نشریۀ  اینترنتی نهضت مقاومت ملی ایران

N A M I R

‏جمعه‏، 2010‏/12‏/17

 

35-171210

 

جمهوری اسلامی ، " برادران مسلمانش" و خلیج فارس

 

در گذشته کشور ایران در منطقه دارای چنان قدرتی بود که کشورهای حوزۀ خلیج فارس بخود اجازه نمیدادند به سرزمین آن چشم طمع داشته باشند. پس از روی کار آمدن دولت نامشروع احمدی نژاد و با وجود اینکه این دولت، و به طوری کلی دستگاههای ریز و درشت رژیم، میلیاردها دلار سرمایه مملکت را به حلقوم سازمانهای افراطی اسلامی میریزند،  مع الوصف نتوانسته اند حتی در میان این سازمانها هم دوست و پشتیبانی برای خود پیدا کنند. رهبر حزب الله لبنان دلیل کمک های بی دریغ ایران به سازمانش را نتیجه عرب نژاد بودن رهبران ایران دانسته و سازمان حماس حتی از پذیرش شیعیان به سرزمین تحت تسلطش خودداری میکند.

 

اگر چه خامنه ای در هیبت رهبر جهان اسلام حجاج مکه ومسلمانان دنیا را به:

"کمک به ملت فلسطین و محاصره شدگان غزه، همدردی و همراهی با ملت‌های افغانستان و پاکستان و عراق و کشمیر، مجاهدت و مقاومت در برابر تعدی آمریکا و رژیم صهیونیستی، پاسداری از اتحاد مسلمانان و مبارزه با دست‌های آلوده و زبان‌های مزدوری که به این اتحاد ضربه می‌زنند" دعوت میکند ولی واقعیت امر این است که جمهوری اسلامی فاقد حتی یک دوست در میان کشورهای اسلامی جهان است.

 

با اینکه جمهوری اسلامی لاف دوستی با سوریه را میزند، در آخرین جلسه پنجمین مجمع مجالس آسیایی که در روزهای هشتم و نهم آذرماه سال ‌جاری که با حضور نمایندگان بیش از ۲۰ کشور آسیایی در دمشق برگذارشد و "محمود الابرش" رییس مجلس این کشور ریاست آنرا عهده دار بود درمتن پایانی این اجلاس که تحت نظارت نامبرده تدوین شده بود، در بخشی که مربوط  به ظرفیت های قاره آسیا اختصاص داشت گنجانده شده بود که "هفتاد درصد(۷۰٪) نفت جهان از خلیج عربی استخراج می شود". او در جواب به اعتراض نماینگان ایران به استفاده از این نام مجعول به جای خلیج فارس گفت "سوریه به واسطه میزبانی این مجمع و ریاست جلسات آن باید نظر موافق تمامی اعضای این مجمع را در تدوین بیانیه پایانی این اجلاس تاًمین می‌کرد". مورد دیگری که نشان از انزوای ایران دارد، جواب مقامات سوری به درخواست یک هیاًت بلند پایۀ ایرانی است که سال گذشته به ریاست دبیر شورای امنیت ملی ایران بدان کشورسفر کرده بود تا همراهی این کشور را در صورت حمله اسرائیل به ایران جلب کند. بنا بروایت یکی از اسناد ویکی لیکس آنان نظر دولت سوریه را چنین  اعلام میکنند که " سوریه در جنگ تلافی جویانه ایران علیه اسرائیل شرکت نمی کند".

