلاف با حزب‌توده) حزب منفعل شد و درصدد برآمد موقعيت خود را تقويت كند، از اين‌رو اولين كنگرة سراسري را در اوايل سال 1327 برگزار كرد. در اين كنگره اساسنامه حزب تدوين و اعضاي شوراي مركزي انتخاب شدند. اللهيار صالح، علي‌قلي بياني، احمد زيرك‌زاده، كريم سنجابي، كاظم حسيبي، امير پايور و محمد پور سرتيپ اكثريت آرا را به‌دست آوردند. طبق اساسنامه جديد كنگره سالانه در تهران يا يكي از مراكز شهرستاني برگزار مي‌شد. كنگره سي‌نفر عضو داشت و در صورت نياز امكان برگزاري كنگره فوق‌العاده وجود داشت. اصلاح اساسنامه، تعيين خط‌مشي سياسي و انتخاب اعضاي شوراي مركزي و كميته از وظايف اصلي كنگره بود. شوراي مركزي وظيفه بازرسي امور تشكيلات و رسيدگي به شكايت اعضا را برعهده داشت. دبيرخانه براي ارتباط همه سازمان‌هاي حزبي بود. فراكسيون پارلماني، توسط نمايندگان وابسته به حزب در مجلس تشكيل و انعكاس‌دهندة نظريات و ديدگاه حزب بود. در شهرستان‌ها كميته‌هايي تشكيل و اعضا را طبق آيين‌نامه شوراي مركزي انتخاب مي‌كردند. (نبرد امروز، 28 ارديبهشت 1327(

آن‌گونه كه در پيش آمد، مرامنامة حزب بيشتر شعارگونه و بسيار ساده بود. موضوعات را به صورت كلي مطرح كرده و معيار خاصي را در شعارهايشان مدنظر قرار نداده‌ بودند. احتمالاً بي‌تجربگي حزبي مؤسسان و فضاي سياسي حاكم بر كشور در اين امر دخيل بوده است. تناقضی که در حزب وجود داشت اين بود كه آنان در مرامنامة خود هيچ اشاره‌اي به مذهب نكرده‌اند، در صورتي كه از شرايط عضويت در حزب ايرانیت و اعتقاد به دین اسلام بود و اين‌گونه آنان حقوق اقليت زرتشتي و حتي يهوديان و ارامنه را ناديده گرفتند. اين براي يك حزب ملي‌گراي حامي دموكراسي نقطه‌ضعف بزرگي به‌شمار مي‌رفت. هرچند سران حزب سعي كردند در كنگره سال 1327 تا حدي اين نقص را جبران كنند و راه ورود زرتشتيان به حزب باز شد، اما يهوديان و ارامنه همچنان از عضويت در حزب منع شدند .

 

4ـ ايدئولوژي حزب

 

از ويژگي‌هاي حزب آن است كه داراي ايدئولوژي و استراتژي در امور سياسي و اجتماعي باشد. حزبي که داراي ايدئولوژي مشخص و معيني باشد جاذبه بيشتري براي جلب افكار عمومي دارد و بيشتر دوام مییابد و برعكس احزابي كه داراي مرام مشخصي نبوده و به دور اشخاص معدود حلقه زده‌اند و به قول معروف شخص‌ محورند به مجرد از بين‌رفتن فرد محوری از هم پاشيده‌اند و از صحنه خارج میشوند. با اين تفسير حزب ايران از جمله احزابي بود كه ايدئولوژي و برنامه داشت و متكي به فرد خاصي نبود. برخلاف نظر سياوشي و كاتوزيان یک باشگاه سياسي يا گروه فشار نبود، زیرا با توجه به شرایط توسعه سیاسی ایران این حزب از بسیاری احزاب دیگر متشکل‌تر و با برنامه‌تر بود و در نوع خود حزب مدرنی به‌شمار می‌آمد، از این‌رو نظر كاتم دربارة حزب ايران به واقعيت نزديكتر است. او اين حزب را پس از حزب‌توده تنها حزبي میداند كه ويژگي‌هاي يك حزب سياسي را دارا بود. (كاتم، ص 379(

 

ايران يك حزب ملي‌گرا و آزاديخواه با تمايلات سوسياليستي فابيان بود. آرم مخصوص حزب از M و S كه مخفف سوسياليسم مردم ايران است ساخته شده بود (ياري، ش 35) برخلاف حزب‌توده كه شعارهاي انقلابي سرمي‌داد و مبارزة طبقاتي را تبليغ مي‌كرد، حزب ايران اصلاح‌طلب بود وبرقراري دموكراسي و پيشرفت را به انقلاب قهري ترجيح مي‌داد. حزب به حكومت مشروطة سلطنتي اعتقاد داشت و به‌طورکلی شكل حكومت برايش مطرح نبود، بيشتر به محتواي آن نظر داشت و مخالف الغاي سلطنت بود؛ مشروطه سلطنتي به شرط اين‌كه شاه سلطنت كند نه حكومت، مي‌تواند شكل قابل‌قبولي براي «دموكراسي» باشد. در نظر آنان ورود شاه در دسته‌بندي‌هاي سياسي موجب تضعيف دموكراسي و در نهايت ايجاد ديكتاتوري مي‌شد. (جبهه، 4 خرداد 1327(

 

حزب ايران از معدود احزابي بود كه بدون كمك خارجي و در واقع از بطن جامعه ايران برخاست و تنها به ملت ايران تكيه داشت و به پيشينة تاريخي ايران افتخار مي‌كرد. نشريات وابسته به حزب مفاهيمي مانند وطن، ملت، ملي، ميهن‌پرستي و ناسيوناليزم را تبليغ مي‌كردند. در نظر حزب ايراني‌ها « فقط ايرانيان هستند و لاغير كه آرزومنـد بـزرگي و عظمت ايران بوده و از ذكر افتخارات گذشته ايران خوشحال مي‌شوند...» درباره پيوند استقلال و دموكراسي نيز آمده: «هرجا دموكراسي نيست، استقلال دوام نخواهدداشت و آنجا كه استقلال نيست، حكومت دموكراتيك هرگز عملي نخواهدشد و استقلال حكومت‌هاي دموكراتيك پايدار نمي‌باشد. » (ياري ، ص86(

 

از ديدگاه حزب ايران، سوسياليسم عامل سعادت و آزادي بيان و آزادي سياسي بود و رژيم سوسياليستي رژيمي بود كه نخست: توليد و توزيع كالا، همچنين تشكيل و توسعة مؤسسات عام‌المنفعه برحسب نيازمندي‌هاي اجتماع را به ملت واگذار نمايد. دوم: تمام احزاب در همه امور اعم از سياسي و اجتماعي متساوي‌الحقوق بوده و احزابي كه حمايت اكثريت جامعه را كسب كنند، مأمور تشكيل دولت شده به شرط آن‌كه حقوق اقليت را محفوظ نگه‌دارند و مخالفت با دولتي كه از حدود اختيارات قانوني خود تجاوز مي‌كند عملاً امكان‌پذير باشد. برخلاف سیاست کمونیست‌ها، حزب ايران سوسياليسم را براي انسان مي‌خواست نه انسان را براي سوسياليسم، هدف سوسياليسم حزب ايران تلاش در جهت كاهش درد و رنج و تأمين سعادت انسان و از بين‌بردن جنگ طبقاتي و برابري همة افراد جامعه بود. (جبهه آزادي، 6 اسفند 1331(

 

حزب خواهان يك انقلاب اقتصادي و اجتماعي بود و از گسترش و توسعة صنايع سنگين و مكانيزه‌كردن كشاورزي حمايت كرده و در برنامة اقتصادي كه تدوين كرده بودند « عمده فعاليت بايد صرف كارهاي مولد ثروت مي‌شد » (جبهه، 3 فروردين 1325) رژيم خان خاني را از عوامل مفاسد بزرگ اقتصادي و اجتماعي برشمرده و خواهان براندازي نظام سنتي بودند و مالكان را غارتگران دسترنج و افكار و عقايد كشاورزان مي‌دانستند.

