نشریۀ اینترنتی نهضت مقاومت ملی ایران

N A M I R

‏چهار شنبه‏، 2011‏/11‏/09

28

 

 

گفت و گو با ناصر فكوهی

تماشای خشونت ارزان‌ترین تفریح

سینا قنبرپور

 

«وقتی امكانی برای دسترسی سهل و فارغ از ترس و واهمه برای استفاده از اوقات فراغت وجود نداشته باشد، نباید تعجب كنیم كه چرا خیلی‌ها به ارزان‌ترین روش‌ها یعنی تماشای خشونت در ابزارهای تصویری و با استفاده از مواد مخدر مبادرت می‌كنند. فراموش نكنیم كه این ابزارها و اینگونه «مصرف» خشونت، امروز در كشور ما ارزان‌ترین و سهل‌الوصول‌ترین شكل «تفریح» است.» این تحلیل بخشی از تصویری است كه دكتر«ناصرفكوهی» استاد 55ساله انسان‌شناسی دانشگاه تهران از پس اخباری كه این روزها در صفحات حوادث منتشر می‌شود نمایان می‌كند؛ اخباری كه مربوط به رویدادهای پس از وقوع یك حادثه است مثل خبر انتشار فیلم به گلوله بستن سه دختر به دست پدرشان در یكی از مناطق استان كرمانشاه. خبری نظیر آنچه در دانشگاه سما كرمان روی داد و در آن یك پسرجوان كه خود دانشجو بود به كلاس درسی كه همسر 20 ساله‌اش در آن حضور داشت هجوم برد و به زندگی او پایان داد و ما، مات و مبهوت می‌پرسیم مگر كسی كه به دنبال علم و دانش است می‌تواند چنین كند. نویسنده كتاب «انسان‌شناسی شهری» اما درباره همین حادثه می‌گوید: « بالا رفتن سرمایه فرهنگی بدون شك در كاهش خشونت تاثیرگذار است اما این تاثیر‌گذاری خودكار نیست. بلكه می‌تواند زیر نفوذ عوامل دیگری اثر خود را از دست بدهد و فرد تحصیلكرده و با سرمایه فرهنگی بالا را به موجودی كاملا بی‌اخلاق و بی‌رحم بدل كند.» این روزها صفحه حوادث حكم دماسنجی را دارد كه پزشكان برای سنجش تب بیمار به كار می‌برند. حال این انسان‌شناس و مدیر پایگاه «انسان‌شناسی و فرهنگ» حكم همان طبیبی را دارد كه با صفحه حوادث مطبوعات تب بیماری را كه كسی نیست جز جامعه ما، سنجیده و از دلایل ناخوش‌احوالی‌اش می‌گوید.

 

«وقتی می‌بینیم امكانی برای دسترسی سهل و فارغ از ترس و واهمه و نگرانی برای استفاده از اوقات فراغت وجود نداشته باشد، نباید تعجب كنیم كه چرا خیلی‌ها به ارزان‌ترین روش‌ها یعنی تماشای خشونت در ابزارهای تصویری و با استفاده از مواد مخدر مبادرت می‌كنند. فراموش نكنیم كه این ابزارها و اینگونه «مصرف» خشونت امروز در كشور ما ارزان‌ترین و سهل‌الوصول‌ترین شكل «تفریح» است.» دكتر «ناصر فكوهی» استاد دانشگاه تهران در تحلیل شیوع انتشار تصویرهای خشن، فیلمبرداری از قتل‌ها، مراسم اعدام، ضرب و جرح‌ها و... به این تفریح‌شدن اشاره می‌كند. این انسان‌شناس 55 ساله كشور می‌گوید: «بالا رفتن سرمایه فرهنگی بدون شك در كاهش خشونت تاثیرگذار است اما این تاثیر‌گذاری خودكار نیست. بلكه می‌تواند زیر نفوذ عوامل دیگری اثر خود را از دست بدهد و فرد تحصیلكرده و با سرمایه فرهنگی بالا را به موجودی كاملا بی‌اخلاق و بی‌رحم بدل كند. » بحثی كه در این گفت‌وگو جریان گرفته است به همه حوادثی كه در چند ماه اخیر مورد توجه مردم بوده است پرداخته و تلاش كرده تا ریشه‌های آن را بررسی كند.

