|
|
|
استقرار دموکراسی يک روند است و مراحل ويژه خود را دارد. شرط موفقيت در هر مرحله داشتن آمادگی ها و امکانات لازم است. اگر چه گرايش گسترده ای که امروز در جامعه به دموکراسی ديده ميشود، زمينه مناسبی برای تحقق آن بوجود آورده است، اما اگر اينبار نيز در پی کسب آمادگی های لازم و ايجاد امکانات نباشيم، احتمال موفقيت زياد نخواهد بود. ايجاد يک جنبش نيرومند سياسی که دموکراسی را مستقر نموده و آن را حفظ کند، بخش عمده اين مبارزه است. تحقق چنين جنبشی تنها با خواست، پشتيبانی و شرکت اکثريت مردم ممکن است. پس بايد به دنبال آن بود که مردم بخواهند و خواست آنان به پشتيبانی مستمر و قاطعشان از دموکراسی تبديل شود. روند استقرار دموکراسی مراحل مختلفی دارد که عبارتند از:
بعضی از اين مراحل جدا از يکديگر نيستند مانند جلب همکاری روشنفکران و آماده ترين اقشار (مرحله 3) و جلب پشتيبانی مردم و ايجاد يک آلترناتيو سياسی (مرحله 4) و گاهی پايان کامل يکی پيش شرط انجام ديگری است، مانند اوج مقاومت منفی و پايان دادن به ديکتاتوری حاکم (مرحله 5) پيش از تشکيل حکومت موقت (مرحله 6). در مورد هر يک از اين مراحل توضيح داده ميشود. وظائف و مسئوليت های نيروهای طرفدار دموکراسی برای پيش برد اين روند سنگين است زيرا بايد اقدامات مخالفين دموکراسی را از همه طرف با روش های سازنده خنثی سازند. شکست يا ضعف در هر يک از مراحل فوق ميتواند به بازگشت به مراحل قبلی يا حتی عدم موفقيت تمام طرح منجر گردد. مثلا اگر نيروی لازم را چه برای برکنار نمودن رژيم ديکتاتوری و چه مراحل بعد از آن در اختيار نداشته باشيم، دموکراسی تحقق نمييابد. حتی پس از مرحله آخر نيز اگر حکومت دموکراتيک منتجه از رای اکثريت مردم نتواند از عهده مديريت سياسی جامعه و حفظ همبستگی ملی بر آيد، پروژه استقرار دموکراسی پايدار دچار مخاطره ميشود. سوالی که بلافاصله طرح ميشود اينست که چگونه ميشود علی رغم وجود رژيم ديکتاتوری آمادگی های لازم را پيدا کرد و مراحل را پشت سر گذاشت؟ آيا رژِيم بيکار خواهد نشست تا اپوزيسيون دموکرات برنامه های خود را اجرا کند؟ جواب اينست که مسلما ديکتاتوری از همه امکانات خود استفاده خواهد نمود تا اقدامات طرفداران دموکراسی را خنثی کرده، آنان را شکست دهد. اما اگر ديکتاتوری ها ميتوانستند هميشه بر اراده ملت ها غلبه کنند، امروز ده ها نمونه کشورهائی که توانسته اند خود را از يوغ ديکتاتوری رها کرده، به دموکراسی دست يابند نداشتيم. نيروهای طرفدار دموکراسی بايد آنچنان از سياست، هوشمندی، سخت کوشی، بردباری، استقامت، شايستگی، فرهنگ ومعنويت برخوردار باشند که بتوانند بر مشکلات غلبه کنند. اين امتحانی است که اگر ملت های خواهان آزادی و دموکراسی در آن موفق نشوند به آزادی و دموکراسی دست نمی يابند. مردم ايران در فرصت های گوناگون مخالفت وسيع خود را با ديکتاتوری حاکم نشان داده اند و بخشی از همين "روشنفکران و آماده ترين اقشار" مثلا قبل از دوم خرداد 1376 و بعد از آن فعاليت های درخشانی کرده اند. اين فعاليت ها در سال های اخير نشان دهنده عمق و گسترده گی خواست دموکراسی در مردم و زمينه مهمی برای رسيدن به دموکراسی پايدار است. آنها که به روشنی به دفاع از حاکميت مردم برخاستند بعضی هنوز در زندان بسر ميبرند يا کسانی که در صحن مجلس شورای اسلامی از دموکراسی بدون پسوند صحبت نمودند، بخش مهمی از جنبش ملت ايران برای تحقق دموکراسی هستند. همانطور که در آغاز نيز اشاره شد وقتی صحبت از اتحاد اپوزيسيون دموکرات ميشود، مسلما اين بخش ها نيز مورد نظرند. اميدواريم آنها نيز بدانند که نزديک ترين جريان ها به آنان ساير بخش های اپوزيسيون دموکرات ميباشند. از آن هموطنانی نيز که در صف مخالفت با ديکتاتوری قرار دارند ولی صحبت از دموکراسی دينی می کنند، بايد خواست که هم تجربيات خود مردم ايران و هم دستاوردهای مردم ساير کشورهای جهان را در نظر بگيرند و توجه کنند که تداخل دين و حکومت، هم برای دين و هم برای حکومت نتايج منفی در بر