 

 

 

حزب و مجلس چهاردهم

 

در پيش اشاره شد كانون مهندسين موفق شد پنج نماينده را راهي مجلس كند. مجلس چهارده به علت ماهيتش يكي از دوره‌هاي جنجالي مجالس به شمار مي‌رود. فراكسيون‌بندي و تشكيل چندين فراكسيون و حضور نمايندگان نسل جديد، يعني حزب‌توده و حزب ايران از ويژگي‌هاي برجسته آن است. ميهن، اتحاد ملي، دموكرات، آزادي، مستقل، توده و منفردين مهمترين فراكسيون‌هاي اين دوره بودند. فراكسيون منفردين ائتلاف سستي بود متشكل از شانزده نماينده، اعضاي حزب ايران در اين فراكسيون بودند. منفردين معمولاً از رهبري مصدق بويژه در مورد مسائل خارجي و موضوعات مربوط به قانون اساسي پيروي مي‌كردند. موضع‌گيري‌هاي فردي مصدق در برابر كابينه‌ها و مسائلي مانند نفت در تصميم‌گيري و نوع حضور در جناح‌بندي‌هاي وكلاي حزب ايران مؤثر بود. با توجه به گرايش ساير فراكسيون‌ها به يك دولت خارجي، منفردين براي حفظ استقلال كشور پيشنهاد سياست «موازنه منفي» را دادند. (ابراهاميان، ص 193؛ ابوترابيان، ص 191(

 

از مسائل مهم موردنظر منفردين حضور مستشاران آمريكايي به رياست آرتور ميلسپو مسئله نفت و واگذاري امتیاز آن به دولت‌هاي خارجي بود، به خاطر آنکه این دو مسئله نزد وطن‌پرستان واقعی با استقلال ایران پیوند خورده بود. پس از آشكارشدن مذاكرات پنهاني محمدساعد ـ نخست‌وزير وقت ـ با شركت‌هاي بزرگ نفتي، فراكسيون منفردين به همراه حزب‌توده ازاقدام دولت به شدت انتقادكردند. پس‌از چندي با ورود سرگي‌كافتارادزه فرستاده استالین به تهران براي گرفتن امتياز نفت شمال، حزب‌توده از مواضع پيشين خود عقب‌نشيني كرد و از درخواست شوروی برای امتیاز نفت حمایت نمود، اما حزب ايران با واگذاری امتیاز مخالف بود و با صدور بيانيه‌اي ديدگاه خود درباره نفت را اين‌گونه بيان كرد: «حزب ايران معتقد است كه در شرايط حاضر هيچ‌گونه امتيازي به دولت‌ يا شركت‌هاي بيگانه در منطقه معيني داده نشود و به‌طوركلي استخراج نفت ايران چه در جنوب و چه در شمال برخلاف ميل و منافع ايران امتياز آن واگذار شده، در اولين فرصت بايستي شركتي تشكيل شود كه لااقل 51 درصد از سهام آن متعلق به ايران و 49 درصد بين دول استخراج‌كنندة نفت و حتي‌الامكان به‌طور متساوي تقسيم گردد.» (اطلاعات، 14 آبان 1323)

 

نمايندگان فراکسیون منفردین از حاميان طرح مصدق براي واگذارنكردن امتيازات بدون اجازه مجلس بودند. طرح شامل سه ماده بود: ماده اول: هيچ نخست‌وزير و افرادي كه معاونت يا كفالت آن مقام را داشتند حق هيچ‌گونه مذاكره رسمي يا غيررسمي با شركت‌ها را نداشت. دوم: نخست‌وزيران و وزرا براي فروش نفت و شيوه‌اي كه دولت ايران، معادن خود را استخراج و اداره مي‌كند مذاكره نموده و مجلس را از جريان آن مستحضر نمايد. ماده سوم : متخلفين از قانون به حبس سه تا هشت ماه و انفصال از خدمات دولتي محكوم مي‌شدند .

 

بركناري ميلسپو از ديگر برنامه‌هاي منفردين بود که مصدق در دولت سهام‌السلطان بيات، موفق شد با حمايت نمايندگان ايران و توده در دهم دي 1323 به تصويب مجلس برساند و بلافاصله دولت هم به خدمت او در ايران پايان داد. بركناري مستشار آمريكايي با استقبال طبقه روشنفكر و مليون همراه بود. يكي ديگر از سياست‌هاي حزب در مجلس آبستراكسيون (از اكثريت انداختن مجلس) بود. حزب ايرانی‌ها به پيروي از سیاست کلی‌اش روش برخي دولت‌ها را مغاير عقايد و روش خود مي‌دانست. آنان با انتصاب محسن صدر به نخست‌وزيري مخالف بودند از اين‌رو فراكسيون منفردين به همراه توده و آزادي از اواخر خرداد 1324 تا شهريور مجلس را تحريم كردند. آنان نگران بودند که مبادا با آمدن او درکشور خفقان ایجاد شود به همين‌جهت با روي‌آوردن به آبستراكسيون مانع رأي اعتمادگرفتن صدر شدند. (ابراهاميان، ص 204؛ كوهستاني‌نژاد، ص46(

با بركناري صدر، حكيمي جانشين او شد. در دوره زمامداري حكيمي، فرقه دموكرات آذربايجان با تصرف شهرهاي اصلي آذربايجان، تشكيل « كنگره ملي » و اعلام تأسيس حكومت خودمختار آذربايجان در آذرماه 1324، قيام مسلحانه خود را پيش‌برد. در كردستان دموكرات‌ها فراتر رفته و تشكيل جمهوري خودمختار را اعلام كردند. این دو فرقه با حمایت شوروی روی کار آمدند و از یک مسئله سیاسی فراتر رفت و به یک بحران بین‌المللی تبديل شد. در همين زمان متفقين به دولت ايران پيشنهاد کردند که یک كميسيون سه‌جانبه ازسوی آمريكا، شوروي و انگلستان تشكيل شود تا به معضلات مربوط به ايران از جمله مسئله آذربايجان رسيدگي نمايد.

