نشریۀ اینترنتی نهضت مقاومت ملی ایران

N A M I R

‏سه شنبه‏، 2018‏/03‏/27

 

 

 

علی شاکری زند

از بحث

عدم‌مشروعیت رژیم و پیش‌بینی سقوط آن

تا زمین‌لرزه‌های جدید

 گامهای  نخست نافرمانی مدنی

بخش یکم

آگاهی جامعه به

عدم مشروعیت رژیم

پس از بحثی طولانی و منظم درباره‌ی مبنای مشروعیت نظام‌های سیاسی با تکیه بر اصل بیان‌شده از طرف ماکس وبر1 و ارائه‌ی برهان درباره‌ی عدم‌مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی، به همین اعتبار و بههمین معنی2 گفته‌بودیم که « هدف از تحریم انتخابات ... علنی ساختن عدم مشروعیت رژیمی است که، با تأسیس آن بر پایه‌ی لگدمال کردن دستاوردهای انقلاب مشروطه و ردّ و انکار اصل حاکمیت ملی از همان نخستین روز حیات خود هیچگاه دارای مشروعیت ملی و دموکراتیک نبوده؛ رژیمی از هر جهت ارتجاعی که مؤسس آن تنها با غصب عنوان انقلاب که جامعه‌ی تشنه‌ی آزادی سال 57 به آن دل‌سپرده‌بود توانست ضدِانقلاب خود را، که ادامه‌ی همان ضد‌انقلاب شیخ فضل‌الله نوری و توپچیان لیاخوف بود، آن هم به صورتی مخوف‌تر، در جامعه‌ی منقلب آن روز جابیاندازد‌ و انتقام مراد ضدِمشروطه‌ی خود را نیز بگیرد3

در همانجا سقوطی که در انتظار رژیم است باعبارات زیر پیش‌بینی‌شده‌بود:

« در میان اکثریت مسخ‌نشده‌ی این مردم آنها که به وضع خود همچون سرنوشتی محتوم نمی‌نگرند و «رضا به‌داده» نمی‌دهند، می‌دانند که این وضع باید روزی دگرگون‌گردد، هرچند ندانند آن روز کی خواهد بود و این دگرگونی چگونه و از چه راهی رخ‌خواهد‌داد. این احساس مسلم و قوی همان آگاهی موجود در ضمیر باطن مردم بر عدم‌ِمشروعیت نظام است. ناظران دقیقِ زندگی مردم که در شرح مشاهدات خود بیش از هر چیز بر بی‌اعتنایی آنان به امور حکومتی و سیاسی کشور انگشت‌می‌گذارند در واقع چیز دیگری نمی‌گویند. در نظر این بخش از مردم که شاید اکثریت بزرگی باشند، رژیمی که برای آنان کاری نمی‌کند از آنها نیست و از آنِ آنها هم نیست؛ چیزی است مانند اجلِ معلق در بالای سر جامعه که هر چه بخواهد می‌کند و ناله و فریاد کسی هم در آن اثری‌ندارد. اما همین مردم، جوانان آنها، به مجرد پیدایش کوچکترین روزنه‌ی امید یا امکان فعالیت مؤثر نشان‌می‌دهند که آنگونه هم که تصور‌می‌شده به سرنوشت خود و کشور خود بی‌اعتنا نیستند. هم آن بی‌اعتناییِ سطحی و هم این شور و کوشندگی ناگهانی که به‌هنگام ظهور نشانه‌های تزلزل در پایه‌های رژیم دیده‌می‌شود، هر دو از انقلاب خاموشی حکایت‌می‌کنند که، همچون یک نطفه‌ی هنوز ناتوان اما بالنده‌ای در ژرفنای جامعه در حال رویش است.»

«به گفته‌ی صاحبنظر هوشمندی "جامعه هر روز در بطن خود در حال انقلاب است، اما ما آن را نمی‌بینیم"؛ نمی‌بینیم، همانطور که بعد از 28 مرداد  نطفه‌ی آن دگرگونی را که در بطن جامعه در حال تکوین بود نمی دیدیم؛ اما همانگونه که جامعه، تا زمانی که با چند حرکت، آواری را که در آن کودتا بر سرش ریخته‌بود تکان‌نداد، هیچگاه آرامش پیش از آن را بازنیافت، این بار هم در زیر آوار جمهوری اسلامی بی‌حرکت نمانده و نخواهد‌ماند؛ در عمق جامعه حرکت‌های خُردِ زیرزمینی، مانند زمین‌لرزه‌های کوچک ادامه‌دارد، همان تکان‌هایی که تا کنون چند زمین‌لرزه‌ی بزرگتر هم از آنها دیده‌شده‌است. تا روزی که ناگهان جرقه‌هایی امواج مردم را به‌حرکت‌در‌آورند و انبوه نارضایی‌های آنان را به‌صورت خشم نمایان‌سازند و به یاد آنان بیاورند که می‌توان در برابر تقدیر ناملایم سر را بلند‌کرد و سرنوشت دیگری را رقم‌زد؛ تا آن روز انقلاب، هرچند مسالمت آمیز و خردمندانه، اما بدون چشم‌پوشی از رفتن آنچه باید برود و آنچه باید جای آن را بگیرد، در بطن جامعه در کار روییدن و بالیدن است.