 

به نظر می‌رسد قبح خشونت در جامعه ما ریخته است چه از منظر آنچه «ارتكاب خشونت» نامیده می‌شود و چه از منظر «تماشای خشونت». برای مثال در مردادماه امسال مردی در خیابان پاسداران تهران در مقابل پمپ‌بنزین، همسرش را با ضربات چاقو به قتل رساند. مردم در همان لحظه شروع به گرفتن فیلم و تهیه عكس كردند. در كمتر از یك روز عكس جنازه خونین زن در پیاده رو مقابل پمپ بنزین كه به وضوح همه‌چیز در آن عیان بود در «فیس‌بوك» منتشر شد و بازدید قابل توجه داشت و بسیاری برای آن نظر نوشته بودند.

 

در این پرسش دو پدیده آسیب شناسانه مطرح شده است كه هر چند به یكدیگر بی‌ارتباط نیستند اما باید به صورت جداگانه تحلیل شوند. از یك سو مساله «افزایش خشونت» و از طرف دیگر مساله رسانه‌یی شدن خشونت. هر دو پدیده البته خاص جامعه ما نیستند و پدیده‌هایی جهانی به حساب می‌آیند، كه ما نیز آنها را هم به همان دلایلی كه در جهان افزایش یافته‌اند داریم و هم به دلایلی درونی. دلیل افزایش پدیده خشونت در جهان به نظر من، یك دلیل واحد ندارد بلكه مجموعه‌یی از دلایل است كه اگر خواسته باشم مهم‌ترین آنها را بر شماری كنم به تغییراتی اشاره می‌كنم كه پس از جنگ جهانی دوم در دنیا رخ داده‌اند. دو رویداد مهم، یكی گسترش سیاست‌های نولیبرالی در زمینه اقتصاد و محوریت یافتن و كالایی شدن شدید «پول» و به دنبال آن از میان رفتن هرگونه تابویی در این زمینه و برعكس تبدیل شدن پول به یك ارزش مطلق و دارای فضیلت كه در مرحله بعدی خود زمینه‌یی شد برای امكان رشد بی‌حد و حصر شبكه‌های جنایت سازمان یافته (مافیایی). با رشد سرمایه داری مالی در سطح جهان و قدرت یافتن بازار‌های سهام و بانك‌ها و شبكه‌های بانكی در جهان ما شاهد آن بودیم كه از دهه 1970 پدیده بهشت‌های مالیاتی ظاهر شدند یعنی نقاطی از جهان كه دارای تمركزهای بانكی بسیار زیاد بوده و به جنایتكاران امكان می‌دادند پول‌های كثیف خود را «شست‌وشو» داده و وارد مدارهای قانونی كنند. این امر به نوبه خود سبب شد كه شبكه جنایات بتواند رشد زیادی كرده و خشونت بشدت افزایش بیابد. انقلاب اطلاعاتی و امكاناتی كه شبكه اینترنت در اختیار جنایتكاران می‌گذاشت نیز شدت این پدیده را باز هم بیشتر كرد و به جنایات بسیار هولناك‌تری نظیر تجارت اندام‌های انسانی و پورنوگرافی كودكان دامن زد. سرانجام با پدید آمدن پهنه‌های بزرگ ملی مافیایی بویژه روسیه پس از سقوط شوروی زمینه باز هم برای افزایش خشونت و جنایات بیشتر شد.

 

در این میان وضع جامعه ما چیست؟ بویژه آنكه ما در روند زمانی آنچه شما مرور كرده‌اید تحولات اجتماعی، سیاسی متعددی را پشت سرگذاشتیم؟

 

كشور ما از هیچ یك از این فرآیندها جدا نبوده و تحت تاثیر آنها قرار داشته است. فراموش نكنیم كه ما روی مسیر عبور مواد مخدر از پهنه‌های شرقی ایران به طرف اروپا قرار داریم و طبعا این امر نمی‌تواند بر فرآیندهای درونی بی‌اثر باشد. اما افزون بر این حجم بزرگ ثروت‌های نفتی را باید در نظر گرفت كه به فساد و جنایات زیادی دامن می‌زند. تمام این مسائل زمینه را برای افزایش خشونت بالا می‌برد. جامعه‌یی كه در آن ثروت و پول بدل به معیاری اساسی می‌شود و جای معیارها و ارزش‌های سنتی را می‌گیرد، قدرت‌ها مصونیت خود را از میان می‌برند و خود را در معرض تهدید انواع جنایاتی قرار می‌دهند كه اغلب حاصل گرایش‌های كنشگران اجتماعی به برخورداری از ثروت و قدرتی هستند كه برایشان قابل دسترسی نیست. افرایش فاصله طبقاتی و خود نمایی ثروتمندان جدید، انگیزه‌های بسیار قدرتمندانی را به وجود می‌آورد كه هم كنشگران را به سوی ارتكاب جنایت و خشونت بكشاند و هم فشار و تنش‌های اجتماعی را به صورت عمومی بر كنشگران افزایش دهد و آنها را در شرایط مشكل روحی قرار داده و مستعد ارتكاب جرم و جنایت كند.