 

این پیشنهاد برای بسیاری از ایرانیان قابل قبول نبود و مصدق و منفردين در مجلس با آن مخالفت كردند، زیرا آن را لطمه‌اي جبران‌ناپذير به حيثيت ملي ايران و موجب ريشه‌كن‌ساختن استقلال ايران میدانستند، از اين‌رو مصدق پيشنهاد تازه‌اي در مجلس مطرح كرد كه براساس آن، ايران برای حل بحران مستقيماً با همسايه شمالي (شوروی) یعنی عامل اصلی تنش سیاسی وارد مذاكره شود. از نظر مصدق چاره‌اي نبود، مگر اين‌كه به‌جاي حكيمي كسي به نخست‌وزيري انتخاب مي‌شد كه مسكو از او استقبال مي‌كرد. اين پيشنهاد ازسوي منفردين، توده، آزادي و ميهن مورداستقبال قرارگرفت. پس از رایزنیهای بسیار، احمد قوام به‌عنوان اصلح ترین گزینه نخست وزیری مطرح شد. حزب ایرانی‌ها هم با اکثریت همراه شده و به او رأی اعتماد دادند. (ابراهاميان، ص 274) با روي‌كارآمدن قوام حزب وار مرحله دیگری از زندگی سیاسی خود شد.

 

 

 

ائتلاف با حزب ميهن

 

احزاب پيكار، استقلال و ميهن‌پرستان از جمله احزاب كوچكي بودند كه بعد از شهريور 1320 تشكيل شدند. اين احزاب در 30 خرداد 1323 با هم ائتلاف نموده و حزب ميهن را تشكيل دادند. روزنامة «رستاخيز ميهن» ارگان رسمي حزب بود. به گفته سنجابي هدف از تشكيل حزب ميهن مقابله با احزابي بود كه از سوي دولت‌هاي خارجي حمايت مي‌شدند و تفاوتي نداشت که حزب دست‌نشانده دست چپي يا محافظه‌کار راستي باشد. (سنجابي، ص 69) این حزب کوچک چندان دوام نیاورد و پس از يك سال دچار بحران تشكيلاتي شد، خسرو اقبال و جهانگير تفضلي بيش از يك سال در حزب نماندند و در اواسط سال 1324 از ائتلاف جدا شدند. مشكلات مالي هم حزب را در وضعيت ناگوارتری قرار داده بود، از این‌رو رهبران حزب درصدد برآمدند مانع فروپاشي و اضمحلال حزب شوند. تنها راه‌حل، پیوستن به گروهی بود که با روش و مرام میهن تشابه داشته باشند و به نظر میرسد در آن زمان حزب ايران تنها گروه سياسي بود كه با ميهن وجه اشتراک داشت .

 

دكتر سنجابي بدون اشاره به علل فروپاشي ميهن علل پيوستن به حزب ايران را چنين مي‌نويسد: «در عمل ما مي‌ديديم كه مرام و روش مبارزة ما با حزب ايران يكي است، يعني آن‌ها هم عين همان موضع‌گيري‌هاي ما و همان ايدئال‌هاي ما را دارند. با مذاكراتي كه با حزب ايران داشتيم حزب ميهن و ايران باهم ائتلاف كردند و ما دستورداديم كه شعب ما در شهرستان‌هابه حزب ايران بپيوندد.» (همان، ص 72) در فروردين ماه 1325 دو حزب با انتشار بيانية مشتركي ائتلاف خود را اعلام كردند که در آن دو هدف، یعنی حفظ استقلال ايران و اصلاحات اساسي برای آزادي افراد مورد تأكيد قرار گرفت. با توجه به شواهد، دو حزب به هم نيازمند بودند يكي براي ماندن در عرصه سياسي و ديگري براي توسعه نفوذ و پايگاهش .

 

 

 

ائتلاف با حزب توده و نتايج آن

 

حزب ايران چندي پس از ائتلاف با حزب ميهن با سه تحول عمده روبه‌رو شد؛ ابتدا تشكيل جبهة مؤتلف احزاب آزاديخواه به همراه حزب‌توده، فرقه دموكرات آذربايجان و كردستان. دوم انشعاب در حزب و سوم شركت در كابينه ائتلافي قوام. در پيش اشاره شد فرقه دموكرات آذربايجان در آذر 1324 خودمختاري خود را به رهبري پيشه‌وري اعلام كرد و جمهوري كردستان هم چندي پس از آن به سركردگي قاضي محمد اعلام وجود نمود. حزب در آغاز از موضع مخالفت با فرقه‌های جدایی‌طلب وارد شد و حوادث شمال غرب ايران را از جهتی براي آزاديخواهان ضربه مهلكي دانست: يكي اين‌كه، در ايامي كه مواضع سياسي احزاب مشخص شده بود، ظهور فرقة دموكرات چيزي جز تشتت و ايجاد شبهه همراه نداشت. دوم: ظهور فرقه با وصف دموكرات نام آزادي‌خواهان ايران را ننگين ساخته بود. سران حزب میگفتند اگر دموكرات به معناي جدايي و تجزيه ايران باشد هيچ وطن‌پرستي حاضر نيست خود را دموكرات بداند و در نظر آنها تنها راه علاج هرج‌ومرج و پراكندگي تقويت جبهه ميهن‌پرستان آزادي‌خواه بود و خائنيني كه به دولت بيگانه متکی و اوضاع سياسي را مختل واستقلال کشور را پايمال کرده بودند بايد از محيط سياسي محو و نابود میشدند. (كوهستاني‌نژاد، ص 48) در نظر حزب ايران تشكيل دولت خودمختار و مستقل به تجزيه و اضمحلال ايران منجر مي‌‌انجاميد و چنانچه دولت مركزي در برابر فرقه دموكرات شدت عمل به خرج نمي‌داد دير يا زود در ساير نواحي مرزي كه اقليت‌ها ساكن بودند امكان تشكيل دولت خودمختار وجود داشت .

 