داشته است. اين به معنی آن نيست که آنها برای دين و يا اخلاقی که ميگويند تبليغ نکنند، اما روحانيون و دين نبايد درسياست دخالت کنند. بايد از آنها خواست که پس از اين همه مصائبی که بر سر ملت آمده، ديگر دست از آزمايش دموکراسی دينی که در اساس همين جمهوری اسلامی خواهد بود بردارند و همراه با نيروهای دموکرات مواضعی روشن و خالی از ابهام برای جدائی دين از حکومت بگيرند. يک روانشناس در مورد مکانيسم های پذيرش فرضيه ها مينويسد (15) "هرقدر تعداد فرضيه هائی که برای شناخت يک موقعيت موثراست بيشتر باشد، اطلاعات بيشتری لازم است تا يکی از آنها مورد تاييد قرار گيرد". آنچه در مورد فرضيه ها درست است در مورد گروه های اپوزيسيون دموکرات نيز صادق است و احتمال موفقيت اتحاد های کوچک در مقابل ديکتاتوری يکدست به مراتب کمتر از احتمال موفقيت يک اتحاد در مقابل يک ديکتاتوری است. اگر اپوزيسيون دموکرات يکدست نباشد و چند اتحاد برای دموکراسی وجود داشته باشد، پيدا کردن تفاوت ها و اينکه کدام يک حرف درست را می زند، برای مردم مشکل است. آنها وقتی خواهند توانست بطور وسيع از اپوزيسيون دموکرات پشتيبانی کنند که با يک اپوزيسيون واحد روبرو باشند. فعاليت برای اتحاد بمنظور استقرار دموکراسی در داخل و خارج از کشور ادامه دارد. برای مثال ميتوان از تشکيل "جبهه فراگير برای دموکراسي" در داخل کشور و از سه کوشش زير در خارج کشور نام برد: - اتحاد برای استقرار آزادی و دموکراسی در ايران - اتحاد جمهوری خواهان - جمهوريخواهان دموکرات و لائيک فصل مشترک ميان اين حرکت ها زياد است و درست اينست که آنها در ارتباط قرار گيرند و گفتمان را برای رسيدن به يک پلاتفرم مشترک و اتحاد وسيع آغاز کنند. خوشبختانه بنظر می رسد که اتحاد اپوزيسيون دموکرات، امروز مانند گذشته های نه چندان دور غير قابل دسترس نيست و کوشش های مختلفی برای تحقق آن در جريان است. اگر بخش های اپوزيسيون دموکرات پلاتفرم مشترکی ارائه ندهند و برای تحقق آن متحد نشوند، اعتماد مردم را بدست نخواهند آورد و از اهميتی برخوردار نخواهند شد. مردم به حق انتظار دارند که گروه های مدافع دموکراسی، خود نمونه کوچکی از آينده مورد نظرشان را به نمايش گذارند. به اين معنی که بتوانند با حفظ نظرات گروهی خود، با هم برای پايان دادن به ديکتاتوری و تحقق حاکميت ملی همکاری کنند. مردم فکر ميکنند اگر اين گروه ها به دموکراسی اعتقاد دارند چرا نميتوانند با حفظ عقايد خود برای اهداف مشترک همکاری کنند و اگر آنها امروز نميتوانند همکاری کنند، چه تضمينی وجود دارد که در فردای برکنار شدن ديکتاتوری به جان هم نيافتند و در نتيجه وضع از آن چه هست بدتر نشود؟ آرزوی اتحاد و يکپارچگی اپوزيسيون دموکرات امروز چنان در ميان مردم گسترده و عميق است که اگر دموکرات ها به آن توجه کافی مبذول ندارند، احتمالا جريان های ديگری که اهدافی منافی دموکراسی و اتحاد دموکراتيک دارند، تحت همين عنوان برنامه های ديگری را تحويل هموطنان ما خواهند داد و به فکر اتحاد دموکرات ها صدمه خواهند زد. طرفداران گروه های سياسی دموکرات که در چنين اتحادی شرکت می کنند همواره بايد ميان نظرات خاص خود و نظرات عمومی اتحاد که بايد مورد قبول همه گروه های شرکت کننده در اتحاد باشد تفاوت قائل شوند. در عين اينکه هر گروه نظرات خاص خويش را خود تبليغ می کند، اتحاد آن سياست هائی را اجرا می کند که اساسی بوده و در خط مشی و برنامه سياسی گنجانده شده است. اتحاد دموکرات ها با منطق و سياست برای همکاری کليه گروه های دموکرات تلاش ميکند. در مواردی ممکن است ضروری باشد که دلائل عدم صلاحيت يک گروه برای همکاری در اتحاد طرح شده، علل اختلاف روشن گردد تا بتوان مشکلات و راه حل ها را با آن گروه مورد بحث قرار داد. شايد اين تذکر نيز لازم باشد که شرکت در اتحاد اقدامی داوطلبانه است و اگر جمعی به هردليلی با اتحاد همکاری نکرد، بايد به تصميم آن جمع احترام گذاشت. لازم است اپوزيسيون دموکرات مواضع روشنی نسبت به بخش های ديگر