 

پدیده رسانه‌یی شدن كه اشاره كردید چگونه تحلیل می‌كنید؟

 

اما پدیده دوم رسانه‌یی شدن خشونت است. در این زمینه نیز ما هم تحت تاثیر پدیده‌یی جهانی هستیم و هم درون كشور خود عوامل تشدید‌كننده را داریم. در سطح جهانی از بعد از جنگ جهانی دوم با گسترش روز افزون وسایل ارتباط جمعی و بویژه ابزارهای تصویری و سینما و تلویزیون، جوامع انسانی به سوی نوعی «نمایشی شدن» پیش رفتند. بدین‌ترتیب نمایش خشونت آن را بدل به كالایی قابل فروش كرد. سینمای امریكایی در این زمینه نقشی بسیار بزرگ داشت، زیرا در كنار فیلم‌های پر ارزش و به یاد ماندنی خود، توده‌یی از فیلم‌های بی‌ارزش و صرفا خشونت‌آمیز را نیز به تمام بازارهای جهانی روانه كرد و خشونت را به نوعی بدل به چاشنی همه نمایش‌های تصویری كرد. بدین‌ترتیب این خشونت خیالی هر چه بیشتر، گرایش‌های درونی و خطرناك را در انسان‌ها بیدار و تقویت كرد. تقریبا تمام تحقیقات اجتماعی گویای آن بوده و هستند كه میان تماشای خشونت و رفتارهای خشونت‌آمیز رابطه‌یی كمابیش مستقیم وجود دارد. همین امر سبب شد كه كشورهای مختلف نظام‌هایی را برای كنترل نمایش خشونت وضع كنند: نمایش برخی از خشونت‌ها به كلی ممنوع شد و برخی دیگر نیز صرفا در رده‌های سنتی خاصی مجوز داشت. با این همه، با انقلاب اطلاعاتی و ارتباطاتی از دهه 1980 به این سو، گسترش ابزارهایی چون اینترنت، دستگاه‌های موبایل و فایل‌های تصویری و...، غرایز بیمارگونه بسیاری از افراد مجال آن را یافتند كه بروز كرده و خشونت را هر چه بیشتر كالایی كنند. اوج نمادین این قضیه را می‌توان در عملیات تروریستی یازدهم سپتامبر دید كه هم یك برنامه تروریستی بود و هم یك نمایش كامل.

 

و باز ارتباط این روند در كشور ما آن هم در شرایطی كه جمعیت 72 میلیونی فقط یك میلیون و 500 هزار تا دو میلیون كاربر اینترنت پر سرعت داریم یا با توجه به توان سینمای ما در تولیدات تصویری كه بسیار محدود است چگونه این وضع بر ما صدق می‌كند؟

 

در كشور ما نیز همین روند مشاهد می‌شود. كالایی شدن خشونت سبب نمایشی شدن و رسانه‌یی شدن آن می‌شود. بنابراین نباید تعجب كرد كه در برابر صحنه‌یی خشونت‌آمیز واكنش نخست افراد نه جلوگیری از آن واقعه بلكه «ثبت» آن برای به نمایش در آوردن بعدی آن باشد. نمایشی شدن، به نوعی واقعیت واقعی خشونت را بدل به امری ثانوی می‌كند، گویی آنچه در پیش چشم مردم می‌گذرد نه ماجرایی واقعی بلكه «صحنه‌یی» نمایشی است كه نباید آن را «از دست داد.»