رفتار خصمانه حزب ايران دربارة‌ فرقة دموكرات چندان تداوم نيافت. با نزديك‌شدن حزب ايران و توده به همديگر زمينه ائتلاف با جدایی‌طلبان هم فراهم شد. به اعتقاد برخی از سران حزب ديدگاه جناح چپ مهندسين ايران كه فريور در رأس آن قرار داشت در فراهم‌كردن زمينة ائتلاف بسيارمؤثر بود. در ارديبهشت و خرداد 1325 فريور مذاكرات گسترده‌اي با مهندسان حزب‌توده به‌منظور تهية نقشه‌اي براي حمايت از صنايع داخلي انجام داد. درنهايت كانون مهندسين و سنديكاي مهندسين با حمايت حزب‌توده و حزب ايران «جبهه حمايت از صنايع داخلي» را تشكيل دادند. (جبهه،17 خرداد 1325) كم‌كم اين ائتلاف شكل گسترده‌تري به خود گرفت و به عرصه سياست كشانده شد. مدت زمان کمی پس از این، یعنی در تيرماه 1325 حزب‌توده با حزب ايران ائتلاف كرد، پيشنهاد ائتلاف به‌وسيلة فريور به كميته مركزي حزب برده شد و سنجابي و صالح از ائتلاف حمايت كردند. زيرك‌زاده، دبيركل حزب با اين ائتلاف مخالف بود، اما درنهايت با اين امر موافقت كرد. او دو دليل براي اين اقدام خود ذكر مي‌كند كه از يك‌سو مصالح حزب را در نظر دارد «به اين جهت از ائتلاف حمايت كرد كه مي‌خواست مانع انحلال حزب شود» که اين دليل قانع‌كننده‌اي به نظر نمي‌رسد، زيرا بلافاصله بعد از ائتلاف چند تن از افراد سرشناس از حزب كناره‌گيري كردند. علت ديگر ائتلاف از نظر زيرك‌زاده، اشغال ايران به دست بيگانگان و گرايش بیشتر سیاستمداران کهنه‌کار ایران به انگلستان بود. از نظر او توجه بيش از حد به سياست انگلستان مي‌توانست پيامدهاي زيانباري براي ايران همراه داشته باشد، زيرا بهانه مناسبي در اختيار شوروي قرار مي‌داد تا در امور ايران دخالت نمايد. در چنين موقعي حزب ايران با نزديكي و ائتلاف با حزب‌توده كه رابطه خوبي با شوروي داشت سعي در كاهش تبعات اين سياست داشت. (زيرك‌زاده، 488) این اظهارنظر هم با آنچه در مرامنامه حزب آمده، يعني عدم‌وابستگي به قدرت‌هاي خارجي در تضاد است، این به معنای همسویی با سیاست شوروی و درنتیجه نادیده‌گرفتن اصل استقلال است که در مرامنامه بر آن تأكيد شده بود. علت‌ اصلي ‌ائتلاف را بايد در همگرايي برخي مهندسين حزب ايران با حزب‌توده جست‌وجو كرد نه در حل و فصل مسئله آذربايجان، به همين علت عده‌اي از مخالفان ائتلاف از حزب اخراج شدند. (جبهه، 23خرداد1325؛ كوهستاني‌نژاد، ص1(

 

با پيوستن فرقه دموكرات و حزب دموكرات كردستان به ائتلاف، «جبهه مؤتلف احزاب آزاديخواه» اعلام موجوديت كرد و بيانية مشتركي منتشر كردند: 1ـ جبهه مؤتلف احزاب آزاديخواه در سياست داخلي روش مشتركی بر پاية شكست كامل عناصر ارتجاعي، يعني مزدوران استعمار و مخالفين اصلاح و آزادي و ترقي ملت ايران را در پيش مي‌گيرد. 2ـ جبهه مؤتلف آزاديخواه در سياست خارجي خط‌مشي مشترك براساس استقلال سياسي و اقتصادي، قطع وابستگي و تقويت روابط حسنه دولت ايران با همه دولت‌هايي كه موافق با هدف‌هاي مترقي و آزاديخواهانة ملت ايران هستند، اتخاذ مي‌نمايد. 3ـ جبهه مؤتلف احزاب آزاديخواه براي اتخاذ تاكتيكي مشترك در همه وقايع مهم سياسي، جلساتي تشكيل و كليه مسائل را بين خود حل كرده و روش هماهنگي در پيش گيرند. (جبهه، 9 تير 1325؛ مهربان، ص 31) پس از اين تحولات ديدگاه حزب ايران در مورد فرقة آذربايجان تغيير اساسي كرد. پيشتر به مخالفت‌های حزب با ظهور فرقه اشاره شد، اما حال از نظر حزب ايران «نهضت آذربايجان اسلحة بزرگ آزادي‌خواهان » ناميده شد كه هدفي جز تقسيم املاك و حذف عوارض و برقراري دموكراسي نداشت. ( جبهه،5 شهريور 1325 ) رهبران حزب در ميهماني كه به مناسبت ورود نمايندگان فرقه به تهران برپا شد شركت كرده و صالح به نمايندگي ازسوي دوستان خود سخنراني كرد. او از سابقة مبارزات سياسي پيشه‌وري، پادگان و جاويد به نيكي ياد كرد و از اقدامات آنان در تأسيس دانشگاه و مبارزه با فساد قدرداني نمود. (همان، 7 شهريور 1325)

 

در پي اعتراض بسياري از اعضاي حزب به اين اقدام، موافقان درصدد توجيه كار خود برآمدند، زیرا ائتلاف را به نفع ملت ايران میدانستند که هدفي جز حفظ استقلال ايران و سعادت ملت نداشت و منفعت ديگر آن بود كه ضربه سنگيني بر جبهه درهم‌شكسته و پوسيدة ارتجاع وارد آورند. در نظر آنان جنجال‌هاي پيش‌آمده ناشی از ائتلاف هدفي جز تضعيف احزاب وطن‌پرست نداشت. ( همان، 12 تير 1325) حزب در تيرماه 1325 به همراه حزب‌توده در كابينة ائتلافي قوام شركت كرد. قوام سه وزارت را به توده‌اي‌ها (‌كشاورز وزير پست، دكتر يزدي وزير بهداري، ايرج اسكندري وزير فرهنگ) و يك وزارت به حزب ايران (اللهيار صالح، وزير دادگستري) واگذار كرد. به نظر مي‌رسد رهبران حزب از اين‌كه يك وزارت به آنان واگذار شده بود و در واقع در قدرت سهمی داشتند شادمان بودند، اما شادي آنان چندان نپایید. سران حزب ایران با تحلیل اشتباه و اعتماد به قوام از این اصل غفلت کردند که نخست‌وزیر می‌خواهد از آنان برای تحکیم موقعیت خودش بهره ببرد، زيرا قوام تنها به دنبال اهداف خود را بود و میخواست با استفاده از حزب‌توده و ايران از يك‌سو كارگران و روشنفكران را با خود همراه سازد و ازسوي ديگر نظر مساعد سياستمداران شوروي را به خود جلب كند تا زمينه را براي پايان‌دادن به غائله آذربايجان فراهم كند. بديهي است شركت در كابينه‌اي كه بيشتر اعضا و حاميان آن از زمين‌داران بزرگ بود با شعار انقلابی حزب‌توده و ايران در زمينه اصلاحات تناقض داشت و آنان تنها برای یک کرسي وزارت، خواه‌ناخواه بايد شعار خود را فراموش مي‌كردند يا اين‌كه از ائتلاف خارج شوند. شاید حزب ايران هم از اين ائتلاف اهدافي را دنبال مي‌كرد كه احتمالاً مهمترين آن انتخابات مجلس پانزدهم بود تا شاید این بار از طریق زدوبندهای سياسی نمایندگان بیشتری روانه مجلس نماید، امری که تا مجلس شانزدهم محقق نشد.

 

در پي نفوذ و سيطرة بيش از حد حزب دموكرات (حامي قوام) بر امور، وزراي ائتلافي از اين اقدام ابراز نارضايتي كردند. با توجه به سخنراني قوام براي اعزام نيرو به آذربايجان و كردستان جهت ايجاد نظم و برگزاري انتخابات سالم، هم‌نين خودداري ارتش از سركوب شورش عشاير جنوب معروف به «نهضت ملي فارس»، وزرای دو حزب به اين نكته پي‌بردند كه موضوع ائتلاف و تقسيم كرسي‌هاي مجلس پانزده يك صحبت مشغول‌كننده بيشتر نبوده و در اعتراض به اين اقدام، روز 24 مهر 1325 از حضور در جلسه كابينه خودداري كردند.