اپوزيسيون اتخاذ و مطرح کند تا چنانچه آن بخش ها شرائط لازم را داشته و خود نيز مايل باشند، به سوی دموکراسی و حاکميت ملی قدم برداشته و بخشی از مبارزه برای دموکراسی باشند. به اين منظور دو گروه مشروطه خواهان و مجاهدين را مورد بررسی قرار ميدهيم. در 28 مرداد 1332 خانواده پهلوی و در راس آن شخص شاه، به کمک سازمان های جاسوسی خارجی عليه حکومت ملی دکتر محمد مصدق کودتا کرد و ديکتاتوری نظامی پليسی خود را در کشور حاکم نمود. اين حکومت حقوق ملت را که در قانون اساسی مشروطيت مندرج بود زير پا گذاشت، مجلس را فرمايشی و مشروطيت را عملا تعطيل کرد. مخالفين سياسی به شدت سرکوب شدند و هرصدای آزادی خواهانه ای در نطفه خفه شد. تضعيف نيروهای سياسی به پيدايش و سپس رشد طرفداران خشونت انجاميد. خشونتی که سرانجام نه تنها اساس آن حکومت بلکه اساس جامعه ايرانی را نيز هدف قرار داد و اکنون قريب يک ربع قرن است که شاخه موفق آن بر کشور ما حاکم شده است. اين واقعيت که خاندان سلطنت که خود بايد مظهر همبستگی ملی ميبود با پشتيبانی بيگانگان عليه نيروهای مدافع حق حاکميت ملی اقدام کرد، بدينوسيله همبستگی ملی را به نحو بارزی زير پا گذاشت و نيز استقرار ديکتاتوری در پی آن، همگی مويد آن بود که اين خاندان نه مردم ايران بلکه قدرت های خارجی را پشتيبان خود ميدانست و به جريانی وابسته به قدرت های خارجی تبديل شده بود. به اين جهت مردم ايران دراولين فرصت با شعارهای "اجرای قانون اساسي"، "شاه بايد سلطنت کند نه حکومت"، "استقرار حاکميت ملي" و سرانجام "استقلال، آزادی، عدالت اجتماعي" به ميدان آمدند. متاسفانه به علت ضعف تشکيلاتی نيروهای سياسی جامعه که حکومت خود مسئول اصلی آن بود، روحانی نمايان از موقعيت سوء استفاده کرده، حاکميت خود را برپا نمودند. رفتارزننده ای که کشورهای غربی و بخصوص دولت ايالات متحده آمريکا پس از سقوط محمد رضا شاه، بويژه در زمانی که وی بسبب بيماری مهلک بيش از هر زمان مستحق ياری بود، نسبت به وی در پيش گرفتند، همچنين ماجرای ايران گيت و ساير همکاری های آنان با نظام غير انسانی جمهوری اسلامی، بار ديگر نشان داد که اين کشورها از آنچه آنرا منافع خود می دانند، حرکت می کنند و در مقابل اين منافع، سرنوشت متحدين سابق برايشان اهميتی ندارد. اين نکات را آنهائی که هنوز هم به دنبال وابستگی هستند بايد مورد توجه قرار دهد. اگرچه عده ای از طرفداران سلطنت چند سال پس از بهمن ماه 57 به اينطرف کوشش نموده اند که خود را طرفدار آزادی، حاکميت ملت و مشروطيت معرفی کنند، منتها اختلافی چندان اساسی ميان سلطنت طلبان و مشروطه خواهان امروزی ديده نمی شود. بويژه پس از روی کار آمدن حکومت آقای جورج بوش در آمريکا اين جمع بر تبليغات خود افزوده است. با کمال تاسف بايد گفت گاهی به نظر می رسد که سياست های اين طيف ادامه سياست های گذشته است و بخشی از اين طيف حتی خود را طرفدار حمله آمريکا به ايران نشان ميدهد. اکثريت قريب به اتفاق اتحاد هائی که اپوزيسيون دموکرات تا کنون به وجود آورده است، از جمله برای مخالفت با سلطنت، بر جمهوری خواهی تاکيد دارند. نظر نگارنده نيز در مورد رجحان نظام جمهوری پارلمانی و نقش منفی سلطنت برای دموکراسی آينده کشورمان در نوشته ديگری آمده است(8). معذالک اپوزيسيون دموکرات لازم است به ساير نيروها نيزامکان دهد که چنانچه به اصول دموکراتيک معتقد باشند به صفوف آن بپيوندند. اما قبل از اينکه اپوزيسيون دموکرات همکاری با مشروطه خواهان را مورد بررسی قرار دهد ضروری است آنها کودتای 28 مرداد و استقرار ديکتاتوری محمد رضا شاه پس از کودتا و جنايات انجام شده در اين دوران را بطور کاملا صريح، قاطعانه و بدون بازگشت محکوم کنند. لازم است افرادی از آنان نيز که در اعمال ضد آزادی آن دوران شريک بوده اند از ملت ايران عذر خواهی نمايند. علاوه بر اينها لازم است آنها با اظهارات و اعمال خود بروشنی نشان دهند که خواهان ايرانی مستقل اند و وابستگی به خارجی را محکوم می نمايند. تا زمانی که مشروطه