 

روشن است كه این امر اثری بسیار ناگوار بر اخلاق اجتماعی باقی می‌گذارد. البته باید توجه داشت كه در اینجا ما با رابطه‌یی چرخه‌یی سروكار داریم بدین معنا كه با كاهش ارزش‌های اخلاقی و فروپاشی ارزشی در جامعه، دیگر چندان بند و محدودیتی بر سر راه غرایز درونی بیمارگونه افراد وجود ندارد و آنها می‌توانند این احساسات را آزادانه بروز داده و خود را از دیدن این صحنه‌ها ارضا كنند و هر بار تمایل بیشتری به مشاهده و «مصرف» خشونت بیشتری بیابند. و در نهایت خود آماده شوند كه به سوی رفتاری خشونت‌آمیز كشیده شوند. متاسفانه آنچه در جامعه شاهدش هستیم چنین چیزی است. فروپاشی اخلاقی كه منجر به گسترش خشونت و تمایل به تماشای خشونت به صورت‌هایی هر چه گسترده‌تر شده است. و البته آنچه در اینجا غیرقابل انكار است فشارهای اجتماعی و اقتصادی و محدودیت‌های گوناگونی است كه طبعا به اینگونه خشونت‌ها چه در انجام آنها و چه به تمایل به تماشای آنها و اشاعه تصویری و رسانه‌یی آنها بیش از پیش دامن می‌زند.

 

دیدن صحنه‌های خشن به اوقات فراغت مردم راه پیدا كرده است به گونه‌یی كه معمولا در موبایل‌ها و در فضای اینترنت فیلم‌های خشونت در كشورمان با موضوعات مختلف منتشر می‌شود و مردم هم اقدام به تماشای آن می‌كنند. آیا این رفتاری سالم از افراد یك جامعه است؟ دلایل بروز چنین وضعیتی را در چه مساله‌یی می‌توان جست؟

 

وقتی شكل و امكان و روند دیگری برای فراغت وجود نداشته باشد یا اگر وجود داشته باشد در دسترس همگان نباشد بالطبع حركت به سوی ساده‌ترین و سهل‌الوصول‌ترین اشكال اتفاق می‌افتد. خشونت در بسیاری موارد، ‌زاده فقر است. اگر مردم بتوانند از تفریحات سالم برخوردار باشند و بدون محدودیت‌های بی‌فایده و زیانبار، اوقات فراغت خود را به گونه‌یی كه مایلند البته بدون خدشه وارد كردن به حقوق دیگران و اخلاق اجتماعی بگذرانند، در این صورت دلیلی وجود ندارد كه به سوی خشونت كشیده شوند. برای نمونه آیا می‌توان میزان خشونت را در كشور سویس با كشورهای امریكای مركزی مقایسه كرد. در نخستین مورد دولت رفاه و آسایش مردم را در بالاترین سطوح تامین كرده است و اكثریت قریب به اتفاق اهالی از بالاترین امكانات تفریحی و فرهنگی در آزادترین شرایط برخوردارند. در این حالت خشونت در پایین‌ترین سطح خود قرار دارد. در مورد دوم، نبود تقریبا هیچ گونه وسیله و دسترسی به تفریح و ابزارهایی برای گذران اوقات فراغت و فشارهای سخت سیاسی، شرایط را برای بروز خشونت كاملا آماده كرده است به صورتی كه در گزارش جهانی اخیری كه درباره وضع خشونت به انتشار رسیده است، امریكای مركزی خشن‌ترین پهنه جهان ارزیابی شده است.

 

بنابراین وقتی می‌بینیم امكانی برای دسترسی سهل و فارغ از ترس و واهمه و نگرانی برای استفاده از اوقات فراغت وجود نداشته باشد، نباید تعجب كنیم كه چرا همه به ارزان‌ترین روش‌ها یعنی تماشای خشونت در ابزارهای تصویری و با استفاده از مواد مخدر مبادرت می‌كنند. فراموش نكنیم كه این ابزارها و اینگونه «مصرف» خشونت امروز در كشور ما ارزان‌ترین و سهل‌الوصول‌ترین شكل «تفریح» است. البته این پدیده‌یی آسیب‌شناسانه است، اما كاملا قابل درك نیز هست. برای جلوگیری از این امر باید نه فقط به صورتی عاجل دست به بازسازی ارزش‌های اخلاقی در جامعه زد بلكه باید با گشودن فضا و بالا بردن آزادی‌های دموكراتیك و سطح بردباری در جامعه امكان ایجاد سازوكارها را برای تفریحات سالم بالا برد تا مردم به سوی این تفریحات كشیده شده و از گرایش‌های بیمار گونه خود دور شوند.