 

با خروج از كابينه، ائتلاف با قوام و دیگر احزاب کمونیستی هم فروپاشيد. نتايج اين زدوبندها براي حزب ايران زيانبار بود. هرچند برخی توده‌ای‌ها و چپگرایان حزب بر اين باور بودند كه اين اقدام به نفع حزب ايران تمام شد و موجب گسترش پايگاه و نفوذش گردید، اما در عمل چنین نشد، حزب‌توده از فرصت پیش آمده نهایت بهره را برد و در شهرستان‌ها تابلوهاي حزب ايران را برداشت و تابلوي حزب‌توده را جايگزين آن كرد. حزب ايران شوراي متحده كارگران منتسب به حزب‌توده را به‌رسميت شناخت و اين‌گونه حزب‌توده تنها نماينده و متشكل‌كنندة كارگران شناخته مي‌شد و به اين ترتيب حزب ايران حق داشتن تشكيلات كارگري را از دست داد و حزب‌توده به‌راحتي بسياري از كارگران وابسته به ايران را به‌سوي خود كشاند. ازسوي دیگر پايگاه حزب در ميان روشنفكران و سياستمداران و به‌طوركلي اذهان عمومي جامعه لطمه جدي خورد. رهبران حزب تلاش زيادي كردند تا تبعات این زیان را كاهش دهند. زيرك‌زاده مي‌گويد ائتلاف نزد بسياري از ايرانيان شكستن عهد تلقي شد، زيرا يكي از پايه‌هاي اصلي حزب ايران دوري از سياست‌هاي شوروي و انگليس بود. اين سوءتفاهم بسياري از قواي حزب را تحليل برد و عاقبت هم برطرف نگرديد. (زيرك‌زاده، ص 104) بروز اختلاف در بين سران و اعضاي حزب از ديگر نتايج آن بود، با بالاگرفتن شكاف، جزايري، مصور رحماني، خلعتبري، پيراسته و حسن نزيه از حزب خارج شده و حزب جديدي به‌نام «وحدت ايران» تشكيل دادند. صالح از مدافعان ائتلاف پس از فروپاشي جبهه احزاب آزاديخواه به اشتباه خود اقراركرد و اثرات مخرب آن را در داخل حزب شكننده و يأس‌آور دانست. (صالح، ص 148) بختيار هم كه در 1328 به حزب ايران آمد از ائتلاف به‌عنوان جرياني غم‌انگيز ياد مي‌كند كه به تحريك فريور، سنجابي و صالح صورت گرفت. (بختيار، ص 27) كميته مركزی حزب ايران پس از اين وقايع در 11 دي 1325 ائتلاف يادشده را ملغي و روش مستقل خود را در تعقيب هدف‌هاي اجتماعي و سياسي‌اش از سر گرفت .

 

 

 

حزب ايران و صنعت نفت

 

دورة‌ يك‌سالة بعد از فروپاشي ائتلاف را بايد دورة‌ انزواي سياسي حزب تلقي كرد. شكست در ائتلاف و خروج بسياري از اعضا ضربة سنگيني بر حزب وارد كرد. مهم‌ترين چالش حزب در آن زمان انتخابات مجلس پانزدهم بود که عملاً از راه یافتن به آن باز ماند، زیرا حزب دموكرات قوام تقريباً انحصار انتخابات را در اختيار گرفت. حزب ايران با انتشار بيانيه‌اي اعلام كرد در انتخابات شركت خواهد نمود، اما به نبودن آزادي و نحوة برگزاري انتخابات اعتراض داشت. هنگامی که برخي از سياستمداران برجسته از جمله دكتر مصدق، متين‌دفتري و محمدصادق طباطبايي از نحوة برگزاري و برنامه دولت در انتخابات ابراز نارضايتي كرده و به نشانه اعتراض به اقدام دولت در 10 دي در دربار تحصن كردند حزب ايران از تحصن آنان حمايت كرد، هر چند متحصنین نتيجه‌اي از كارخود نگرفتند .

 

پس از شکست ائتلاف و ناکامی در انتخابات، حزب میخواست خود را از این وضعیت رها کند از این رو به جنب‌و‌جوش خود افزود. از گزارش‌هاي سازمان‌هاي مختلف از جمله شهرباني در سال 1326 چنين برمي‌آيد كه شاخه‌هاي حزب ايران در شهرستان‌ها فعاليت بيشتري از خود نشان داده‌اند و اقدامات و تحريكات آنان باعث ايجاد مشكلات و دردسرهايي براي اركان حكومتي گرديده است، به طوري كه در بعضي از شهرستان‌ها بويژه مشهد سران حزب ايران دستگير و زنداني نيز شده‌اند. گزارش‌هاي ارسالي به دفتر نخست‌وزيري از گيلان، دره گز و ديگر نواحي حاكي از تلاش و تكاپوي اعضاي حزب ايران براي افزايش نفوذ خود و آگاهي‌بخشيدن به مردم به خصوص كارمندان به منظور احقاق حقوق خود مي‌باشد. ( ياري، 117(

 

در دوره انفعال رهبران حزب به اين امر واقف بودند كه مسائل مربوط به نفت مي‌توانست شوكي به حزب وارد كرده تا بار ديگر بتواند به عرصه سياست بازگردد. آنان مي‌دانستند كه نفت و بويژه موافقتنامه قوام ـ سادچيكف بر مجلس پانزدهم و سياست ايران سايه افكنده بود. به همین جهت از فرصت بهره برده و در شهريور 1326 با انتشار بيانيه‌اي ديدگاه خود را نسبت به نفت اعلام كردند. حزب در اين مورد سه مسئله را مورد توجه قرار داد : 1ـ دول ذي‌علاقه به نفت و امور ايران، یعنی دولت شوروي، آمريكا و انگليس اصلا به فکر پیشرفت ایران نبوده بلکه هركدام به دنبال منافع خود در امور ايران هستند. 2ـ هيئت حاكمه، طبقه‌اي كه به ناحق بر ايران حكومت مي‌كند از پشتيباني مردم محروم و يگانه تكيه‌گاهش كمك دولت‌هاي خارجي است از این رو نفت که ثروت ملی است ابزار مناسبی برای تقویت جایگاهش به شمار میرود . 3ـ ملت ايران، ملتي كه در فقر و بدبختي به سر مي‌برد با آن‌كه روي گنج سياه راه مي‌روند اما از داشتن يك زندگي مرفه محروم هستند. راه ‌حل حزب ايران براي پايان همه مشكلات اقتصادي و سياسي اصلاحات، روي‌كارآمدن دولتي مردمي به جاي طبقه حاكم نالايق و فاسد بود . (طيراني، صص 197-189(

 