خواهان به اين اقدامات دست نزده و نشان نداده اند که دوری از سياست های گذشته برای آنها امری جدی است، همکاری با آنان مطرح نميباشد. در دوران رژيم گذشته بعضی از مبارزين مذهبی به راه اشتباه مبارزه مسلحانه رفتند و سازمان اسلامی مجاهدين خلق ايران را برای مقابله با ديکتاتوری و سرکوب آن رژيم تشکيل دادند. اين سازمان در جريان انقلاب 57 با آيت الله خمينی همکاری داشت. آنها مدت کوتاهی بعد از انقلاب اسلامی با پشتيبانی دوآتشه از کشتارهای حاکميت جديد و همچنين براه انداختن تظاهرات مسلحانه ای که در آن دختران و پسران خردسال نيز شرکت داشتند، سياست های غيرمسئولانه خود را به نمايش گذاشتند. اما چندی بعد بين آنها و حاکمين جديد اختلاف بالا گرفت و رهبری سازمان نخست به فرانسه و سپس به عراق رفت، در آنجا با کمک حکومت بعثی عراق نيروهای مسلح تشکيل داد و کاملا در خدمت اين کشور در آمد. در جنگ ميان ايران و عراق، مجاهدين با قوای خود به ايران حمله کردند و سربازان ايرانی را کشتند، اما قوای آنها در مرصاد شکست خورد. اين سازمان مظهر کاملی از يک جريان نه فقط غير دموکراتيک بلکه ضد دموکراتيک است. در خارج از کشور رهبری اين سازمان مخالفين درون سازمانی خود را شکنجه ميداد و به زندان می انداخت، پدران و مادران را از فرزندانشان جدا ميکرد و به آنها اجازه تربيت فرزندان خود را نمی داد. اخيرا هم رهبری مجاهدين به دنبال دستگيری مريم رجوی در فرانسه، از خود سوزی طرفداران خود در شهر های اروپا به عنوان وسيله ای برای نشان دادن قدرت بسيج خود استفاده کرده و بدين ترتيب طرفداران مزبور را فدای بازی های ماجراجويانه خود نمود. بنا بر آنچه که رفت بنظر نمی رسد سازمان مجاهدين خلق اگر هم هنوز چيزی از آن باقی باشد بتواند کمکی به استقلال کشور و استقرار دموکراسی بنمايد و بايد خوشحال شد اگر خطری عليه آن ايجاد نکند. اما همکاری طرفداران سابق اين سازمان که از آن جدا شده، امروز به استقلال، دموکراسی، جدائی دين از حکومت و تماميت ارضی ايران اعتقاد دارند، برای اپوزيسيون دموکرات مطرح است. طرفداران دموکراسی بدون برخورداری از تشکل لازم توانی نخواهند داشت و نميتوانند به اقدامات موثری دست زنند. تشکل آنها را از يک جمع پراکنده و کم اثر به جمعی دارای ساختار(structure)، با هدف و برنامه تبديل کرده، اقدامات آنان را جهت دار و موثر می سازد. پيشبرد اهداف اتحاد وظيفه تشکل دموکرات هاست. تشکيلات مناسب يکی از ضرورت های اوليه است که رسيدن به مراحل بعد را ممکن ميسازد. قبل از بهمن 57 روحانيون طرفداران خمينی توانستند عده زيادی از مردم را برای مقابله با رژيم شاه به ميدان بکشانند. اما جبهه ملی عليرغم داشتن وجهه ملی که به سبب آن تا مدت ها به عنوان آلترناتيو ديکتاتوری حاکم مطرح بود، نتوانست به حرکت مردم در دفاع از اهداف دموکراتيک خود سازمان داده، آزادی، حکومت قانون و حاکميت ملی را مستقر نمايد. علت اين بود که جبهه ملی و ساير نيروهای دموکرات در ديکتاتوری گذشته امکان فعاليت سياسی وسيع نداشتند. اما همانطور که قبلا اشاره شد روحانيون دارای نوعی شبکه سنتی و سرتاسری بودند که بخصوص بعد از 15 خرداد 1342 بخشی از آن با آيت الله خمينی در ارتباط بود. اگر چه مقاومت عليه ديکتاتوری شاه در سال های آخر حکومت وی با اعتراضات خود انگيخته مردم آغاز شد، اما آيت الله خمينی و ياران او توانستند کم کم رهبری اعتراضات مردم را توسط شبکه روحانيون و طلاب در دست گيرند. اين رهبری بود که حرکات اعتراضی و تظاهرات را از قبل برنامه ريزی نموده، به اجرا می گذاشت. مثلا دستور پاره کردن عکس مصدق را در تظاهرات می داد، شعار "استقلال، آزادی، عدالت اجتماعي" مردم را تغيير داده و آنرا به "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامي" تبديل نمود و دکتر بختيار را که خطر ديکتاتوری نعلين را شناخته، آشکارا مردم را از آن بر حذرمی داشت، در خيابان ها از زبان تظاهرکنندگان "نوکر بی اختيار" می ناميد. اين رهبری بود که حکومت ملی