ایرانی مبارزی که تجربه‌ی مبارزه‌اش علیه فرانکیسم اسپانیا، علیه انواع فاشیسم اروپا و بخصوص شرکت او در جنگ علیه ارتش نازی و در نهضت مقاومت ملی فرانسه پس از اشغال این کشور، به‌هنگام تحصیل در اروپا به وی آموخته‌بود که اینگونه رژیم‌ها هولناک‌اند اما ماندنی نیستند، درباره‌ی جمهوری اسلامیِ صنفِ ملایان نیز گفت که «این یک پرانتز سیاه است و روزی بسته‌خواهد‌شد4

در همان نوشته برهان دیگری بر عدم مشروعیت نظام از زبان سران آن و با نشان‌دادن تردید آنان درباره‌ی این مشروعیت ارائه‌شده‌بود که بدین صورت بیان‌می‌شد:

« در نظام‌هایی که مشروعیت شان مورد‌تردید خود آنها و ملت است، آنان که باید مشروعیت خود را ثابت‌کنند، ملت و یکایک شهروندان‌اند؛ به‌عبارت دیگر هر کس تا زمانی که عبودیت خود نسبت به نظام را به‌روشن‌ترین صورت ثابت‌نکرده است، بدون آنکه عملی از او سرزده‌باشد پیشاپیش برای دستگاه‌های امنیتیِ آن مشکوک‌است و بالقوه یک مجرم سیاسی یا ضدانقلاب محسوب‌می‌شود. در جمهوری اسلامی، مانند رژیم‌های کمونیستی و فاشیستی که هر یک از شهروندان را به‌اشکالی از اظهار وفاداری وادار‌می‌کردند، پایبندی ضمنی شهروندان به قانوی اساسی کافی‌نیست و هر یک از آنان اگر بخواهند آسوده باشند باید به‌نوعی این پایبندی خود را ثابت‌کنند و پافشاری‌های مکرر و دائمی سران نظام بر ضرورت التزام شهروندان به قانون اساسی از همین تردید آنان به‌قبول ولایت فقیه و قوانین مبتنی بر آن از سوی مردم سرچشمه‌می‌گیرد...»

و ضمن مقایسه‌ی این وضع با  رژیم‌های دموکراتیک گفته‌شده‌بود:

«...در حالی که در نظام‌های دموکراتیک عادی هرگز شاهد چنین پرسش و بحث نابجایی نیستیم. در جمهوری اسلامی هر عملی یا حتی هر اظهاری می‌تواند مصداقی برای مفهوم "اقدام علیه امنیت ملی"، "اجتماع و تبانی برای تبلیغ علیه نظام" و جرائمی نظیر اینها شمرده‌شود. بالقوه، همه عامل دشمن و در اندیشه‌ی برافکندن رژیم انقلاب‌اند: "امروز دشمن غلط‌می‌کند که به‌فکر برافکندن انقلاب باشد" (علی خامنه‌ای، ۲۸ بهمن ماه ۱۳۹۴)؛ همه مجری نیات بیگانگان‌اند: "حمله به مبانی و نهادهای انقلاب از جمله سپاه پاسداران، شورای نگهبان، جوانان حزب‌اللهی و روحانیون انقلابی از جمله روش‌های جاری بیگانگان است." (پیشین، ۶ خردادماه ۱۳۹۵).