در دوراني‌كه قرارداد گس‌گلشائيان در اواخر تير 1228 به مجلس فرستاده شد، ازسوي حزب ايران مهندس كاظم حسيبي ( كارشناس معدن ) مأمور گردآوري اطلاعات درباره نفت ايران، ميزان درآمد شركت دولت انگليس و دولت ايران شد تا زيان‌هاي قراردادنفت بر همگان آشكارشود .حسيبي اطلاعات خود را در اختيار حسين مكي قرار داد تا او از طريق آن خطابه‌هاي خود را در مجلس تنظيم نموده و مانع تصويب قرارداد الحاقي گردد. اين اقدام حزب باعث تحسين منتقدان از جمله رسول مهربان هم شده است. ( مهربان، ص40(

 

در مرداد 1328 حزب ايران بيانيه‌اي منتشر كرد و از نمايندگان درخواست كرد براي بررسي قرارداد الحاقي كه در سرنوشت ايران تأثير مستقيمي داشت سه نكته را مورد توجه قرار دهند: 1ـ كوتاه بودن مدت زمان رسيدگي به قرارداد ، انگليسي‌ها در مدت‌زمان طولاني كار كارشناسي خود را انجام داده‌اند در صورتي‌كه از ايران درخواست كرده‌اند قرارداد در كوتاه‌ترين زمان تصويب شود. 2ـ قرارداد سابق به قدري غيرمنصفانه و يك طرفه بود كه هر مرجع حقوقي مستقل آن را يك امر تحميلي میدانست. تعجيل در تصويب قرارداد الحاقي هرگونه اقدام مؤثر براي استيفاي حقوق ملت را در آينده دشوار میکرد. 3- در قرارداد اصلي مواد مبهم متعددي وجودداشت كه ضرر ابقاي آن به مراتب از نفعي كه بنابر مواد الحاقيه عايد دولت ايران مي‌گردید زيادتر بود. (مكي، صص 408-406(

 

سرانجام با اقدامات حزب ايران و مخالفت اقليت، قرارداد به علت پايان‌يافتن دوره پانزدهم به تصويب نرسيد. به این ترتیب مهندسان حزب ايران همصدا با ملت ایران در ملی‌کردن نفت سهیم شدند . حزب كم‌كم مبارزات خود را افزايش داد و شركت را متهم كرد كه در امور سياسي، اجتماعي و اقتصادي ايران دخالت نموده و با حضور خود در جنوب، استقلال ايران را نقض كرده است. حزب در نهايت به اين نتيجه رسيد كه رد قرارداد الحاقي كافي نيست بلكه مردم ايران تنها به ملي‌شدن صنعت نفت راضي مي‌شوند. حزب ايران با توجه به متخصصاني كه در زمينه اقتصاد، معدن و حقوق در اختيار داشت، نقش مهمي در مذاكرات و اجراي برنامه‌هاي مربوط به نفت بویژه در دورة‌ دكتر مصدق ايفا كرد، به‌گونه‌اي كه مذاكره با هيئت‌هاي انگليسي وآمريكايي وبانك بين‌المللي به سران حزب ايران واگذار شده بود. « كار تدوين برنامه و بررسي ملي‌‌كردن صنعت نفت و پاسخگويي به مسائل فني و حقوقي و سياسي آن تقريباً به عهده حزب ايران بود.» ( مهربان، ص 49(

 

 

 

حزب ايران و جبهه ملي ( دوره اول(

 

جبهه ملي در سال 1328 در اعتراض به نحوة برگزاري انتخابات مجلس شانزدهم تشكيل شد. شخصيت‌ها، احزاب و گروه‌هاي سياسي در آن زمان تصميم گرفتند مبارزات سياسي خود را در قالب جبهه ملي كه رهبري آن را دكتر مصدق برعهده داشت، ادامه دهند. روز 23 شهريور 1328 عده‌اي از روزنامه‌نگاران و مديران جرايد به همراه حسين مكي در خانه دكتر مصدق گردهم آمدند و به اقدام دولت و نحوة برگزاري آن اعتراض نمودند.» (زيرك‌زاده، فاطمي، ملكي، جلالي، عميدي نوري و عباس خليلي مديران جرايد بودند) گروه 7نفره به اين نتيجه رسيدند براي واداركردن دولت در اجراي انتخابات سالم در دربار تحصن كنند، به همين جهت با انتشار بيانيه‌اي از آزادي‌خواهان، علما، جوانان و همه ايران‌دوستان خواستند، روز 23 مهر در جلوي سردر سنگي كاخ سلطنتي تحصن نمايند. در پاسخ به اين درخواست، عده زيادي در جلوي كاخ جمع شدند. پس از نامه‌نگاري‌هاي بسيار متحصنين به اين نتيجه رسيدند كه عده‌اي به نمايندگي از طرف سايرين براي چند روز تا زمان دستيابي به هدف در كاخ تحصن نمايند. بيست نفر به نمايندگي ازسوي مردم در كاخ تحصن كردند، زيرك‌زاده و سنجابي، رهبران حزب ايران در بين آنان بودند. اين گروه بدون دستيابي به نتيجه‌اي در 26 مهر با صدور اعلاميه‌اي به تحصن خود پايان داد.

 

گروه متحصن در دربار در روز اول آبان بار ديگر در خانه مصدق گردهم آمده و تشكيل جلسه دادند. در اين جلسه دكتر فاطمي از آنان خواست تحت ديسيپلين و نظم خاصي مبارزه خود را ادامه دهند و پيشنهاد داد نام «جبهه ملي‌» را براي خود برگزينند. رهبران جبهه ملي ابتدا كميسيوني مركب از يوسف مشار، سنجابي، شايگان و امير علايي را مأمور تهيه مرامنامه و اساسنامه جبهه ملي كردند و كميسيوني مركب از مديران جرايد تشكيل شد تا براي تبليغات و جلب مردم به جنبش فعاليت كنند . بعد از اعلام موجوديت جبهه ملي احزاب و سازمان‌هاي سياسي طرفدار آزادي و دموكراسي به اين تشكل پيوستند.گروه‌هـاي جبهـه ملـي عبارتند بودند از: حزب زحمتكشان ملت ايران با ایدئولوژی سوسیالیستی، مجمع مسلمانان مجاهد با مرامي مذهبي، حزب «مردم ايران» گروه انشعابي حزب ايران به سركردگي محمد نخشب که مرامي سوسياليستي با گرايش مذهبي (سوسياليست خداپرست) و تمايلات شديد ناسيوناليستي داشت. حزب ملت ايران به رهبرب داريوش فروهر كه گروهي كوچك با مرامنامه‌اي ناسيوناليستي بود. حزب ايران و زحمتکشان سازمان‌يافته‌ترين گروه موجود در جبهه ملي بود. اعضاي حزب در ادارات دولتي از قدرت زيادي برخوردار بودند و ادارات دولتي را در كنترل خود داشتند.

 

نفوذ سران حزب ايران در دستگاه‌هاي دولتي، جبهه ملي و كابينه مصدق موجب اعتراض سران احزاب ديگر شد. حائري‌زاده، بقايي و مكي که بعدها در صف مخالفان مصدق قرار گرفتند به خاطر رابطه نزدیک سران حزب با رهبر جبهه به مبارزه پنهان وآشکار با ایرانی‌ها برخاستند. آنان بر این عقیده بودند که زحمات آنان در مبارزات ملي چندان نمودي پيدا نكرده در عوض همة پاداش‌ها نصيب تازه از راه ‌رسيدگان حزب ايران شده بود. بقايي خواهان آن بود كه حزب و گروه او هم مانند حزب ايران از نقش مفيدتری در جبهه ملي برخوردار شود.