بختيار را که در صدد آرام کردن اوضاع، پايان دادن قاطعانه به ديکتاتوری شاه، برگذاری انتخابات آزاد و تثبيت دستاوردهای مبارزات مردم بود از کار انداخت. روحانيون تشنه قدرت چون در آن زمان تشکل و هواداران خود را داشتند، توانستند پشتيبانی فعال بخشی از مردم را جلب و ديکتاتوری آخوندی را حاکم کنند. اين مثال دلالت ديگری بر درستی اين گفته است که "اگر هزاران کارگر ماهر و صدها مهندس ماشين ساز کار آزموده در منطقه و يا کشوری باشند، تازمانی که آنها با يکديگر ارتباط منظم ندارند و ميان خود کارها را تقسيم نکرده اند، ماشينی هم توليد نخواهند کرد. اما وقتی که آنها در يک کارخانه ماشين سازی جمع شوند و روابط منظمی بين خود داشته باشند و کارها را بين خود تقسيم کنند و سازمان وساختاری ميان خود پديد آورند، ميتوانند توليد ماشين کنند" (13). برای اقدام موثر در سياست نيزمانند کارخانه ماشين سازی تشکل لازم است. طرفداران دموکراسی بدون داشتن تشکل لازم نيروئی نيستند و اقدامات آنان تاثير لازم را نخواهد داشت. تشکل علاوه بر جلوگيری از پراکندگی و موثرتر کردن فعاليت، امکان ميدهد که حقوق عناصر و گروه های شرکت کننده در آن رعايت شود و مراجع تصميم گيری آن بطور منطقی و دموکراتيک عمل کنند. تاکيد بر لزوم فعاليت متشکل به معنی نفی نقش شخصيت نيست. بهترين شخصيت های سياسی از بوته فعاليت و مديريت سياسی - تشکيلاتی بيرون می آيند. تشکل اتحاد برای دموکراسی کمک می کند تا جريانهای فکری مختلف نيروی خود را روی اهداف مشترک و مسائل اساسی متمرکز کنند و بدين ترتيب کارهای پراکنده و کم نتيجه را پايان دهند. در چارچوب اتحاد برای دموکراسی نظرات گوناگونی وجود دارد که چه بسا با يکديگر در رقابتند. در عين اينکه جريانات موجود مشترکا خط اتحاد را تعيين می کنند، متقابلا اتحاد نيز به اعمال کليه بخش ها نيرو و جهت می دهد. يک تشکل دارای اصول، برنامه سياسی و ارگان های مسئول است. يک تشکل دموکراتيک علاوه بر اين مراجعی برای تدوين خط مشی و کنترل دموکراتيک ارگان های خود دارد. کارها تقسيم شده، از استعدادها حد اکثر استفاده ميشود، دوباره کاری نميشود و نيروها هدر نميروند. ايجاد تشکل و تبديل آن به يک نيروی سياسی مهم و کار آمد از طريق جلب اقشار آماده و روشنفکران جامعه و در نهايت جلب پشتيبانی وسيع و فعال مردم است که سرنوشت مبارزه را تعيين می کند. اين تشکل خصوصيات و وظائفی دارد که در زير به آن اشاره می شود. خصوصيات تشکل اتحاد برای دموکراسی تشکل اتحاد برای دموکراسی بر اساس تجربيات دموکراتيک، تشکيلاتی و سياسی بنا ميشود. ساختار و محتوای هر سازمان بر اساس وظائف آن سازمان تعيين ميگردد. اين تشکل دارای ساختار دموکراتيک بوده، يک تشکل مخفی يا تشکلی با نظم آهنين نيست و بر اساس برنامه سياسی حداقل و مشترک گروه ها و افراد شرکت کننده در آن فعاليت ميکند. دراثر همکاری، تماس و ديالوگ ميان بخش های مختلف، فصول مشترک ميتوانند بيشتر شوند و کار آئی اتحاد افزايش يابد.
وظيفه تشکل، مبارزه سياسی و سازماندهی مقاومت در مقابل ديکتاتوری و ارائه راه حل های سياسی برای حل مشکلات مبارزه و جامعه است. مهمترين اقدامات اين مرحله عبارتند از: توافق بر خط مشی و برنامه سياسي پس از آنکه اتحاد با توافق بر سر اصول و پلاتفرم به وجود آمد و تشکل ايجاد شد، ضرورت تدوين خط مشی و برنامه سياسی مشترک عمده ميشود. در برنامه سياسی، راه های مقابله سياسی با ديکتاتوری، اقدامات لازم، تقدم و تاخر آنها، راه های دفاع از مبارزات مردم، راه های جلب مردم به مبارزه، طرق جلب متحدين ديگر، راه های مقابله سياسی با مخالفين دموکراسی، بعضی اقدامات ضروری استراتژيک و ساير سياست ها ترسيم می شوند. مهمترين وظيفه تشکل اتحاد، ارتباط با آماده ترين اقشار و سپس به کمک آنها با سايرين و کل جامعه است. ارتباط با مردم يکطرفه و صرفا تبليغاتی نيست، بلکه همچنين با هدف نظر خواهی، اطلاع از مشکلات، خواست های آنان، کمک به بيان مشکلات و نيازها در سطح جامعه، تقويت مبارزات