 

چه راهكاری برای درمان وضع این خشونت‌ها یا كنترل روند رو به رشد آن می‌توان تدارك دید یا پیشنهاد داد؟

 

برای این كار نیاز به یك برنامه‌ریزی كلان در سطح فرهنگی وجود دارد. ایجاد فضا‌های تفریحی سالم نظیر كتابخانه‌ها، سینما‌ها و سالن‌های نمایش ارزان قیمت و فراهم آوردن شرایط امنیت ذهنی و روحی افراد نیاز به برنامه‌ریزی و درك درستی از شرایط و پیامدهای محتمل و بسیار ناگوار آنها دارد. متاسفانه در كشور ما شاهد آن هستیم كه گرایش‌های اقتصادی نولیبرالی بشدت در حال رشد هستند. تفریحات سالم بسیار كم و بسیار گرانند و موانع موجود بر سر راه هنرمندان و اندیشمندان برای تولید فكری و هنری در شرایط آزاد و فارغ از فشارهای گوناگون چندان فراهم نیست و همین امر بدون شك تاثیری شدید بر افزایش گرایش به تفریحات ناسالم و از جمله تمایل به «مصرف نمایشی» خشونت دارد.

 

در فاصله نیمه‌ شهریورماه 1390 تا نیمه مهرماه امسال چند حكم مجازات اعدام در ملاعام به اجرا گذاشته شد. اعدام محكوم پرونده قتل «روح‌الله داداشی» در كرج، اعدام محكوم پرونده قتل «دكتر سرابی»، اعدام محكوم پرونده قتل دختر دانشجویی در پل مدیریت تهران، اعدام 4 تن از عاملان پرونده تجاوز به چند زن در باغی در خمینی شهر. در همه این اجرای حكم‌ها مردم بیش از مراسم قبلی برای دیدن آن به محل اجرای حكم آمدند. حتی فرزندان خردسال خود را هم آوردند. ما (خبرنگاران) به عینه دیدیم كه مردم با خود فلاسك چای و تخمه به محل اجرای مراسم اعدام آورده بودند تا اوقات خود را پر كنند.

 

ظاهرا در برابر موج خشونت‌های اجتماعی كه در جامعه ظاهر شده است، این توهم ایجاد شده كه با نشان دادن شدت عمل می‌توان این موج را متوقف كرد. اما این روند دو اشكال اساسی دارد كه اگر به تجربیات گوناگون در این زمینه در جهان دقت می‌كردیم می‌توانستیم از به اشتباه افتادن خود جلوگیری كنیم. نخست آنكه مجازات اعدام و اصولا مجازات‌های بسیار سنگین، نظیر حبس‌های طولانی مدت، هرگز در هیچ جامعه‌یی نتوانسته‌اند خشونت را كاهش دهند و تنها اثر آنها در كوتاه‌مدت یا شدت جرم (مثلا قتل افرادی كه مورد سوءاستفاده جنسی قرار می‌گیرند یا ربوده می‌شوند) یا نوعی خاموشی منفعلانه خشونت اما شدت گرفتن هر چه بیشتر آن برای انفجار بعدی‌اش بوده است. نگاه كنیم به كشوری همچون امریكا كه مجازات اعدام در آن به صورت گسترده‌یی اجرا می‌شود، آیا این سبب كاهش خشونت در امریكا شده است؟ امروز كشورهایی كه مجازات اعدام را لغو كرده‌اند نظیر فرانسه و انگلستان، جوامعی بشدت غیر خشونت‌آمیز‌تر از كشورهایی هستند كه هنوز این مجازات را اجرا می‌كنند.