 

حزب ايران از حاميان سرسخت مصدق بود و در طول حكومت 27 ماهه‌اش هيچ‌گاه دست از حمايت او برنداشته و بر ضدش موضع‌گيري نكرد. عقايد مصدق به حزب ايران نزديكتر از ساير گروه‌هاي جبهه بود و با توجه به تخصص آنان، همواره در بيشتر امور مشاوران اصلي او بودند. با آن‌كه مصدق معتقد بود احزاب در ايران از مرحلة فرقه‌گرايي و دسته‌بندي فراتر نمي‌روند و تحزب را به عنوان نمودار ستايش‌انگيزي از فعاليت سياسي تلقي نمي‌كرد اما در تلاش بود حزب ايران را به عنوان حزب عمدة دولتي براي پشتيباني از برنامه‌هاي دولت آماده نمايند، هرچند در اين هدفش ناموفق بود و شرايط اجازة چنين كاري را به او نمي‌داد. (عظيمي، ص460) البته نزديكي مصدق و حزب به معناي تفاهم در همه امور نبود. در برنامه‌هاي داخلي از جمله انتخابات مجلس هفدهم با هم اختلاف‌نظر اساسي داشتند. سران حزب از نخست‌وزير خواستند از نامزدهاي جبهه ملي و حزب ایران حمايت كند تا از ورود نمایندگان مخالف به مجلس جلوگیری کنند، اما او از اين درخواست سر باز زد و با دخالت دولت در امر انتخابات مخالفت كرد.

 

هرچند در مجلس شانزدهم، صالح تنها نمايندة حزب بود كه از حوزة كاشان به مجلس راه يافت، اما در دولت و کابینه مصدق وضعیت آنها مساعدتر بود و چندين مقام و كرسي وزارت را در طول دوران زمامداری جبهه ملي به دست گرفتند. در دولت اول مصدق، سنجابي به وزارت فرهنگ و صالح مدت كوتاهي وزارت كشور را برعهده داشتند. در مجلس هفدهم سنجابي، زيرك‌زاده، حسيبي و اصغر پارسا نمايندگان وابسته به حزب ايران بودند. در دولت دوم مصدق، مهندس جهانگير حق‌شناس به وزارت راه و سيف‌الله معظمي به وزارت پست، شاپور بختيار به معاونت وزارت كار و صالح به سفارت ايران در آمريكا منصوب شدند. در اوايل سال 1331 شايعاتي دربارة نخست‌وزيري صالح پخش شد. او به‌عنوان رهبر حزب شناخته مي‌شد و شجاعت، ارادة قاطع و توانمندي‌هاي او موجب گرديد دربار هم از او حمايت نمايد، (رجايي و سروري، صص 599-595) و از او رقیبی برای مصدق تراشیده و این‌گونه در جبهه شکاف ایجاد نمایند. از اين رو برخي اسناد علت اعزام صالح به آمريكا را ترس مصدق از جانشيني او مي‌دانند. (صالح، ص95) البته اين سند چندان قابل اعتنا نیست؛ زيرا در آن زمان همگان مي‌دانستند كه مصدق تنها فرد مناسب براي نخست‌وزيري بود و احتمالاً اگر شايعات هم درست باشد صالح با توجه به محبوبيت مصدق تن به چنين كاري نمي‌داد. شاید درست تر باشد بگوییم انتصاب او به سفارت به علت وجهة خوبي بود كه صالح در بين سياستمداران آمريكايي داشت و مصدق مي‌خواست از حسن رابطة آنان جهت منافع ايران استفاده كند .

 

در دورة اول زمامداري مصدق تقريباً تمام احزاب جبهه همسو با هم حركت مي‌كردند و بيشتر قدرت آنان صرف مقابله با مخالفان برون‌ جبهه‌اي شد. در وقايع تيرماه 1331 به حمايت گسترده از مصدق برخاستند اما در دورة دوم دولت مصدق جناح‌بندي جدیدی در جبهه ملي شكل گرفت. كاشاني، مكي، بقايي و حاميانشان در يك طرف و مصدق، حزب ايران، نيروي سوم و ملت ايران در جناح ديگر قرار گرفتند. بیشترین درگيري‌ها درمجلس یعنی جایی که نمایندگان مصونیت سیاسی داشتند رخ داد. با نگاهی به مذاکرات مجلس در مییابیم که بيشتر وقت حسيبي، سنجابي و زيرك‌زاده صرف مبارزه لفظي با کاشانی، مکی، بقايي و حائري‌زاده گرديد. در 14 دي ماه به علت مخالفت بقايي با اختيارات و برنامه‌هاي مصدق بين او و سنجابي درگيري لفظي پيدا شد و جلسه مجلس به تشنج كشيده شد و طرفداران آن دو نيز در لژ تماشاچيان به زدوخورد پرداختند .

 

در بهمن ماه 1331 دراوج مبارزات برون حزبی ، حزب ايران از درون با بحران روبـه‌رو شد و گروه «نهضت خداپرستان سوسياليست» كه در سال 1329 با حزب ائتلاف كرده بودند در اين زمان از حزب انشعاب كردند. محمد نخشب، علي شريعتمداري و حسين راضي رهبر انشعابيون بودند كه حزب مردم ايران را تأسيس كردند. عظيمي علت انشعاب را در اختلافات كاشاني و مصدق جست‌وجو مي‌كند و خداپرستان سوسياليست را همفكران كاشاني مي‌داند، (عظيمي، ص428) درحالي‌كه خداپرستان سوسیالیست هیچ‌گاه با کاشانی متحد نشدند و تا آخر به مصدق وفادار ماندند و باید علت جدايي آنان را در مرام و مسلك و شيوة مبارزة آنان جستجو كرد. طيف انشعابي علت جدايي خود را عدم‌توجه رهبران حزب به خواستة افراد و محافظه‌كاري و دودلي رهبران ارشد در جريان‌هاي سياسي اعلام كردند. اختلاف فكري و تفاوت سوسياليسم حزب ايران با سوسياليسم انقلابي و مذهبي خداپرستان از عوامل مهم اين جدايي‌ها بود. كاتم هم بر حاكم ‌بودن ساختار شديد اداري بر حزب تاكيد دارد.

 

در سال 1332 بيشتر وقت حزب صرف تظاهرات و سخنراني در حمايت از مصدق گرديد. قتل افشار طوس رئیس شهربانی که با حزب ایران رابطه نزدیکی داشت نشان داد که مخالفان عملاً به چیزی جز سرنگونی مصدق نمیاندیشند و لازم بود تحرک خود را بیشتر کرده تا به امور بیشتر واقف شوند، اما آنان در رسیدن به این خواسته درمانده بودند بویژه در روزهاي حساس 25 تا 28 مرداد این نقصان بیشتر نمایان گردید و حزب هم مانند ساير رهبران جبهه ملي هيچ برنامه و راهكاري براي خروج از بن‌بست سياسي ناشی از کودتای نافرجام شاه نداشت. پس کودتاي 28 مرداد 1332 سران حزب متواری یا زندانی شدند همین امر باعث شد در هسته رهبری حزب خلایی ایجاد شود و در مبارزات بعدی حزب بیشتر سردرگم بماند و دیگر نتوانست تأثیر چندانی بر رویدادها از خود به جا گذارد.