  آقای طالبانی ریییس جمهور کشور عراق "ریشه اکثر مشکلات ایران و عراق در مورد مرزهایشان را به توافق نامه الجزیره که در سال ۱۹۷۵ امضاء شد برمیگردد" میداند. اشارۀ ایشان به "تحمیلی" است که گویا سیاست استعمارگرانه انگلیس پس از ترک منطقه بجهت گرم نگهداشتن تنور اختلاف و تشنج میان ایران و کشور همسایۀ آن،عراق، بجای گذاشته است.  تا پیش از ١۹۷۵ خط مرزی ایران و عراق بر خلاف تمام تعاریف معتبر وعرف  بین المللی کرانه اروند رود درخاک ایران و نه خط میانی رودخانه تعین گردیده بود. قرارداد الجزیره به دعوا بر سراین میراث بجای مانده از استعمار خاتمه داد، و دو کشور ایران و عراق در سال ۱۹۷۵ بر مبنای تعاریف معتبر بین المللی خط Talweg ( خط میانه رودخانه) را بعنوان مرز مشترک دو کشور تعیین و به اختلافات مرزی  دو کشور خاتمه دادند. مشکلاتی که آقای طالبانی بدان اشاره میکنند لابد بایستی بدین صورت حل گردد که ایران از حق شناخته شده خود صرف نظر نموده و دوباره نفاق و اختلاف و احتمالا جنگی دیگر جانشین روابط دوستانه و صلح آمیز میان دو کشور گردد. ظاهراٌ ایشان این ادعای صدام حسین را که بهانه ای برای شروع جنگ خانمانسوز ایران و عراق گردید، به پشتوانۀ قرارداد استراتژیک با آمریکا (SOFA) که دولت عراق در اواخر سال ۲۰۰۸ و با وجود مخالفت شدید جمهوری اسلامی منعقد کرد تکرارنموده چه به پشتیبانی آمریکا در مناقشات احتمالی آینده اطمینان دارد. سایرتلاش های جمهوری اسلامی همچون تأمین حقوق بیش از ده  هزار شخصیت مذهبی شیعه درعراق، کمک های بی دریغ اقتصادی به سازمان های مذهبی، حمایت مسلحانه از پیکارجویان منتخب شیعه، برای ایجاد جمهوری اسلامی دیگری در خاک عراق به شکست انجامیده و مردم عراق امروز بیش از هر زمان دیگر خود را در کنار برادران عرب خویش می بینند  تا در کنار برادران شیعی ایران.

در مورد نظر کشور های حاشیه خلیج فارس و سایر کشورهای عربی درباره ی ایران، عبدالرحمن الراشد تحلیلگر روزنامه الشرق‌الاوسط می‌نویسد: «شکی نیست که رهبران عرب، برنامه هسته‌ای ایران، و بطور کلی خود این کشور را بزرگ‌ترین خطر برای خود و منافعشان می‌دانند. برای آنها بسیار خوشحال ‌کننده است اگر آمریکا طرح هسته‌ای ایران را نابود کند. حتی اگر اسرائیل نیز دست به این اقدام بزند، بازهم رهبران عرب، بخصوص کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، بسیار خوشحال خواهند شد. از نظر رهبران عرب، برنامه هسته‌ای ایران برای اعراب تهدیدی به مراتب قوی‌تر از اسرائیل  است ».

 

کشورهای حاشیه خلیج فارس که ابتدا با ادعای مالکیت بر جزایر سه گانه تنب بزرگ و کوچک وابوموسی به مناقشات میان خود و ایران دامن زدند، اکنون با طرح جانشین نمودن نام مجعول"خلیج عربی" بجای خلیج فارس به موتور حمله نظامی کشورهای خارجی به کشور ما تبدیل گردیده اند. نیروی دریایی آمریکا خلیج فارس را "خلیج عربی" مینامد چون " متحدین آمریکا در منطقه عموما در محاوره و مکاتبات رسمی، خلیج عربی را به کار می برند و ما در هماهنگی با این متحدین نام خلیج فارس را کنار گذاشته و به جای آن خلیج عربی را به کار می بریم.!". و در بازی های آسيايی گوانگجو مسئولان چينی اقدام به تغییر نام خليج فارس به نام مجعول "خليج عربی" را موضوعی  "خارج از حوزه برگذاری بازی‌ها دانسته "! و آنرا کار"مقامات عرب صاحب نفوذ در ورزش آسيا خوانده اند که، به ادعای آنان، اين موضوع را در برنامه افتتاحيه گنجانده‌اند"!