به حق صنفی و سياسی اقشار مختلف، ارائه راه حل های مثبت و سازنده برای بهبود کار در عين مطرح نمودن اصول، مبانی فکری و برنامه سياسی اتحاد برای جلب پشتيبانی مردم ميباشد. مردم زمانی به سازمان های سياسی کشش خواهند داشت که اين سازمان ها علاوه بر مشکلات اساسی و بزرگ جامعه، آنان را در رفع نيازها و مشکلات روزمره شان ياری رسانند. مردم نيازهای خود را ميشناسند. اتحاد به آنها در بيان صحيح اين نيازها و رفع آنها کمک می کند. ايجاد نهاد ها و سازماندهی پشتيبانی از خواست های بحق مردم، برای مردم روشن می کند که دموکرات ها فقط به دنبال افکار و مخلوقات ذهن خود نيستند بلکه بهبود واقعی زندگی مردم را هدف نهائی خود می دانند. در زير وقتی به مبارزات مردم هند می پردازيم خواهيم ديد که استقلال طلبان هند (ساتياگراهی ها) مشاوران کشاورزی برای دهقانان داشتند و در آباد کردن دهات و آموزش دهقانان کمک ميکردند. جوانانی که به کنفدراسيون جهانی دانشجويان و محصلين ايرانی جلب می شدند، اغلب آنهائی بودند که گروه های امدادی دانشجوئی به آنان در زمينه مشکلات تحصيلی، اقامت و غيره ياری ميرساند(22). در ايران قبل از بهمن 57 گروه های مذهبی نوعی سازمان های خيريه برای کمک به مردم تشکيل داده بودند که جريان های ملی نيز به آنان کمک می کردند. متاسفانه اين تشکل ها بعدها از طرف روحانی نمايان قدرت طلب و برای پيش برد مقاصد آنان مورد سوء استفاده قرار گرفتند. تشکل از کليه وسائل ارتباطی ممکن برای ترويج فکر و فرهنگ دموکراسی استفاده می جويد. برگذاری جلسات سخنرانی، شب های شعر، تدوين، ترجمه و انتشار آثار متفکرين و فلاسفه دموکراسی، پرداختن به تجربيات احزاب دموکرات دنيا و گروههای سياسی برای آموزش و بهبود عملکرد تشکل از اقدامات ضروری است. تطابق دادن برنامه سياسی با مسائل و امکانات روز بر گذاری سمينارها، شور و کنکاش در مورد اشکالات کار، راه های برطرف نمودن آنها و استفاده از امکانات جديد، کمک گرفتن از متخصصين، تدوين برنامه در زمينه های مختلف و ارائه آن از وظائف دائمی يک تشکيلات سياسی است. مبارزه برای دموکراسی در خارج کشور گاهی ادعا ميشود که چون مبارزه اصلی در داخل کشور صورت می گيرد، در خارج از کشور نميشود کاری کرد. اين ادعا درست نيست و خارج کشور ميتواند کمک مهمی به مبارزات داخل کشور باشد. تا زمانی که ديکتاتوری حاکم است و مبارزين در داخل در خطر مستقيم سرکوب قرار دارند، خواه ناخواه، بخشی از مبارزه برای دفاع از حقوق و آزادی های مردم و مبارزين در خارج صورت می گيرد که زير ضربه مستقيم رژيم ديکتاتوری نيست و به اين جهت بهتر ميتواند ماهيت ديکتاتوری و تجاوزات به حقوق مردم را افشاء کرده، صدای آنان را به گوش جهانيان برساند. يکی از مهمترين وظائف اپوزيسيون دموکرات خارج از کشور علاوه بر دفاع از حقوق آزادی خواهان داخل کشور، بوجود آوردن چنان موج اعتراضی در جهان و چنان جو سياسی است که رژيم نتواند به سادگی به سرکوب مبارزين داخل ادامه دهد. هر قدر فعالين خارج کشور اين وظيفه را بهتر انجام دهند، بهمان نسبت فشار روی مبارزين داخل کمتر خواهد شد. مبارزات خارج کشور بايد در ارتباط تنگاتنگ با مشکلات و مسائل داخل کشور صورت گيرد و لازم است که دفاع از حقوق زندانيان سياسی و آزادی آنها شعار و خواست مرکزی اين مبارزات باشد. فعالين خارج کشور بايد تمام توجه خود را معطوف کشور و مسائل آن کنند و از پرداختن به مسائل جنبی و فرعی پرهيز نمايند. متاسفانه امروز رابطه اپوزيسيون دموکرات خارج و داخل سطح و کيفيت مطلوب را ندارد و در حالی که مبارزين داخل کشور در خطر زندان های طولانی و شکنجه روحی و جسمی قرار دارند و رژيم هر روز تهاجم جديدی به آزادی ها کرده و مشکلات جديدی برای مخالفين ايجاد ميکند، اپوزيسيون دموکرات خارج کشور نتوانسته است همکاری لازم را ميان خود ايجاد کرده به عکس العمل های سراسری مناسب برای افشاء رژيم دست زند. نيروی سياسی و تحولات اجتماعی در مثال رفراندم برای تشکيل مجلس موسسان وجود