 

 

 

جمع بندی

 

جامعه ايران در سال‌هاي 1320 تا 1332 تغيير و تحولات سياسي، اقتصادي و اجتماعي مهمي را شاهد بوده است. از جمله اين تحولات، حضور گستردة نيروهاي اجتماعي در عرصة سياست و تلاش براي سهيم‌شدن در قدرت بود. در اين دوره با توجه به فضاي حاكم بر ايران و عرصه جهاني حكومت مشروطه يا دموكراسي نيم‌بندي حكمفرما شد. از جمله مختصات اين دوره ظهور احزاب بود. هرچند تحزب در فرهنگ سياسي و اجتماعي ايران نهادينه نشده بود، اما ظهور احزابي مانند ايران و توده كه متكي به شخص يا فرد خاصي نبودند قرين با موفقيت بود. حزب ملي‌گرا و سوسياليست ايران توسط بورژوازي روشنفكر ايران تأسيس شد. مؤسسان آن معتقد بودند با توجه به وابستگي نيروهاي چپ (توده) به شوروي و محافظه‌كاران به غرب حزب ايران مستقل بوده و تنها بر نيروي ملت ايران متکی بود. حزبي آزاديخواه كه هدفي جز پيشرفت و ترقي اقتصادي و اجتماعي ايران نداشت. با وجود اين حزب نتوانست استقلال خود را به طوركامل حفظ نمايد و در ائتلاف با حزب توده و فرقه دموكرات آذربايجان كه متهم به وابستگي به شوروي و جدايي‌طلبي بودند، شعار خود را زيرپا گذاشت. همين موجب شد حزب با مشكلات عديده‌اي روبرو شود و براي مدتي در لاك دفاعي فرو رود و تنها وقت خود را صرف بازسازي حزب و پاسخ‌دادن به اتهامات نمايد .

 

روند سياسي ایران به گونه‌اي بود كه حزب فرصت خوبي براي خودنمايي پيدا كرد. مسئله نفت و استيفاي حقوق ملت ايران و فراهم‌شدن زمينة ملي‌شدن نفت نقش مهمي در احياي حزب داشت. شايد اگر اقدامات مهندسين حزب ايران نبود مدت‌ها وقت لازم بود تا مردم ايران به ميزان ضررهاي ايران از بابت واگذاري امتياز نفت آگاه شوند. همين اقدامات موجب شد حزب اعتبارزیادی كسب نمايد. با تشكيل جبهه ملي به عنوان ستون اصلي جبهه ملي مطرح شد، حزب سوسيال دمكرات به حكومت مشروطه سلطنتي اعتقادي راسخ داشت و در راستاي تحقق آن قدم برمي‌داشت، زيرا حكومت جمهوري را با توجه به شرايط ايران مناسب نمي‌ديد .

 

حزب در نظر داشت مانع وقوع انقلاب شود؛ آن هم انقلابي كه توده‌اي‌ها پرچمدار آن به شمار مي‌رفتند. حزب خواهان اصلاحات در چارچوب قانون‌اساسي بود، بنابراين اعضاي آن سعي كردند در دولت، مجلس و ادارات برنامه مورد نظرشان را اجرا كنند. اين اقدام از سوي مخالفان به نوعي فرصت‌طلبي تعبير شد و به جاي نام حزب آن را بنگاه كاريابي ناميدند .

 

اين حزب روشنفكر در تمام دوران مصدق از برنامه و اقدامات او حمايت كرد. اگرچه به انواع تهمت‌ها متهم شد، اما هيچ‌گاه از پشتيباني مصدق دست برنداشت و از اهدافش منحرف نشد. البته بايد درنظر داشت گاهي اوقات منفعل مي‌شد و راهكار سياسي براي مشكلات ارائه نمي‌داد كه اوج آن در مرداد 1332 بود و همين عوامل موجب شد برخي آن حزب را عامل شكست جبهه ملي بدانند، نظري كه چندان قابل‌قبول نيست .

 

 

 

منابع::

 

اسنادسخنمی‌گویند، ترجمهاحمدعلیرجاییومهینسروری، ج، تهران، قلم، 1383.

 

سازماناسنادنهادریاست‌جممهوری،اسنادیازاحزابسیاسیدرایرانحزبایرانوسعادتملیبه‌کوششروح‌اللهبهرامی، تهران، وزارتفرهنگو ارشاداسلامی،

 

حزبایرانبهروایتاسنادساواک، به‌کوششسیاوشیاری، تهران،مرکزاسنادانقلاباسلامی،

 

طیرانی، بهروز، اسنادیازاحزابسیاسیدرایران30-132، ج 2، تهرانمرکزاسنادملی، 1372.

 

کوهستانی‌نژاد، مسعود، اسنادوبیانیه‌هایحزبایران (1332-1323، تهران، شیرازه،

 

حافظ،گفت‌وگوباعلی‌نقیبیانی، سالاول، ش، مهرماه

 

جبههتهران

 

جبههآزادیتهران )

 

شاهدتهران

 

آبراهامیان،یرواند، ایرانبیندوانقلاب، ترجمهاحمدگل‌محمدیوابراهیمفتاحی، چ، تهران، نی، 1381.

 

ابوترابیان، حسین،مطبوعاتدرایرانازشهریورتا، تهران، اطلاعات، 1366.

 

بازرگان، مهدی، یادداشت‌هایروزانهو خاطراتیازسفرحج، تهران، قلم، 1376.

 

شصت‌سالخدمتومقاومت،گفت‌وگوباغلامرضانجاتی، ج، تهران، رسا، 1375.

 

بختیار، شاپور، خاطراتسیاسی، ویراستارحبیبلاجوردی، تهران،زیبا،

 

زیرک‌زاده،احمد،پرسش‌هایبی‌پاسخدرسال‌هایاستثنایی، به‌کوششخسروسعیدیوضیا ظریفی،تهران، نیلوفر، 1376.

 

سنجابی، کریم، امیدهاوناامیدها، جبههملیونلندن، 1368

 

عظیمی، فخرالدین، بحراندموکراسیدرایران، ترجمهعبدالرضاهوشنگمهدویو بیژننوذری،تهران، البرز، 1374.

 

کاتوزیان،محمدعلی، مصدقو مبارزهبرایقدرت، ترجمهفرزانهطاهری، چ،تهران، مرکز، 1378.

 

حسینمکی، نفتو نطقمکی، تهران، امیرکبیر، 1357.

 

مهربان، رسول،بررسیمختصراحزاببورژوازیلیبرال، چ، بی‌جا، پیکایران،.

 

نجاتی، غلامرضا، جنبشملی‌شدنصنعت‌نفت، تهران، شرکتسهامیانتشار، 1365.