و افزوده‌بودیم:

«آنان خود بهتر از هر کس می‌دانند که انقلاب اسلامی و رژیم ناشی از آن همواره مورد‌ِچالش جامعه بوده و هر روز بر دامنه‌ی این چالش افزوده‌می‌شود. مصباح یزدی، عضو سابق مجلس خبرگان رهبری و بازنده‌ی انتخابات اخیر آن در "همایش طلاب غیرحضوری جامعةالزهرای سراسر کشور" می گوید "... در داخل کشور برخی‌ها نه تنها ولایت‌ِ فقیه را قبول‌ندارند بلکه به حکومت اسلامی نیز عقیده‌ندارند." و می‌افزاید بعضی‌ها با بیان این که "ولایت فقیه در اصول و فروع دین جایی‌ندارد آن را نفی‌می‌کنند" و اضافه‌می کند: "روزی می‌رسد که برخی مسؤولان کشور پیدایش انقلاب اسلامی را کاری اشتباه خواهند خواند... زمانی خواهد آمد که برخی‌ها بگویند " اگر امام خمینی (ره) به جای اینکه انقلاب‌کرده و فریاد مرگ بر شاه را در سراسر کشور طنین‌انداز می‌کرد مذاکره‌کرده‌بود این همه انسان کشته‌نمی‌شد و شاهد تحریم‌های سخت نبودیم"." وی همچنین می گوید" اگر [به] شبهات در جامعه امروزی پاسخ مناسبی داده نشود، تیشه به ریشه دین خواهد‌خورد و عواقب ناخوشایندی را به‌دنبال خواهد‌داشت." می بینیم که او درس خود را خوب می داند و آگاه‌است که در بطن جامعه و میان کسانی که فکر‌می‌کنند چه گفته‌می‌شود.»

این روزها درباره‌ی زن جوانی که روسری خود را برداشته و چند لحظه بر‌سر‌چوب‌کرده چنین می‌خوانیم:

«مریم شریعتمداری از سوی دادگاه به ترویج بدحجابی و اقدام علیه امنیت ملی تفهیم‌اتهام‌شده‌بود.» [ت.ا.]

از ششم دیماه1396 تا کنون تنها در تهران بیش از 35 زن به‌خاطر اعتراض مسالمت‌آمیز به حجاب اجباری مورد حملات خشونت‌امیز و دستگیری و بازداشت قرارگرفته‌اند. برای جلوگیری از سقوط رژیم؟ از نظر حضرات،  آری. چنانکه در خبر دیگری می‌خوانیم:

« دادستان تهران، «حذف» حجاب از جامعه ایران را «برنامه‌ریزی و سرمایه‌گذاری دشمن» دانست و به طور مثال به پرونده مردی دارای تابعیت ایران-آمریکایی و همسرش جهت «استحاله فرهنگی جامعه» اشاره کرد.»

« وی هدف اصلی متهمان این پرونده را که نامی از آنها نبرده «استحاله‌ فرهنگی  و  ترویج فساد، جذب افراد به گرایشات هنری توام با ابتذال و استفاده ابزاری از آنان در جهت اهداف از پیش تعریف شده دشمن جهت نشر ابتذال و قبح‌زدایی از مقدسات دینی و سیاه‌نمایی نظام مقدس جمهوری اسلامی با بهره‌گیری از قالب‌های هنری و تهاجم همه جانبه فرهنگی» اعلام کرد... جعفری دولت‌آبادی در عین حال اضافه کرده که "دشمن" پروژه "سیاسی‌ کردن حجاب" را در دستور کار قرار داده تا "مسأله عفاف و حجاب را به منزله مقابله زنان با جمهوری اسلامی جلوه دهد".»‌

و بالأخره آقای رهبر هم بک بار دیگر نتوانست از انتساب این مبارزات حق‌طلبانه به "استکبار" خودداری‌کند و در روز جهانی زن حکیمانه فرمود:

«دشمنان با تبلیغات پرحجم و هزینه‌های سرسام‌آور برای مسأله حجاب هزینه کردند (!) که در نتیجه آن چند دختر فریب بخورند (!) و در گوشه و کنار روسری از سر بردارند اما همه تلاش‌هایشان در این نتیجه کوچک و حقیر (!) خلاصه شد.»

چون رژیمی به خود اعتماد‌نداشت همه جا دست «دشمن»، همه جا «توطئه برای براندازی» همه جا «فریب خوردگی» می‌بیند، و در مردم چیزی نمی‌بیند جز آنچه«کوچک و حقیر» باشد؛ و فراموش می کند که این زنانِ جوان فرزندان همان زنانی هستند که حضرات دست‌کم نیمی از قدرت امروز خود را مدیون کوشش های آنان در سال 57 هستند، و امروز پی‌برده‌اند که مادرانشان در آن روزها، ضمن مبارزه برای آزادی، بدبختانه فریب خمینی را نیز خورده‌بودند. 