نيروی سياسی طرفدار دموکراسی نه تنها وسيله لازم و مناسب برای ايجاد تحول به سوی دموکراسی و احقاق حقوق ملت است، بلکه، مشروط بر آنکه اين اتحاد به وظائف خود درست عمل کند، ميتواند وسيله ای لازم و مهم برای دفع هر خطر ديگری از جامعه نيز باشد. اگر مردم ما نيروی کافی برای دفاع از حقوق و آزادی های خود نداشته باشند، در هر تحولی که پيش آيد به احتمال بازنده خواهند بود. برای اينکه منظور از اين عبارات روشن تر شود به مثال همه پرسی (رفراندم) می پردازيم. به ويژه پس از نامه مهندس عباس امير انتظام مبارز ملی و قديمی ترين زندانی سياسی جمهوری اسلامی، بر گزاری يک همه پرسی برای قبول يا طرد جمهوری اسلامی طرح شده است. بخش های زيادی از اپوزيسيون دموکرات می خواهند رفراندمی برگذار شود که طی آن مردم در مورد ادامه جمهوری اسلامی، لزوم تشکيل مجلس موسسان و تصويب قانون اساسی جديد نظر دهند. بنا بر تجربه، رژيم ولی فقيه تا زمانی که برايش مقدور است از برگذاری يک رفراندم آزاد جلوگيری خواهد نمود. در مقابل، اپوزيسيون با مبارزات سياسی خود عليه ديکتاتوری کوشش دارد مردم را به قبول اين چالش قانع نموده، مقاومت آنان را در اين جهت تشکل دهد. اپوزيسيون دموکرات خواهان گذاری مسالمت آميز به سوی دموکراسی و پايان ديکتاتوری است. تصور اينست که مردم و اتحاد برای دموکراسی وقتی که با مقاومت متشکل خويش مقاومت ديکتاتوری را در هم شکستند، از آن تشکل و نيروی کافی برخوردار خواهند بود که بتوانند رفراندمی با هدف رد جمهوری اسلامی و استقرار يک نظام دموکراتيک از طريق تشکيل مجلس موسسان و تصويب يک قانون اساسی دموکراتيک جديد برگذار کنند. در اين همه پرسی اگر هنوز عده ای طرفدار رژيم باشند فرصت خواهند يافت، نظرات خود را طرح کنند و استدلالات ديگران را نيز بشنوند. هدف اينست که خواست اکثريت بدون اعمال خشونت تحقق يابد. اما قبل از برگذاری رفراندم بايد نيروی لازم را داشته باشيم تا بتوانيم اين خواست را به اجرا در آوريم و از خطرات احتمالی جلوگيری کنيم. در غير اينصورت ممکن است درست در لحظات حساس و تعيين کننده جريانی مثلا خود رژيم يا نيروهای خارجی، موضوع و مضمون رفراندم را طوری دگرگون سازند (مثلا آنرا در عوض انتخاب ميان ديکتاتوری و يا دموکراسی به انتخاب ميان جمهوری يا سلطنت تبديل نمايند) و يا رفراندم را در چنان جو خفقان، سرکوب و ترور ديگری برگزار کنند که در پايان کار از خواست های اپوزيسيون دموکرات اثری باقی نماند. پس داشتن خواست درست کافی نيست. برای پيش برد هر خواست درست نيز بايد از نيروی لازم برخوردار بود. در اين مرحله بايد قادر باشيم با نيروی خود از خواست رفراندم و استقرار دموکراسی دفاع کنيم. اگر چنين نيروئی وجود داشت، موفق هستيم. در غير اين صورت اگر بهترين برنامه ها را نيز دارا باشيم بعيد است بتوانيم سرمنشا تحولات عميق و اساسی به نفع ملت و برای حاکميت آن گرديم. جلب همکاری روشنفکران و آماده ترين اقشار اتحاد دموکرات ها با جلب پشتيبانی فعال بخش مهمی از روشنفکران مانند دانشجويان، نويسندگان، هنرمندان، زنان، روزنامه نگاران، استادان، کارمندان، حقوقدانان، فعالين صنفی سياسی، ايرانيان بانفوذ در خارج از کشور و جز اينها به يک نيروی سياسی تبديل ميشود. لازمه موفقيت در اين مرحله، داشتن يک برنامه روشن و جامع سياسی، ارائه راه حل های مناسب و اجرای سياست های درست و مقابله با ترفندهای ديکتاتوری، افشاء تجاوزات آن به حقوق مردم، مبارزه برای احقاق حقوق و آزادی های مبارزين و مردم است. با فعاليت برای جلب پشتيبانی فعال بخش مهمی از روشنفکران و ساير اقشار آماده و جذب آنها، اتحاد از يک حرکت سياسی به يک نيروی سياسی تبديل می گردد. منظور از "آماده ترين اقشار" در اينجا يک طبقه، قشر و يا طيف خاص نيست. منظور همه آنهائی هستند که ضرورت فعاليت سياسی را می بينند و قادر و مايلند در اين راه قدم بردارند. جلب پشتيبانی اقشار فعال و روشنفکران جامعه، اتحاد را برای مرحله بعد يعنی ارتباط با اقشار وسيع تر