 

مقامات قطر در تدارک مسابقات فوتبال ملت های آسيا  که در دیماه امسال دراین امارات برگذار می گردد، از هم اکنون تصميم دارند که در پوسترهای برگذاری مسابقات، راهنمای گردشگران، اقلام تبليغاتی و ورزشی ويژه مسابقات و همچنين برنامه های تلويزيونی ضمن گنجاندن نقشه خليج فارس از نام مجعول "خلیج عربی" استفاده كرده از فرصت پيش آمده نهايت بهره برداری را بنمایند. آنان همچنین برگذاری جام جهاني فوتبال در سال ۲۰۲۲ را عهده دار هستند و اگر مقاومت موُثری در برابر نداشته باشند. این تبلیغات را برای جا انداختن این نام مجعول تا آن زمان ادامه داده و بکمک متحدانش قادر خواهد گردید در سطح جهانی این نام ساختگی مجعول را جانشین نام تاریخی خلیج فارس نمایند.

 

رهبران جمهوری اسلامی که در سطح کشور های اسلامی و در میان برادران اسلامیشان بطور مطلق تنها مانده اند، خود نیز به این کوشش ها که نقض تمامیت ارضی ایران و بخشی از هویت تاریخی سرزمین ما را هدف قرار داده است با بی اعتنایی نگریسته، و گاه با حرکاتی چون نشستن احمدی نژاد زیر "لوگوی خلیج عربی" مشوق این گونه ادعاهای پوچ شیخ نشین های حاشیه خلیج فارس میگردند. اما مردم ایران به استثنای لایه های بسیار نازک فوقانی حکومتگران و نظامیان وابسته بدانها مسلما با دقت این کوشش ها را دنبال نموده و در مقابل آن عکس العمل نشان داده و خواهند داد.

 

در خاتمه، آنچه از شیوخ منطقه انتظار میرود این است که آنان بایستی توجه داشته باشند که سیاست تعرضی رهبران جمهوری اسلامی، یعنی سیاستی مبتنی بر دخالت در امور داخلی سایر کشورها که باعث وحشت و اضطراب آنان گردیده است مورد قبول مردم ایران نیست، چه کشور ما و مردم ما بزرگترین قربانیان سیاست های ماجراجویانه جمهوری اسلامی می باشند. این رهبران بنام دفاع از اسلام، بنام انرژی هسته ای و بنام مبارزه با صهیونیسم مملکت ما را از نظر اقتصادی به کشوری عقب مانده و از نظر سیاسی به یکی از جبارترین نظام های حاکم و از نظر بین المللی به تنهاترین کشور در جهان تبدیل کرده اند.

 

مردم ایران برای نجات مملکت از وجود چنین نظامی با وجود خفقان حاکم و با دادن قربانیان زیاد به مبارزۀ خود علیه نظام ولایت فقیه ادامه میدهند و به نتیجه این مبارزات و به آینده کشور شان بعنوان یکی از بزرگترین کشورهای منطقه و یکی از کهن ترین کشورهای جهان امیدوارند. ملت ایران در پی ایجاد حکومتی است که در داخل مدافع دموکراسی، آزادی و حاکمیت قانون باشد در خارج منادی صلح و دوستی؛ از این رو بهتر است که حکام امارات و کشورهای عربی دست از دشمنی با ایران و تعدی به سرزمین و هویت تاریخی ایرانیان برداشته و از فرصتی موقت که با برقراری نظامی غیر مشروع بر کشور ما بوجود آمده است سوء استفاده نکرده و زمینه تشنج در منطقه را با کشوری به عظمت ایران برای خود پایه نریزند.

 

حسین اسدی

 

بیست و ششم آذر  ١۳۸۹ 

برابر با هفدهم دسامبر  ۲۰١۰