و همو در جای دیگر، در 19 دیماه:

«... اعتراض‌های سراسری دی‌ماه را «آتش‌بازی»، «شیطنت‌کاری» و «پاتک دشمن» توصیف کرد و آمریکا، بریتانیا و اسرائیل [را] به سازماندهی این اعتراض‌ها متهم کرد. او همچنین مدعی شد که گفت که [کذا] پول این تجمعات را یک دولت "خرپول" منطقه تأمین کرده است.»

بازداشت دکتر کاوس سیدامامی کارشناس و فعال زیست محیطی و گروهی از همکاران او به اتهام واهی جاسوسی و مرگ خود او در زندان به شیوه ی جدید «خودکشی»5، و فشارها و عملیات تبهکارانه علیه دراویش سلسله ی گنابادی، با اتهمات مشابه، که به سرکوب گروه  بزرگی از آنان و قتل مشکوک آقای راجی و خاکسپاری پنهانی شبانه ی او در الیگودرز کشیده شد فصل های دیگری از همین هراس شدید رژیم از همه ی افراد و محافلی است که ابتکارات و همکاری هایشان را به انکار مشروعیت خود تعبیر می کند.

پس ببینیم این که برداشتن روسری یک زن از سر خود بنیاد رژیم را می لرزاند، و این دغدغه ی شبانه روزی اقدام و تبانی علیه جمهوری اسلامی، که شامل یک لحظه بی حجابی هم می شود، یا این که کوشش گروهی دلسوز برای نگهداری از محیط زیست چنان مشکوک می نماید که به بازداشت و قتل آنان می انجامد، از چه حکایت می کند. ما همانجا درباره ی این دست از اتهامات گفته بودیم:

«اینکه اتهاماتی چون «اقدام علیه امنیت ملی»، «اجتماع و تبانی برای تبلیغ علیه نظام» ورد زبان قضات این جمهوری است و هر ماه و هر روز عده‌ای از شهروندان با چنین اتهاماتی محاکمه و به زندان های دراز مدت محکوم‌می‌شوند تنها یک خبط و انحراف از جریان صحیح و قانونی نیست؛ این اتهامات بازتاب تصوری است که رژیم و سران آن از دید مردم نسبت به مشروعیت خود دارند! اینگونه اتهامات نه تنها به فعالان سیاسی بلکه به وکلای آنان نیز وارد می شود؛ همانطور که در همه جا ردّ‌پای دشمن را دیدن: "امروز دشمن غلط‌می‌کند..."؛ طرح بر انداختن رژیم را دیدن:" دشمن... به فکر برافکندن انقلاب باشدهمه‌جا دست بیگانگان را دیدن: "حمله به مبانی ...انقلابی از جمله روش‌های جاری بیگانگان‌است" که شب و روز از زبان "رهبر" این نظام شنیده‌می‌شود، ناشی از بی اعتمادی شدید او و دستگاهش به ملت‌است، چه در جهان کنونی، در صورت اعتقاد محکم ملت به نظام سیاسی کشور، از بیگانه، حتی اگر نقشه‌ای داشته باشد، کاری‌ساخته‌نیست.» 

«آنچه در این نظام‌ها به‌صورت بزرگترین جرم‌ها مطرح می شود و با عناوینی چون: "کوشش برای"براندازی نرم"، "اجتماع و تبانی برای تبلیغ علیه نظام"، "اقدام علیه امنیت ملی" یا "رابطه با استکبار جهانی"، و نظائر اینها نامیده‌می‌شود و عمال نظام با آزار و شکنجه در گرفتن اعتراف متهم درباره‌ی آنها نیز می‌کوشند (در محاکمات دوران استالین در شوروی و «جمهوری های دموکراتیک» اروپای شرقی شکل این اتهامات از این قبیل بود: توطئه علیه کشور شوراها، جاسوسی برای سرمایه داری جهانی...)، در نظام‌های دموکراتیک که مردم آنها از حق اظهار‌ِنظر آزاد درباره‌ی همه‌ی شئون سیاسی کشور خود، حتی شکل نظام حاکم بر آن برخوردارند، جرم شمرده‌نمی‌شود، هیچ، حتی انتقاد به بالاترین متصدیان امور حکومتی نیز جرم نیست، و شهروندان حتی آزادند که، ضمن احترام عملی به قوانین حاکم، به همه‌ی آنها، حتی مبانی و اصول قوانین اساسی ایراد وارد سازند و از راه‌های قانونی مانند نوشتن کتاب و مقاله و ایراد سخنرانی آنها را ناصواب اعلام کنند...»