مردم و جلب پشتيبانی آنان آماده می سازد. جلب پشتيبانی مردم و ايجاد آلترناتيو بعضی از آلترناتيو اين تصور را دارند: جمعی که به نظر خود مورد اعتماد مردم است بدون اينکه نيروئی جدی در سطح جامعه باشد، آمادگی خود را برای تشکيل يک حکومت و يا شرکت در آن اعلام ميکند. ارائه آلترناتيوهائی از اين نوع ميتواند گاهی هم يک اقدام سياسی و حتی درست باشد، اما در اينجا منظور نيست. اتحاد برای دموکراسی با جلب پشتيبانی و سازماندهی ارتباطات خود با مردم، کوشش در حل مشکلات روزمره و جلب پشتيبانی فعال اکثريت وسيع آنان، به يک نيروی آلترناتيو در مقابل ديکتاتوری تبديل می شود. هنگامی که طرفداران اتحاد توانستند شهر به شهر، خيابان به خيابان، کوچه به کوچه و خانه به خانه، با مردم ارتباط برقرار کنند و هر روز جمع وسيعتری را از اهداف و خواسته های خود آگاه سازند، به هدف نزديک شده اند. وقتی پشتيبانی مردم وسعت گرفت و آنچنان سامان يافت که بتواند اقدامات ديکتاتوری را تحت الشعاع قرار دهد، آنوقت اتحاد به يک نيروی آلترناتيو تبديل شده است. يک شرط رسيدن به دموکراسی، داشتن آلترناتيو دموکراتيک است. اپوزيسيون دموکرات زمانی بزرگترين اهرم را برای تحقق دموکراسی ايجاد کرده است که در عين حال يک نيروی آلترناتيو باشد. ديکتاتوری نيز ميداند که تا زمانی که مردم آلترناتيوی در مقابل آن ندارند، خطری جدی متوجه اش نيست. سرکوب مخالفين توسط ديکتاتوری همواره يک هدف اصلی دارد و آن جلوگيری از ايجاد نيروی آلترناتيو است. هم به اين علت ديکتاتوری همه توان خود را به کار خواهد گرفت که از رشد و سازمان يافتن مقاومت مردم جلوگيری کند. برعکس نيروهای طرفدار دموکراسی بايد تمام هوش و حواس خويش را به کار گيرند تا اقدامات ديکتاتوری را با انعطاف و سياست های درست و مسئولانه خنثی کنند. ايجاد آلترناتيوی با خصوصيات فوق با ايجاد يک جنبش وسيع سياسی فرهنگی همراه است. با اوج گرفتن اين جنبش به مرحله بعد که اوج مقاومت منفی تا پايان ديکتاتوری است نزديک ميشويم. اوج مقاومت منفی و پايان دادن به ديکتاتوري درگذشته روش های مقاومت منفی مختلفی ظرف سال ها بطور طبيعی و به ابتکار خود مردم بوجود آمده است. شناخت، ارزيابی و تقويت مناسب ترين روش های موجود و استفاده از ابتکارات جديد، دعوت مردم به شرکت فعال، سازمان دادن و تقويت مقاومت ها، از اقدامات اين مرحله است. بدون شک ديکتاتوری نيز در اين مرحله هم از نظر سياسی و هم توسط کليه وسائل ممکن به مقابله خواهد پرداخت. اما وسعت گرفتن مقاومت منفی سازمان يافته همراه با اوج گيری جنبش سياسی و اعتصابات سراسری، ارکان ديکتاتوری را هدف قرار ميدهد تا ديکتاتوری ادامه مقاومت را بيهوده دانسته و هر روز ايستادن در مقابل مردم را بی حاصل تر بيند. گذار از ديکتاتوری به دموکراسی يک مرحله انفصال بين دو نظام را اجباری ميسازد. پس از موفقيت جنبش مردم برای دموکراسی و پايان ديکتاتوری، اتحاد وظيفه دارد حکومتی موقت به مردم معرفی نمايد. حکومت مزبور وظيفه دارد در مدت معين انتخابات مجلس موسسان را برای تنظيم قانون اساسی که در آن آزادی ها، دموکراسی وحاکميت ملی همراه با جدائی دين از حکومت منظور و تضمين می شوند، برگذار کند. تا انتخاب مسئولين نظام دموکراتيک آينده، حکومت موقت عهده دار اداره کشور، تقليل تنش ها، حفظ همبستگی ملی و تماميت ارضی و پس از تصويب قانون اساسی و انتخاب حکومت جديد، واگذاری قدرت به حکومت منتخب مردم است. تشکيل مجلس موسسان، تنظيم قانون اساسی جديد و انتقال قدرت به حکومت منتخب مردم با تشکيل مجلس موسسان، که تهيه و تصويب قانون اساسی دموکراتيک را به عهده دارد و توافق اکثريت قاطع مردم با آن، انتخاب حکومت بر اساس قانون اساسی جديد صورت ميگيرد. با انتقال قدرت به اين حکومت، دموکراسی مستقر شده اما مبارزه برای حفظ و استمرار آن همچنان ادامه می يابد. در اين مرحله و مراحل بعد نيز جامعه به اشتراک فکری و سياسی کليه نيروهای دموکرات و پشتيبانی هموطنان همچنان نياز خواهد داشت. |
||