 

اما حتی اگر این مجازات حفظ شود، تقریبا در همه جا از شكل عمومی كه تا اوایل قرن بیستم هنوز انجام می‌شد، به پشت درهای بسته فرستاده شده است، زیرا «نمایش اعدام» بیشتر از آنكه بر جنایتكاران آتی تاثیر بگذارد و آنها را از انجام جنایات منصرف كند، از مردم عادی و ساده، جنایتكارانی بالقوه می‌سازد. كسانی كه برای تماشای مرگ یك انسان صف می‌كشند و آن را همچون یك نمایش تفریحی در نظر می‌گیرند، خود و تمام نزدیكان خود را به سقوطی اخلاقی محكوم می‌كنند و فضلیت‌های مهم پر ارزشی كه منشا در دین و اخلاق و شرف و وجدان ما دارند نظیر ارزش بخشش، ارزش انسانیت و پرهیز از خشونت و بی‌رحمی را در خود نابود می‌كنند. از این رو باید به عنوان یك كارشناس اعلام كنیم كه چنین صحنه‌هایی را به میان مردم نیاورند، زیرا در كوتاه و دراز مدت سبب افزایش خشونت و سقوط اخلاقی جامعه خواهد شد.

 

بروز وقایع تلخی چون قتل و ضرب و جرح در میان برخی از افرادی كه به دانشگاه می‌روند تلخی وضع موجود را دوچندان كرده است. برای نمونه كوشا پسری دانشجو بود (دانشجوی رشته ادبیات علامه طباطبایی) كه دختر مورد علاقه‌اش مهسا كه هم‌رشته‌یی و هم‌دانشگاهی او بود را به ضرب چاقو به قتل رساند و خودزنی هم كرد. در تاریخ 17 مهرماه امسال پسر جوانی به نام محمد كه در دانشگاه آزاد بم در حال تحصیل است همسر خود را سر كلاس درس دانشگاه (رشته معماری دانشگاه سما كرمان) با سه ضربه چاقو روانه بیمارستان كرد كه از آن زمان تاكنون در كما به سر می‌برد. قبلا تصور بر این بود كه افرادی كه روانه محیط‌های علمی می‌شوند از نظر فرهنگی دارای سطحی از دانسته‌ها و آموزه‌ها هستند كه مرتكب چنین رفتار خشنی نشوند.

 

بالا رفتن سرمایه فرهنگی بدون شك در كاهش خشونت تاثیرگذار است اما این تاثیر‌گذاری خود كار نیست بلكه می‌تواند زیر نفوذ عوامل دیگری اثر خود را از دست بدهد و فرد تحصیلكرده و با سرمایه فرهنگی بالا را به موجودی كاملا بی‌اخلاق و بی‌رحم بدل كند. ظاهرا در شرایط كنونی تا حدی شاهد این پدیده هستیم. دلیل را من در چند عامل می‌دانم یكی افزایش فشار‌های اقتصادی و اجتماعی و كمبود فضاهایی كه بتوانند به عنوان سوپاپ اطمینان هیجانات و تمایلات جوانان را برای تخلیه و بروز تمایلاتشان امكان‌پذیر كنند و مساله دیگر فاصله گرفتن جامعه از ارزش‌های اخلاقی و سنتی كه پایه‌های اساسی انسجام هر گروه اجتماعی و هر پهنه بزرگ جمعیتی هستند. و در كنار این امر بدل شدن ارزش‌های مالی و ثروت و خود نمایی به ارزش‌هایی مطلق كه دایما در سطح جامعه تكرار می‌شود. از میان رفتن قبح بسیاری از رفتارهایی كه تا چند نسل پیش كاملا در جامعه ما جنبه تابویی داشتند: كلاهبرداری، زندان، دروغگویی، بی‌ارزش قلمداد كردن كار و زحمت برای كسب درآمد و... بدون شك اثرات و پی‌آمدهای اجتماعی بسیار شدیدی داشته و خواهند داشت كه به گمان من ما هنوز در ابتدای راه هستیم و این آسیب‌ها در صورتی كه فكری اساسی برای یافتن دلایل و درمان آنها انجام نشود، در آینده با شدت بسیار بیشتر نظام‌های اجتماعی ما را تخریب خواهند كرد و چرخه‌های باطلی را ایجاد می‌كنند كه جامعه با از دست دادن مصونیت‌های اخلاقی و اجتماعی خود آماده پذیرش بیماری‌های اجتماعی هر چه سخت‌تر و مهلك‌تری خواهد شد.

 

منبع: اعتماد

_________________________________________________________________

مقالات منتشر شده الزاما نقطه نظر، بیانگر سیاست و اهداف نشریۀ اینترنتی نهضت مقاومت ملی ایران نمیباشند. حق ویرایش اخبار و مقالات ارسالی برای هیئت تحریریۀ نشریه محفوظ است.