و: «...در نظامی که خود به عدم مشروعیت خود آگاهی دارد، هنگامی که بیان این عدم مشروعیت به‌شکل‌های گوناگون، از جمله با امتناع از شرکت در انتخابات وضوح و شدت می‌یابد، رهبر نظام دست‌به‌دامن همان مردمی می‌شود که به آنها گمان اسباب‌چینی برای براندازی نرم می بُرد و می بَرَد و خطاب به آنان می گوید« حتی آنها که با نظام مخالف اند در انتخابات شرکت کنند»، و با این خطاب، ناخواسته، وجود مخالفان بیشمار نظام در میان مردم، اما مخالفانی محکوم به سکوت را، که از کمترین حقی برای بیان نظر خود برخوردار نیستند، حتی پس از گذشتن 37 سال از عمر رژیم و به‌رغم آنهمه کشتار و زندان و فشار بر جامعه تصدیق‌می‌کند.»

 

از بحث

عدم‌مشروعیت رژیم و پیش‌بینی سقوط آن

تا زمین‌لرزه‌های جدید

 گامهای  نخست نافرمانی مدنی

 

بخش دوم

نخستین گامهای

نافرمانی مدنی

ــــــــــــــــــــ

1 معیار ماکس وِبِر که در آن مقاله‌ها مطرح‌شده‌بود شکل سیستماتیک مدرن آن اصلی است که در نظریه‌ی تاماس هابز که حکومت را برای برقراری نظم و امنیت و تسلیم مردم به اختیارات چنین حکومتی را لازم دانسته، مطرح شده، اما وِبِر بدین دلیل، اما تنها به‍‍شرط انجام این وظایف از سوی حکومت، واگذارکردن انحصار قدرت و قوه‌ی قهریه به آن را نیز توجیه‌کرده؛ باید اضافه کرد که وجود این وظیفه برای حکومت به عنوان علت وجودی آن در منشورهای حکومتی و فرمان‌های رسمی و سیاست‌نامه‌های کشورداران بزرگی چون خواجه نظام‌الملک، یا آثار امیرانی چون کاوس وشمگیر در قابوسنامه، و اندیشمندانی چون ابوحامد غزالی در نصیحه‌الملوک، به‌صور گوناگون بیان شده‌بوده‌است. آن اصل این است که وظیفه‌ی  فرمانروایان اعم از امیران یا پادشاهان، یعنی آنچه وجود آنها راایجاب‌می‌کند، برقراری امنیت و صلح است و عدالت، یعنی جلوگیری از تعدی و تجاوز و بازگرداندن حق به صاحب آن. به عنوان نمونه، نک.ان لمپتون، سیری در تاریخ ایران بعد از اسلام، ترجمه‌ی یعقوب آژند،  امیرکبیر، 1363.   

2  نک. علی شاکری زند،  منشاء هراس شدید نظام از مردم ! نظامی که مشروعیت ندارد همواره خود را در خطر نابودی می بیند، . سایت انترنتی نهضت مقاومت ملی ایران (نامیر)، سایت احترام آزادی، خردادماه 1396.

3  نک. علی شاکری زند، تحریم انتخابات ساده انگاری مبارزه نیست جدی گرفتن آن است، اردیبهشت‌ماه 1396، همان.

4 نک. علی شاکری زند،  منشاء هراس شدید نظام از مردم ! همان. 

5 « دادستان تهران در تاریخ ۲۱ بهمن ماه سال جاری خبر از  شناسایی و دستگیری چند متهم مرتبط با یک پرونده ی جاسوسی" که “در قالب اجرای پروژه‌های علمی و محیط زیستی نسبت به جمع‌آوری اطلاعات طبقه‌بندی کشور در حوزه‌های استراتژیک اقدام می‌کردند" داد. گزارشات دریافتی حاکی است که بازداشت شدگان ۶ تن از سرشناس ترین فعالان محیط زیست و حیات وحش ایران هستند که بعضا در پروژه هایی با سازمان ملل در حال همکاری بودند»  و « دو هفته پس از بازداشت این افراد به خانواده آقای امامی اعلام شد که او در زندان جان باخته است. » احترام آزادی، شنبه، 4 فروردین  ۱۳۹۷.

 

_______________________________________________________________

مقالات منتشر شده الزاما نقطه نظر، بيانگر سياست و اهداف نشریۀ اینترنتی نهضت مقاومت ملی ایران نميباشند. حق ويرايش اخبار و مقالات ارسالی برای هیئت تحریریۀ نشریه محفوظ است.